مجنونهای کپرنشین امام حسین
میایستم کنارش و شانهاش را میبوسم: «شما مجنوناید امّ سجاد! مجنونهای کپرنشین» دستم را محکم میگیرد و چند نان تنوری دیگر را برای بدرقه راه، در کیفم میگذارد: «حب الحسین أجننا دخترم؛ حب الحسین اجننا یوما ... .»
خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: شیشه ماشین را که پایین میکشم صورتم گر میگیرد. این آدمها عاقلاند یا دیوانه؟! وسط هُرم گرمای بیابان خوزستان و چند صد کیلومتر آنطرفتر از ر ...