گریان و سرگردان !
خیابانها را که یکی یکی رد می کردیم به سال ۸۴ بر می گشتم وقتی اینجا دانشجو بودم و روی بیلبورد و نقاشیهای دیواری عکس جوانی باابهت با ابروانی پیوسته و چشمانی درشت می دیدم که در جبهه بین همسنگرانش مشغول صحبت بود.
به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، یک بار از یکی از دوستان کرمانی پرسیدم؛ چقدر کرمونی ها به این شهید علاقه دارن، سرباغ ملی، تو دانشگاه و روی دفترچههایی که برای کنگر ...