نیوز سیتی!
15 دی 1402 - 12:15

گریان‌ و سرگردان !

خیابان‌ها را که یکی یکی رد می کردیم به سال ۸۴ بر می گشتم وقتی اینجا دانشجو بودم‌ و روی بیلبورد و نقاشی‌های دیواری عکس جوانی باابهت با ابروانی پیوسته و چشمانی درشت می دیدم که در جبهه بین همسنگرانش مشغول صحبت بود.

به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز،  یک بار از یکی از دوستان کرمانی پرسیدم؛ چقدر کرمونی ها به این شهید علاقه دارن، سرباغ ملی، تو دانشگاه و روی دفترچه‌هایی که برای کنگره بهمون دادن این عکسه‌ بود، لبخند زد و گفت؛ آره خب عکس حاج قاسم سلیمانیه! شهیدم نشده! 

آن آشنایی با حاج قاسم رفته رفته بیشتر شد و تا به شب پرحادثه بغداد رسیدیم.  

امشب اما خیابانها پر از عکسها و دست‌خطهای حاج قاسم است، مردم کرمان از مغازه دارها و خانه ها گرفته تا شهرداری و دستگاههای دولتی هر عکس ریسه ای بسته بود یا پرچمی آویزان کرده بود یا پوستری چسبانده بود‌.

خیابان ها اغلب چراغانی بود، حتی اگر میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها هم مصادف نشده بود با سالگرد حاجی باز جا داشت چراغانی شود چون در چهره مردم شور و حماسه و افتخار و غرور داشتن چنین مردی می چربید به غم سنگین رفتنش!

حوالی میدان قائم ماشین را کنار زدیم و با ۲ خانم دیگر و یک آقا راهی بیمارستان شهید باهنر شدیم. 

۲۰۰ متر آن طرف تر جمعیتی نزدیک به ۳۰۰ نقر بیرون بیمارستان بودند و پلیس، حراست بیمارستان و دیگران اجازه نمی دادند کسی داخل شود.

درها بسته بود و مردم از پشت نرده ها صحبت می کردند. ‌

بلندگوی بیمارستان دائم اسم مجروحین را اعلام می کرد، بعضی ها را هم‌ با سن و سال می گفت؛ مرد مجهول ۳۰سال، دختربچه ی ۸ساله پسر بچه ۱۴ساله.

اصرارمان برای ورود به بیمارستان جواب نداد و مشغول صحبت با مردم شدیم.

اغلب حالی بزای حرف زدن نداشتند. گریان‌ و سرگردان و ویران...


روایتی از حادثه کرمان؛ ساجده تقی زاده 

پایان پیام/ن

منبع: فارس
شناسه خبر: 1627320

مهمترین اخبار ایران و جهان: