مادرانی که باران میشدند
در این چند روز همراه باکاروان شهدا، دلم با مادرانی بود که با دیدن تابوتهای سهرنگ، باران میشدند.
خبرگزاری فارس مازندران ـ سرویس فرهنگی| چند شاخه گل قرمز و سفید توی دستشان ایستاده بودند کنار جاده، باران هم شروع کرده بود به باریدن، نم نم مثل دل من که این روزها از گوشه چشمانم میریزد. از نگاهشان معلوم بود انتظار شده قسمتی از وجودشان که با پر چادرشان رویش را گرفته بودند. مثل ...