چادر سیاهم کفنت شد، حلالم کن!
پسرم بیغسل بود، بیکفن، من بلد نبودم، من جوان بودم، جوانی که جوان تکهتکهاش میان دستهایش بود؛ صورتش را بوسیدم، گفتم حلالم کن مامان!
خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: قرآن را باز کرد: بسم الله الرحمن الرحیم «آنگاه یعقوب از شدت حزن، روی از آنها بگردانید و گفت: «وا اسفا بر فراق یوسف!» و در حالی که از غصّه لبریز بود دو چشمش از اندوه، سپید شد.» یعقوب، ای رسول خدا، تو تنها پیرهنِ به دروغ دریدهی یوسفت را دی ...