نیوز سیتی!
16 شهریور 1401 - 09:11

اینجا عمودها آسمان را به زمین دوختند/ اربعین، تنها تکرار دوست‌داشتنی

راستش تا دلت بخواهد شوریده دل، سر به دَر و دشت می‌گذارند و پی طبیب می‌آیند، همه بلااستثنا نسخه می‌آورند و وقتی که چشمان لبریز از اشک با سر روی غبار گرفته به وصال می‌رسد، تپش قلب و نفس محبوس به تکرار می‌افتد؛ تکراری که سالی یکبار مهمان آشیانه تن می‌شود و تجویزی است تا سال دیگر و حماسه دیگر و تکراری دیگر، این یعنی همان یک آن عاشق شدن و یک عمر سوختن است. خبرگزاری فارس-همدان، سولماز عنایتی: محرم و صفر که راهی تقویم می‌شود، چوب خط زدن روز و هفته هم شروع می‌شود؛ صفحه ساعت له‌له زنان پر و خالی از عقربه‌ها می‌شود و من پر از همهمه رفتن. محرم و صفر که مهمان سال می‌شود، چادر و چارقد مشکی هم به کنج دل آویزان و پیشانی‌بند «حب‌الحسین یجمعنا» آیینه شب و روز می‌شود. خبرگزاری فارس-همدان، سولماز عنایتی:خبرگزاری فارس-همدان، سولماز عنایتی:له‌لهمحرم که می‌شود، صبح‌ها قامت سفر و شب‌ها را با دلتنگی آذین می‌بندم؛ چهل منزل آغشته به التهاب یکی یکی می‌گذرد و من با همان غوغای جان سور و سات روزمرگی‌های ملال‌آور را پس و پیش می‌چینم و کار و بارم را سامان می‌دهم تا مبادا «نمی‌شود و نشد» به تقدیرم رخنه کند. ساتاصلا خیلی وقت‌ها چشم می‌بندم و دلم را کف دستم می‌گیرم؛ خود را میان سیل جمعیت با درد جانکاه شانه‌هایم زیر سنگینی بار کوله و برچسب «انا مجنون الحسین» رها می‌کنم، همان جایی که قدم‌هایم گهی سلانه سلانه و دمی تند و تیز در پی چیزی می‌دود، آن جایی که تمام معادلات دنیا و دنیایی‌ها بر هم می‌ریزد. حالا بین زوار یک جایی ما بین فوج فوج آدم دلباخته؛ قدر یکی دو گام از خاک متبرک را سهم پاهایم می‌کنم و با همان چشمان بسته قدم جای قدم‌هایشان می‌گذارم و طعم گَس چای عراقی را می‌چشم. اینجا وسط معرکه دلدادگی این کهنه دیار غرق تصنیف عاشقانه‌های حسین و زینب می‌شوم و بر دقایق چنگ می‌زنم، یکهو دلم شور می‌گیرد، دَم می‌گیرد و عمود به عمود را نذر وصال می‌کنم. عاشقانهنی‌نی چشم‌ها در پی عمود ۱۴۵۲ نی‌نی چشم‌ها در پی عمود ۱۴۵۲نی‌نی چشم‌ها در پی عمود ۱۴۵۲پلک که باز می‌کنم، می‌بینم هنوز هم میان حصار دنیا در بندم و تنها دلخوشیم همان نذر قدم‌ها و هوای کویت می‌شود، بی‌وقفه تسبیح می‌گردانم و ذکر فراق می‌خوانم و دوباره بساط ناجور امروز و فردا را جور می‌کنم؛ آخر قرار دارم و نذر وصال. نمی‌دانم چه می‌شود که خیال به ساعت و ثانیه‌ها مجال نمی‌دهد و مجدد دل قُرق مهمانی «ماء بارد» می‌شود و گوش می‌سپارد به فریاد از بیخ دل خادمان حسینی که حتی اگر شده با التماس زوار را نمک‌گیر نذرشان می‌کنند و زلالی یک بطری کوچک آب را پیشکش. باردباز هم همه حواسم پی راه می‌رود، ذکرکنان عمودها را می‌شمارم هر چند اینجا مقصد یکی است، همه به یک افق خیره و دو سه روزی مهمان سینه این خاک می‌شوند، اما در نیمه پنهان چشمان خیره به عمود ۱۴۵۲ چه رازی نهفته است که اگر صحرا لب شود و نیزارها قلم و فرات مرکب باز هم قصه دلدادگی‌ها نانوشته می‌ماند. کناناینجا روضه مصور است اینجا روضه مصور استاینجا روضه مصور استاین بار آفتاب تیزتر شده، زیر لب نوای من «ایرانم و تو عراقی» را زمزمه می‌کنم و زیر سایه‌بان آفتاب سوخته روی زیلوی شلال دوزی شده می‌نشینم و چشم می‌دوزم به آمد و شدها، کوچک و بزرگ و پیر و جوان، روی این خاک مقدس چه بلوایی برپاست، انگاری پاهای خسته از بدو بدو دنیا دَر گوشی قصه تاول و بی‌کسی و غم کاروان حسین را نجوا می‌کنند. شلالدخترکان هم با یکی دو لیوان آب نیم ریخته و با زبان بی زبانی راوی لبان عطشان می‌شوند و مادام با لبخند کنج لبی به زائران اربعین خوش‌آمد می‌گویند، به گمانم این‌ها هم قرار دارند از همان قرارهایی که همه زائران را به وقت اربعین حسین به صحرا کشانده، وعده‌ای شاید با دردانه حسین. دخترکاناربعینعرق سر خورده روی سر و صورت خادمان هم حکایتی است جدا، اینجا همه چیز فرق دارد، انگاری بذر عشق پاشیده‌اند و همه عالم و آدم را گرفتار سر زلفی کرده‌اند، اینجا روضه مصور است بی نیاز از نوحه‌خوانی محمود کریمی و محمدحسین پویانفر. محمود کریمیپویانفرهمه بنده می‌شوند در درگاه ارباب همه بنده می‌شوند در درگاه اربابهمه بنده می‌شوند در درگاه اربابهنوز خیال هوای کویش از سر نپریده و من دوباره جاده به بغل پی عمودها افتاده‌ام و رقص پرچم‌های پهن پیکر در آسمان غم گرفته را تعقیب و قدم تند کردم تا شاید گوشه دلم را به پرچم سرخ «یا حسین» دخیل ببندم و دلم بتازد بر جولانگاه جانم. ازدحام دم و بازدم هم که گفتن ندارد، همه می‌دانند اینجا دریایی است که به عشق ماه به مَد رسیده؛ اینجا قطار موکب‌ها، کرور کرور خادم و فوج فوج زائر پازل عاشقی تکمیل می‌کنند و واژه‌ای چون نوکری در آستان حسین را معنا. موکباما کاش می‌شد مهمانی صحرا و عطر چای عراقی و بوی خاک نم‌دار از اشک زوار را خشک کرد و لای دفتر زندگی گذاشت تا هر وقت دلت پر کشید و هوایی شد یا مضطرب حرم شد رایحه مسیر نجف تا کربلا را با بغض فروخورده و خیال آرزو ببویی. مسیر نجف تا کربلاببوییامان از خیال اربعین امان از خیال اربعینامان از خیال اربعینهنوز مدهوش خدمت‌رسانی به زوار حسینی و غلغله بیابان ماندم که شب از ستاره گذشت و زائر نوازی در شب مهتاب گُل کرد، اینجا شب و روز و آفتاب و مهتاب ندارد همه یک دست از برای حسین نفس تازه می‌کنند، وقتی دست‌های ترک‌خورده و پینه بسته، پاهای رنجور زوار را ماساژ می‌دهد یا پزشکان و پرستاران با کوله‌ای از دارو به موکب می‌زنند و تاول مرهم می‌کنند یا نه پسرکان ملتمس که میزبانی را با اصرار قسمت خانه ساده و کاهگلی بادیه می‌کنند، فقط برای آقا نفس تازه می‌شود. موکبصدای اذان صبح و فرصت بندگی کنار صحرا درست زیر سقف آسمانی سربی سپیده دم که دیگر هیچ، انگاری معیادگاه عاشقان است این لحظات جهان زیباترین تصویر خود را قاب می‌گیرد و به رخ می‌کشد، اینجا شیدایی برای یافتن حقیقت آن هم با حضور متبلور می‌شود. دل نکندم از خیال اما، امان از خیال اربعین و پیاده‌روی که از همان منزل اول محرم کنج دلم خانه می‌کند، وای از دیدار امیر بی‌سر و چشمان آب‌افتاده، وای از لیست زائران که انگاری بی‌بی جواز می‌دهد و اذن زیارت. اربعین تنها تکرار دوست‌داشتنی اربعین تنها تکرار دوست‌داشتنیاربعین تنها تکرار دوست‌داشتنیدست از سر فکر و گمان برنمی‌دارم تا روزها از پی هم بگذرند و ۱۰ صفر فرا برسد، همین حول و حوش است که خیل عظیمی از بی‌دلان سر به کویت می‌گذارند و فارغ از ایام چند صباحی دلشان را به عمود و روضه مصور و بادیه گره می‌زنند و دست آخر زیارت نصیب چشمان و باران قسمت دلشان می‌شود. راستش تا دلت بخواهد شوریده دل، سر به دَر و دشت می‌گذارند و پی طبیب می‌آیند، همه بلااستثنا نسخه می‌آورند و وقتی که چشمان لبریز از اشک با سر روی غبار گرفته به وصال می‌رسد، تپش قلب و نفس محبوس به تکرار می‌افتد؛ تکراری که سالی یکبار مهمان آشیانه تن می‌شود و تجویزی است تا سال دیگر و حماسه دیگر و تکراری دیگر، این یعنی همان یک آن عاشق شدن و یک عمر سوختن است. سوختنانتهای پیام/89033/ انتهای
منبع: فارس
شناسه خبر: 718703

مهمترین اخبار ایران و جهان: