مهمان امروز پنجشنبههای شهدایی، شهیدی است که راه پدر جانبازش را در مقابله با اشرار تکمیل کرد و تولد و شهادتش در اولین روزهای بهمن ماه رقم خورد.
به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، ۵ بهمن ۱۳۷۳ روستای فدشکویه فسا فرش راه تولد فرزندی از دامان پدر و مادری پاک و صدیق، وفادار به اسلام، با ایمان راستین و یار وفادار امام امت شد که نامش را حامد و در شناسنامه مهدی گذاشتند.
دوران مدرسه را با موفقیت گذراند، ازبچگی عاشق نماز و اذان بود و در مسجد صاحب الزمان(عج) مکبر و مؤذن بود.
دوران دبستان، راهنمایی و دبیرستان صبحها به مدرسه میرفت و عصرها به همراه پدر کارگری میکرد و شب ها تا دیر وقت درس میخواند.
در همه حال اصالت خود را حفظ می کرد در خانواده اخلاقی بسیار پسندیده داشت، با ایمان بود و به نماز و قرآن اهمیت خاصی میداد.
احترام به پدر و مادر، راستگویی، چشم و دل پاک بودن، چشم پوشی بر نامحرم، تواضع و فروتنی از ویژگیهای بارز او بود و با این خلقیات و محاسن زبانزد خاص و عام هم شده بود.
از هم بازی شدن با کودکان لذت میبرد و حب دنیا در ذاتش نبود و شجاعت و جرأتش او را به آرزوی دیرینه و والایش رساند.
مؤدب، سربه زیر، کم توقع و همیشه خندان ومصمم بود، ایمان و صبر و فداکار ی اش از او چهره خاصیساخته بود، مستقل و بی ریا و باگذشت بود و همه این خصوصیات را در محیط خانه و محل کارش مد نظر داشت.
در هر مجلسی گل سرسبد و بذله گو و خندان بود، اگر هم ناراحتی و کم کاستی در زندگی داشت هیچ وقت بر زبان نمی آورد و خندان نزد همه حاضر میشد.
با اینکه از خانواده بیبضاعتی بود و فقر را تجربه کرده بود تأکید زیادی به حلال خوری داشت و بارها گفته بود که اگر به نان شب محتاج شوم حاضر به آوردن نان حرام در زندگی نخواهد بود و ۴ بار تشویقی رد رشوه در پروندهاش گواه این موضوع است.
مهدی علاوه بر درس در مسابقات ورزشی و قرآنی هم کسب مقام داشت، از او لوح تقدیرهای زیادی به جامانده است.
چهارم تجربی بود که در تاریخ ۱۳۹۱/۱۱/۳۰ به دوره آموزشی ناجا در کرج اعزام شد و ۸ ماه آموزشی خود را در آنجا گذراند و در تاریخ۱۳۹۲/۷/۱۶ درجه گرفت و در فرماندهی نیرو انتظامی فسا شروع به خدمت کرد.
بعد از یکسال خدمت صادقانه در فسا با رضایت خود در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۶ به استان سیستان بلوچستان منتقل شد.
حدود ۱۸ ماه در ایرانشهر مشغول خدمت بود و همزمان یکی از دختران فامیل را به عقد خود درآورد و شهادت در راه خدا را بر ازدواج ترجیح داد و در مواجهه با اشرار، جان خود را نثار امنیت ملی کشور نمود.
وقتی به او گفته میشد در عملیات ها و درگیری ها مراقب خودت باش که اتفاقی نیفتد با لبخند دلنشینی میگفت: شهادت لیاقت میخواهد نصیب هرکس نمیشود.
شهید مهدی اسماعیلی مزیدی در آخرین مرخصی نشانه ها و خاطره های زیادی از خود به جا گذاشت و چندین بار دست خود را بالا برد و بلند گفت: خدایا شکرت به هر چه خواستم رسبدم و به خانواده خود گفت: به خداوند متعال توکل کنید زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست دارد.
علاقه زیادی به زیارت ائمه و امامزادگان داشت، در آخرین سفر هم به زیارت حضرت احمد بن موسی(شاهچراغ) و آستانه سید علاءالدین حسین(ع) مشرف شده بود.
و سرانجام در تاریخ ۱۳۹۴/۱۱/۲در بهمنی سرد در عملیاتی برای مقابله با اشرار به درجه شهادت نائل آمد.
پدر شهید اسماعیلی میگوید: جنگ که تمام شد، حس میکردم جا ماندهام. از غصه ریشهایم سفید شده بود. نمیتوانستم درست کار کنم. در پهلو و سرم ترکش جا خوش کرده بود. آرزو میکردم کاش بهجای جانبازی، به شهادت رسیده بودم و به دوستان شهیدم غبطه میخوردم.
موقع تشییع پیکر پسرم، با خودم فکر میکردم آرزویم برآورده شده. مهدی خود من بود که روی دستها تشییع میشد. ادامه من و راهم.
در دلم خوشی و غم با هم جوشید. چشمانم پر از اشک شد. تابوتش را که بر زمین گذاشتند، افتادم روی زانوهایم. سرم را گذاشتم روی زمین و یادم رفت که میان جمعیت هستم و سجده شکر بهجا آوردم.
مادر شهید هم به فرزندش افتخار می کند و میگوید: فرزندمان راه سعادت را انتخاب کرده وجان خود را نثار امنیت ملی نمود و از این جهت خوشحالم.
و در نهایت، نمیدانم باید گفت پدر در راه پسر یا پسر در راه پدر قرار گرفت، پسر راه نیمه تمام پدر که جانباز ۸ سال دفاع مقدس بود را به پایان رساند و با بال شهادت زودتر از پدر پرواز کرد.
پایان پیام/