نیوز سیتی!
23 خرداد 1402 - 17:37

بکُشید ما را، بیدارتر می‌شویم

این انقلاب‏‎ ‎‏باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند، و زنده ماندنش به این خونریزی‌هاست.‏‎ ‎‏بریزید خون‌ها را؛ زندگی ما دوام پیدا می‌کند. بکُشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می‌شود. ما از‏‎ ‎‏مرگ نمی‌ترسیم.

خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: «براستى که این دنیا دیگرگونه شده و چهره عوض کرده و خوبى‌هایش پشت کرده و رفته است و از آن جز ته مانده‌اى همچون ته مانده آبى در ظرفى و اندک عیشى همانند چراگاهى آفت‌زده باقى نمانده است. آیا نمى‌بینید که به حق عمل نمى‌شود و از باطل دست برنمی‌دارند؟»

این‌ها نه حرف من، که سخنان حسین بن علی (ع) است بر آستانه‌ی کربلا. و مگر می‌توان کربلا را و طنین این صدای مبارک را در عصر خونین عاشورای سال شصت و یکم هجری و با بالا رفتن سرِ مردانگی بر نیزه‌های شیطان پایان داد؟ کربلا دیروز است، امروز است و فرداست. کربلا، جولانگاه تصمیم‌های من و توست خواهرم و برادرم، که هفتاد و سومین یار حسین (ع) باشیم یا سی و یک هزارمین، سیاهیِ لشکرِ یزید.

کیست حسین را یاری دهد؟

کربلا اینجاست. در ایران. در کوچه پس کوچه‌های شهر من و تو. در ایستگاه بی‌آرتی و مترو و قطار. در فرودگاه و دانشگاه و بازار. کربلا در شهرک اکباتان است. کربلا در صحن و رواق حرم شاهچراغ است. کربلا خون کودکان و زنان و جوان‌مردانی‌ست که بی‌گناه و تنها به جرم هوس شیطان بر زمین ریخته می‌شوند.

صدای حسین (ع) را می‌شنوید؟ دوباره تنها. دوباره غریب. دوباره بی‌یاور. «هل من ناصراً ینصرنا؟» آیا کسی هست که حسین (ع) را یاری دهد؟ آیا کسی هست که کشته شدن هزار باره‌ی مردان خدا را ببیند و دم فرو نبندد؟ آیا شیرزن و شیرمردی هست که سایه‌ی سقف خانه را بر سرش حرام کند وقتی که جوان‌های وطن زیر شلاق آفتاب، و به دشنه‌ی کینه تکه تکه می‌شوند؟ آیا کسی هست که روسری‌اش را بر سرش محکم‌تر ببندد و در کنار زینب (س) روی تل زینبیه بایستد؟

اینجا قتلگاه است و این نجوای گلوی بریده‌ی سیدالشهداست که سینه‌ی جمهوری اسلامی ایران را پر کرده: «آیا نمى‌بینید که به حق عمل نمى‌شود و از باطل دست برنمی‌دارند؟» آیا کسی هست که ببیند؟ آیا کسی هست که بایستد؟ آیا کسی هست که خدا را در روزگارِ خدافروشی به یاد بیاورد و با سری سپرده به خدا فریاد بزند: «لبیک یا حسین»؟

شمر شهوت‌ها

روزگار مردمانِ عجیبی‌ست خواهرم و برادرم؛ به اسم آزادی اما به کام شهوت‌هایشان به خیابان‌ها ریخته‌اند تا انسانیت را با سُم جسم‌های افسارگسیخته‌شان لگدمال کنند و ما چه می‌کنیم؟ کنج حسینیه‌ها کز کرده‌ایم و دیگر چای روضه هم نمی‌تواند تطهیرمان کند وقتی که شِمر شهوت‌ها هر روز در جان‌هایمان زاد و ولد می‌کند و قافله‌ی کربلا تنهاست!

آیا وقت به پا خواستن فرا نرسیده؟ تقیه تا کِی؟ مدارا تا کِی؟ مگر این جان شیرین چقدر به کاممان خوش آمده که چشم بر بی‌ناموسی و بی‌عفتی بسته‌ایم و بار امانتِ مردانگی را تنها به دوش هفتاد و دو جوان‌مرد انداخته‌ایم؟!

نه. دیگر نمی‌توان عمل نکردنِ به حق و دست برنداشتنِ از باطل را دید و به بهانه‌ی زن و زندگی و آزادی سر در گریبان عافیت فرو برد. به قول شهید آوینی «اگر در این دنیای وارونه رسم مردانگی این است که سرِ بریده‌ی مردان را در طشت طلا نهند و به روسپیان هدیه کنند، بگذار اینچنین باشد. این دنیا و این سر ما!» این سرِ علی‌وردی‌ها و عجمیان‌ها و زینال‌زاده‌ها و قنبری‌ها.

ما را از چه می‌ترسانید؟

ما را از چه می‌ترسانید؟ از مرگ؟! و مگر نمی‌دانید فرزندان قبیله‌ی شهادتیم؟ ما به خون می‌پیچیم اما عقب نمی‌رویم. عزت مردان ما، تابوت‌هایی‌ست که عطر خون بدهد! و حتی اگر تمام جمهوری اسلامی ایران هم پر از حرمله‌ها شود اما گلوی علی اصغرها(ع) در گهواره‌ها پیداست و خون، رازی‌ست که به بهای کشته شدن ما فاش می‌شود.

شما را چه شده؟ تشییع مردان‌مان ما را سرخورده کند؟! هیهات. چشم‌هایتان را باز کنید، خوب باز کنید و گهواره‌هایی که خالی نمی‌شوند را یک دل سیر نگاه کنید. سربازان خمینی بزرگ شده‌اند. قد کشیده‌اند. و مردانه بر گرد کعبه‌ی قافله‌ی عشق سیدالشهدا، هروله‌کنان، لبیک می‌گویند. این‌ها همان‌هایند که پیر جماران وعده‌ی غیرتشان را داد.

پس گوش‌هایتان را تیز کنید تا صدای کربلا را این‌بار از گلوی خمینی بشنوید: «این انقلاب‏‎ ‎‏باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند، و زنده ماندنش به این خونریزی‌هاست.‏‎ ‎‏بریزید خون‌ها را؛ زندگی ما دوام پیدا می‌کند. بکُشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می‌شود. ما از‏‎ ‎‏مرگ نمی‌ترسیم؛ و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید.» به خدا که اینجا کربلاست.

پایان پیام/

منبع: فارس
شناسه خبر: 1283336

مهمترین اخبار ایران و جهان: