نیوز سیتی!
12 آذر 1402 - 09:26

آب از سرچشمه گل‌آلود است / فلسفه تربیت رسمی و عمومی در ایران - بخش دوم

مهم‌ترین نقطه ضعف بخش دوم مبانی نظری، روش‌شناسی، و چگونگی استخراج گزاره‌ها برای تربیت رسمی و عمومی از دل گزاره‌های فلسفی بخش اول مبانی نظری سند تحول است. مجتبی عابدپور

مجتبی عابدپور، پژوهشگر میز تربیت رسمی، اندیشکده فرهنگ و تربیت دانشگاه امام صادق علیه السلام

 پس از بخش اول (فلسفه تربیت) که شاید بهترین فصل مبانی نظری باشد، به بخش دوم آن که به‌منظور استخراج فلسفه تربیت رسمی و عمومی (مدرسه‌ای) از دل فلسفه تربیت تدوین شده است، خواهیم پرداخت.

بخش دوم فلسفه تربیت رسمی و عمومی (مدرسه‌ای) است.

 

همانطور که اشاره شد، هدف از این بخش، بیان چیستی، چرایی و چگونگی مدرسه، مبتنی بر فلسفه تربیت اسلامی است. به‌عبارت دیگر، این فصل دلالت‌های مدرسه‌ای گزاره‌های فلسفی بیان شده در بخش اول را مورد بررسی قرار می‌دهد.

این بخش شامل چهار قسمت «مبانی اساسی تربیت رسمی و عمومی» و چیستی، چرایی و چگونگی تربیت رسمی و عمومی می‌شود.

 

از‌این‌رو، این بخش شامل چهار قسمت «مبانی اساسی تربیت رسمی و عمومی» و چیستی، چرایی و چگونگی تربیت رسمی و عمومی می‌شود.

 با توجه به آنچه به عنوان هدف این بخش بیان شد، به بیان برخی از مهم‌ترین ابهامات آن می‌پردازیم:

1- ابهام در روش‌شناسی: آن‌چه در بخشی به نام «روش‌شناسی پژوهش» آورده شده است، عاری از بحث‌های روشی بوده و صرفاً به بیان فرایند و مراحل نگارش این بخش پرداخته شده است (ص193). با توجه به این مسئله، ارتباط میان چیستی، چرایی و چگونگی تربیت و تربیت رسمی عمومی، با مبانی فلسفی و دینی به‌صورت روشمند مشخص نبوده و دقیقاً روشن نیست چگونه از مبانی ذکر شده، چیستی، چرایی و چگونگی تربیت رسمی عمومی اتخاذ شده است.

بخش «روش‌شناسی پژوهش» عاری از بحث‌های روشی بوده و صرفاً بیان فرایند و مراحل نگارش این بخش است.

 

به‌عبارت دیگر، با توجه به ابهام در روش‌شناسی، اعتبارسنجی و صحت‌سنجی گزاره‌های استنباط‌‌شده در بخش دوم و ارتباط آن‌ها با گزاره‌های فصل اول محل اشکال است.

 2- عدم استفاده از پیشینه آموزش در ایران: نظام تربیت رسمی و عمومی فعلی در ایران، نهاد وارداتی تمدن مدرنیته است که حدود صد سال پیش، به یکباره وارد کشورمان شده و منجر به کنار گذاشته شدن الگوهای بومی آموزش شد.

با توجه به ابهام در روش‌شناسی، اعتبارسنجی و صحت‌سنجی گزاره‌های استنباط‌‌شده در بخش دوم و ارتباط آن‌ها با گزاره‌های فصل اول محل اشکال است.

 

انتظار می‌رفت در نگارش سند بالادستی آموزش و پرورش یک کشور مانند ایران، پیشینه بومی آموزش نیز مد نظر قرار گیرد و بر اساس آن مبانی نظری تربیت رسمی و عمومی را تدوین کنند؛ لیکن این مهم رخ نداده و صرفاً به اهمیت این کار در سند اشاره شده است (ص 186)!

 3- عدم بازتولید آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب اسلامی: یکی از مهمترین ضرورت‌های نگارش چنین اسنادی، در نظر گرفتن ارزش‌های حاکمیت در آن به‌منظور بازتولید آن‌هاست که این مهم به‌درستی در مبانی نظری مورد اشاره قرار گرفته است (ص 188).

انتظار می‌رفت در نگارش سند بالادستی پیشینه بومی آموزش نیز مد نظر قرار گیرد و بر اساس آن مبانی نظری تربیت رسمی و عمومی را تدوین کنند.

 

لیکن این بحث در همان حد اشارت باقی مانده و در هیچ‌کجای دیگر مبانی نظری اثری از این آرمان‌ها و ارزش‌ها یافت نمی‌شود! در واقع، مبانی نظری اساساً این آرمان‌ها و ارزش‌ها را به صورت مبسوط مورد بحث قرار نداده و دلالت آن‌ها را در سایر گزاره‌های بخش دوم مورد بررسی قرار نداده است.

4- الگوی نظری-بومی: نویسندگان مبانی نظری بر این باورند که این سند، یک الگوی نظری-بومی است. سؤال اصلی اینجاست که نویسندگان چگونه به این نتیجه رسیده‌اند که مدرسه، مولود تمدن مدرن، الگوی بومی تربیت رسمی در ایران است؟! البته این پرسش به این معنا نیست که لزوماً نهاد دیگری جز مدرسه می‌بایست به‌عنوان الگوی بومی انتخاب شود؛ بلکه به این معناست که بحث بر سر چگونگی پذیرش مدرسه به‌عنوان بستر تربیت رسمی و عمومی در کشور مطرح نشده است.

مبانی نظری اساساً این آرمان‌ها و ارزش‌ها را به صورت مبسوط مورد بحث قرار نداده و دلالت آن‌ها را در سایر گزاره‌های بخش دوم مورد بررسی قرار نداده است.

 

به عبارت دیگر، می‌توان این سؤال را به گونه‌ای دیگر مطرح کرد؛ از کدام گزاره بخش اول مبانی نظری، بستری به نام مدرسه برای تربیت رسمی و عمومی ایران اسلامی استنباط می‌شود؟

 شاید بتوان مهم‌ترین نقطه ضعف بخش دوم مبانی نظری را روش‌شناسی آن، به معنای چگونگی استخراج گزاره‌هایی برای تربیت رسمی و عمومی از دل گزاره‌های فلسفی بخش اول دانست؛ چرا که می‌تواند سرمنشأ ظهور و بروز گزاره‌هایی در این بخش شود که اساساً ارتباط موثقی با مبانی خود ندارند.

بحث بر سر چگونگی پذیرش مدرسه به‌عنوان بستر تربیت رسمی و عمومی در کشور مطرح نشده است.

 

بررسی جزء به جزء هر یک از ادعاهای مطروحه در ابتدای این بخش و بررسی وثوق ارتباط گزاره‌های بخش دوم با مبانی خود، از حوصله این یادداشت کوتاه خارج است؛

مهم‌ترین نقطه ضعف بخش دوم مبانی نظری را روش‌شناسی آن، به معنای چگونگی استخراج گزاره‌هایی برای تربیت رسمی و عمومی از دل گزاره‌های فلسفی بخش اول دانست.

 

لیکن به نظر می‌رسد اگر موارد ذکر شده حل نشوند، آنچه نوشته شده را نمی‌توان فلسفه تربیت رسمی و عمومی در جمهوری اسلامی ایران دانست. بلکه در بهترین حالت یک فلسفه تربیت رسمی و عمومی است.

نقل از: کانال اندیشکده فرهنگ و تربیت اسلامی @farhang_tarbiat

 

انتهای پیام/

از شما صاحبنظر گرامی در حوزه تعلیم و تربیت هم دعوت می کنیم، از نویسندگان، ممیزان و اعضای هیئت تحریریه پنجره تربیت باشید. برای ارسال مطالب و عضویت در هیئت تحریریه، از طریق ایمیل [email protected] مکاتبه فرمائید.

منبع: فارس
شناسه خبر: 1591921

مهمترین اخبار ایران و جهان: