گروهکها چه تلهها که برایمان نمیگذاشتند
یک نفر از گروهکها آمد. دستی به گردنم زد و گفت «عجب گردنی داریها!». اسب را هی زدم تا دور شوم. کمی جلوتر یک دختر جوان و زیبا با موهای بلند و طلایی سر راهم قرار گرفت. واقعاً برای یک جوان ۲۰ساله وسوسهبرانگیز بود. همان لحظه فهمیدم تله است.
گروه زندگی - مینا فرقانی: جنگ برای بعضیها طوری بوده که توانستهاند دربارهاش کتاب طنز بنویسند. برای بعضیها هم آنقدر دردناک بوده که حتی از یادآوریاش عذاب میکش ...