نیوز سیتی!
06 آذر 1402 - 23:34

روایت یک حال خوب در کنار مزار حاج قاسم+ فیلم

با قلبی بی قرار، به طرف مزار شهید حاج قاسم سلیمانی راهی شدیم و هرچه نزدیک تر می شدیم بی‌قراری‌ها بیشتر می شد. نزدیک مزار، چشم ها دیگر تار می دید و حال و هوای بچه ها دگرگون شده بود. بعد از زیارت، به اتاق شیشه ای رفتیم و آنجا با روایت‌هایی که شنیدیم، دلمان شهدایی شد.

به گزارش خبرگزاری فارس از داراب، دل‌هایمان را راهی کردیم به دیار سردار دلها. به شهری که وجب به وجب آن پر است از یاد و خاطر شهیدان والامقام. کم کم به ساعت حرکت نزدیک می‌شدیم، دختران به همراه خانواده هایشان در کنار مرقد شهیدان گمنام داراب منتظر بودند، بچه ها یکی یکی می آمدند.

 اتوبوس کمی دیرتر آمد و عده ای در یادمان شهدای گمنام مشغول راز و نیاز شبانه شدند.

کسب معرفت از شهدا و ادای دین به حاج قاسم

بعد از چند دقیقه اتوبوس رسید و امام جمعه محترم، بچه ها را بدرقه کرد. در ماشین آداب سفر برایمان گفت و دعای سفر خواند و تاکید کرد که هدف ما از این سفر، اول کسب معرفت نسبت به شهدا است و دوم کسب انرژی معنوی از آنها،
سوم ادای دین به حاج قاسم عزیز است.

بعد ایشان با ماشین تدارکات با ما همراه شد. نیمه شب بود، همه سوار شدند و خواندن چهار حمد و چهار سوره ناس و چهار سوره فلق و آیه الکرسی سفرمان را شروع کردیم، لامپ ها خاموش شد ولی از ذوق سفر، کسی خوابش نمی‌برد.

اذان صبح بود که به سیرجان رسیدیم در پارکی در فضای باز و هوای سرد، نماز صبح خواندیم. حس توصیف نشدنی داشتیم و سرما را حس نمی کردیم. 

نزدیک کرمان شده بودیم که بچه ها برای دیدار با حاج قاسم آماده شدند، بالاخره بعد از قدری انتظار ساعت ۸:۴۰ دقیقه صبح به گلزار شهدای کرمان رسیدیم. امام جمعه داراب و بقیه تیم تدارکات زودتر رسیده بودند و داخل حسینیه برای ما سفره صبحانه پهن کرده بودند. حاج آقا مثل یک پدر همراهمان بودند و از ما پذیرایی می کردند.

با قلبی بی قرار، به طرف مزار حاج قاسم راهی شدیم

بعد از صبحانه با قلبی بی قرار، به طرف مزار حاج قاسم راهی شدیم و هرچه نزدیک تر می شدیم بی‌قراری ها بیشتر می شد.

نزدیک مزار حاج قاسم چشم ها دیگر تار می دید و حال و هوای بچه ها دگرگون شده بود. بعد از زیارت مزار حاج قاسم به اتاق شیشه ای رفتیم و آنجا آقای راوی برایمان سخنرانی کردند. از شهدا گفتند و دلمان را شهدایی کردند. 

دختر تراز انقلاب و شهدا، باید غیور و شجاع باشد

حاج آقا برایمان روضه خواند و گفت که دختر تراز انقلاب و شهدا، باید غیور و شجاع باشد. غیرت نسبت به عفت، حجاب و آرمان های انقلاب و شجاعت نسبت به تبین ارزش ها و ایستادگی در مقابل ضدارزش ها.

دیگر حال دلمان آرام شده بود و حس می کردیم سبکبال شده ایم. بعد از آن وقت آزاد دادند و بچه ها برای خرید و زیارت پراکنده شدند. 

موقع اذان ظهر شد زیر خیمه در گلزار شهدا نماز جماعت خواندیم و به سمت حسینیه حاج قاسم (بیت الزهرا) حرکت کردیم. حسینیه بسیار زیبایی که با عکس های حاج قاسم فضاسازی شده بود. آنجا پسر شهید صادقی با همرزم حاج قاسم برایمان از حاج قاسم گفتند و دل ما را دوباره هوایی کردند.

هدیه‌ای از 2 ضریح مطهر به حاج قاسم

 در آنجا یک شهید گمنام به خاک سپرده شده بود و یک تکه از ضریح حرم حضرت رقیه (س) در کنار مزار آن شهید. آن طرف تر 2 تخته فرش بود که یکی به رنگ کرم که حدود پنجاه سال در کنار ضریح امام حسین(ع) بوده و یکی دیگر به رنگ قرمز که در کنار ضریح امام رضا(ع) بوده و به حاج قاسم هدیه شده بود.

شاید روی این دو فرش امام زمان(عج) نماز خوانده اند و ما نیز این سعادت را داشتیم که روی آن نماز بخوانیم.
 
اجرای سرود رفیق شهیدم 

به طرف آثار باستانی آب انبار موزه سنگ های باستانی حرکت کردیم. موزه‌ای با قدمت 1500 ساله. در آنجا بازدید کردیم و سرود رفیق شهیدم را هم‌خوانی کردیم.

 و بعد از آن برای ناهار به یک باغ رفتیم و غذای بومی کرمانی خوردیم و از آنجا که فضای باغ زیبا بود، بچه ها مشغول عکس گرفتن شدند. استراحت کردیم و سوار اتوبوس شدیم و به طرف موزه دفاع مقدس حرکت کردیم.

موقع اذان مغرب به آنجا رسیدیم داخل نمازخانه رفتیم و نماز را به جماعت خواندیم. موزه، جای هیجان انگیزی بود. با وسایل جنگی در آنجا فضا را شبیه سازی  کرده بودند.

همه عکس های حاج قاسم، دفاع مقدس را برای ما که این دوران را ندیده بودیم، تداعی می کرد. در محوطه بیرون موزه سرود خواندیم و مردم آنجا شگفت زده شدند و ذوق می کردند.

اشتیاق حضور در تربت‌خانه برای مهمانان ویژه امام حسین(ع)

 در این سفر اتفاق خاصی افتاد و آن این بود که برای بازدید از تربت خانه، بعد از پیگیری بسیار، اعلام شد تمام زمان‌های بازدید پر شده است.

اما داخل موزه بودیم، رابط آمد و گفت برای فلان ساعت وقت خالی دارند و ما با اشتیاق و پیاده به آنجا رفتیم، تربت خانه نزدیک موزه بود. اول وارد حسینیه ای شدیم داخل حسینیه مدیر پروژه ساخت ستون های کنار ضریح امام حسین (علیه السلام) آمد، برایمان صحبت کرد از معجزات ساخت گفت و قلب هایمان را آمده زیارت تربت خانه نمود.

او از اینکه برای حضور ما زمانی بدون نوبت پیدا شد و آقا ما را اینچنین طلبیده،  از کرامت حضرت دانست و ما را مهمان ویژه امام حسین (علیه السلام) معرفی کرد.

بعد از چند دقیقه انتظار به تربت خانه رفتیم که بوی بسیار خوشی داشت و تربت پاک سیدالشهدا در آنجا نگهداری می شد و مکانی سرشار از معنویت بود.

 شب جمعه شب زیارتی امام حسین(ع) بود و حال بچه ها آنجا خیلی دگرگون شده بود. امام جمعه برایمان روضه خواند و حس می کردیم قلبمان در آن فضا صیقل یافته است.

یکی از خبرنگاران کرمان که از آمدن ما با خبر شده بود، آمد و با دو تا بچه های گروه ما مصاحبه کرد.

در نهایت در این سفر، تجربه‌ای کم‌نظیر داشتیم از مجاورت با شهدا و تربت سید الشهدا، به حال خوشی دست یافتیم. باشد که همواره در مسیر شهدا قدم برمی‌داریم.

روایتی از گروه فرهنگی دختران انقلاب داراب در سفر به گلزار شهدای کرمان

انتهای پیام/خ

منبع: فارس
شناسه خبر: 1586788

مهمترین اخبار ایران و جهان: