برادر شهید ناصر براهویی، شهید حوادث اخیر زاهدان میگوید: ناصر میهن، خاک و رهبری را دوست داشت و عاشق نظام جمهوری اسلامی بود. برادرم آدم سیاسی نبود و هنگام کمک کردن برایش شیعه و سنی، فارس و بلوچ معنی نداشت.
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، در این چند روز، کشور شاهد آشوبهایی است که توسط دشمنان مردم ایجاد شده است. چند روز گذشته زاهدان نیز به تشنج کشیده شد و تعدادی از هموطنانمان در جنوب شرق کشور به شهادت رسیدند. یکی از این افراد، بسیجی ناصر براهویی محمدحسنی از برادران اهل سنت بود که توسط کسانی که میخواستند آرامش این شهر را به هم بریزند، مورد اصابت گلوله قرار گرفت. او ۱۳ مهر و در بیمارستان خاتم زاهدان در حالی که پیکر خونینش را به آنجا منتقل کرده بودند، به شهادت رسید. ناصر با شهادتش دل بسیاری از هم شهریهایش را سوزاند.
این چندتصویری از اغتشاشات چند روز قبل زاهدان
تصویری از اغتشاشات چند روز قبل زاهدانشهید براهویی تنها شهیدی نیست که اینگونه در خون خود غلتیده است. سالهاست دشمنان انقلاب اسلامی در پی اختلاف افکنی بین آحاد جامعه هستند تا از این آب گل آلود برای خود ماهی بگیرند. یکی از این اختلاف افکنیها که هر چند وقت یک بار دشمن تلاش میکند تا ایجاد شود، اختلاف بین اهل سنت و شیعیان است. برایش هم فرقی نمیکند در این راه از کدام مذهب چند نفر به شهادت میرسند. از همین رو در شهرها و استانهایی مانند سیستان و بلوچستان بارها شاهد عملیاتهای تروریستی بودهایم؛ تا به این وسیله اگر بتوانند دشمنی ایجاد کنند.
گاهی یکی از سرداران سپاه در آنجا به طرز وحشیانهای ترور میشود و گاهی گروههای تروریستی مانند جیش الظلم کورکورانه به دل مردم بلوچ میزنند و هر که را بتوانند به شهادت میرسانند. ناصر براهویی نیز یکی از همین بسیجیهای مخلص بلوچ بود که گویا خیرخواهیها و تلاشش به خاطر وحدت بین شیعه و سنی برای کسانی که منفعتشان در اختلاف بین این دو مذهب است خوش نیامد و وقتی شهر را ملتهب دیدند، تصمیم گرفتند این مرد بزرگ بلوچ را نیز از سر راه بردارند.
الظلماین شهید اهل سنت به دنبال انجام کارهای خیر میگشت
این شهید اهل سنت به دنبال انجام کارهای خیر میگشتاین شهید اهل سنت به دنبال انجام کارهای خیر میگشتبرادر بزرگتر شهید براهویی در گفتوگو با فارس میگوید: ناصر در دامن مادر بزرگم که زنی مومنه بود، پرورش یافت. من ۱۰ سال بزرگترم اما خیلی چیزها از او یاد گرفتم. ناصر شخصیتی صلح جو داشت و دلش میخواست تا جایی که توان دارد، هر کاری از دستش برای خلق خدا برمیآید، انجام دهد. برای مثال او هر چند وقت یک بار به زندان سیستان و بلوچستان میرفت و از رئیس زندان میخواست کسانی را که به علت بدهی و یا دیه کم در زندان هستند به او معرفی کند. سپس برادرم همه سعی خود را میکرد تا بدهی آنها را پرداخت کند و آزادشان کند تا به آغوش خانوادههایشان برگردند. ناصر همه این کارها را بدون سروصدا و هیاهو انجام میداد.
دستشبرکتی که خدا به کسب کوچک ناصر داده بود
برکتی که خدا به کسب کوچک ناصر داده بودبرکتی که خدا به کسب کوچک ناصر داده بودبرادر شهید ناصر براهویی میافزاید: ناصر با وجود اینکه خودش یک مغازه فروش عمده برنج داشت و درآمدش آنچنانی نبود، اما خدا به پولش آنقدر برکت داده بود که علاوه بر کارهای خیر مخارج ۱۰ فرزندش را نیز تأمین میکرد.
او به شخصیت جمال عبدالناصر از رهبران عرب در کشور مصر که یک شخصیت کاریزماتیک بود، علاقه داشت و گاهی میگفت: مرا جمال عبدالناصر صدا بزنید! الان همه در شهرمان او را به این نام میشناسند.
اعدامیها با کمک برادرم بخشیده میشدند
اعدامیها با کمک برادرم بخشیده میشدندوی میگوید: یکی دیگر از کارهای برادرم این بود که به سراغ زندانیهایی میرفت که قرار بود قصاص شوند؛ افرادی که آدمهای بدی نبودند، اما در یک اتفاق تقدیر طوری برایشان رقم زده بود که دستشان به خون یک هموطن آغشته شود. او با خانواده مقتول صحبت میکرد و تلاش میکرد رضایت آنها را بگیرد. انگار خدا ستارهای همراه او کرده باشد! کلامش هم نافذ بود و در بسیاری اوقات خانواده را راضی به بخشش میکرد.
خانوادهاین برادر شهید اهل سنت به همکاری شهید براهویی با دو موسسه خیریه اشاره میکند و میافزاید: ناصر مسئول صلح و سازش ایل و طایفهای موسسه خیریه صابرین بود. همچنین عضو ارشد پیشگیری آسیبهای اجتماعی هم بود و در کنار همه اینها از کودکان کار و ایتام و بیماران دیگر هم حمایت میکرد.
شهادت ناصر خیلیها را در سیستان و بلوچستان یتیم کرد
شهادت ناصر خیلیها را در سیستان و بلوچستان یتیم کردشهادت ناصر خیلیها را در سیستان و بلوچستان یتیم کرداو ادامه میدهد: شهادت ناصر خیلیها را در سیستان و بلوچستان یتیم کرد. برادرم سن زیادی نداشت، اما به اندازه یک ریش سفید در میان مردم اعتبار داشت؛ تا جایی که به او لقب سردار داده بودند.
برادر شهید براهویی میگوید: ناصر، میهن، خاک و رهبری را دوست داشت و عاشق نظام جمهوری اسلامی بود. همیشه میخواست آرامش برقرار باشد. برادرم آدم سیاسی نبود و هنگام کمک کردن برایش شیعه و سنی و فارس و بلوچ معنی نداشت. فقط کافی بود کسی درب خانهاش را بزند یا با تلفنش تماس بگیرد و یاری بخواهد. «نه» بر زبانش جاری نمیشد و حتما باید مشکل آن فرد را حل میکرد.
نظام جمهوری اسلامیدشمنان میخواهند تا جایی که میتوانند بین شیعه و سنی تفرقه ایجاد کنند
دشمنان میخواهند تا جایی که میتوانند بین شیعه و سنی تفرقه ایجاد کننداو با بیان اینکه در مراسم ترحیم برادرم همه میگفتند برادر بزرگی را از دست دادیم، میافزاید: برای خانواده ما و خصوصا ناصر بیشتر بحث وحدت و آرامش بین مردم مطرح بود. هدف ما الان هم اتحاد است. وحدتی که دشمنان نمیخواهند وجود داشته باشد و با تفرقه افکنی میخواهند استفاده خودشان را ببرند.
این برادر شهید ادامه میدهد: خانواده و طایفه ما همیشه میخواهد نظام جمهوری اسلامی در آرامش باشد؛ زیرا هر جا تفرقه بود، خرابی هم هست. به همین علت دشمن از همه ترفندهایی که بتواند استفاده میکند تا به هدفش برسد، اما این نیرنگها برای ما آشکار است.
وی میافزاید: دشمنان میخواهند تا جایی که میتوانند بین شیعه و سنی تفرقه ایجاد کنند؛ زیرا از این وحدت میترسند و میدانند این وحدت، استحکام اسلام و مردم ما را در پی دارد و آنها با این اسلام و ایران قدرتمند مخالفند.
زمان وحدت، شیعه و سنی معنا ندارد
زمان وحدت، شیعه و سنی معنا نداردزمان وحدت، شیعه و سنی معنا ندارداین برادر شهید اهل سنت با اشاره به آغاز هفته وحدت میگوید: در استان سیستان و بلوچستان اکثر مردم روشنفکر هستند و علما و اقوام مختلف برایشان شیعه و سنی معنا ندارد و همه با هم برادرند.
هفته وحدتاو دقایقی قبل از شهادت برادرش را اینگونه روایت میکند: به علت حمله تروریستی که در صفوف نمازگزاران در زاهدان رخ داد، چند تن از بستگان ما نیز به شهادت رسیدند. به همین علت من حدود نیم ساعت قبل از شهادت ناصر به او گفتم: برادر! از خانه بیرون نرو. ما فعال و معتمد مردم هستیم، ممکن است عدهای که مخالف کارهای ما هستند، الان فرصت پیدا کنند تا خطری به وجود آورند. به او گفتم در این فضای ملتهب در خانه باش. او هم گفت: نه بیرون نمیروم.
اما نمیدانم چه شد که تصمیم گرفته بود در مراسم فاتحه یکی از اقوام شرکت کند. وقتی میرود عمویمان علی اکبر که او نیز مردی بسیار خوب و شریف بود، سوار ماشینش میکند و با هم چند متری که جلوتر میروند با خودروی پژویی مواجه میشوند که سه سرنشین مسلح داشته و آنها با دیدن ماشین ناصر، انگار که از قبل شناساییاش کرده باشند، شروع به تیراندازی میکنند و عمویم با اصابت یک تیر مستقیم به سرش در جا به شهادت میرسد.
وقتی رسیدم برادرم شهید شده بود
وقتی رسیدم برادرم شهید شده بودناصر شروع به فرار میکند و تا نزدیکی مراسم فاتحه که اغلب اقوام آنجا بودند، میرود. در این مسیر حدود ۱۲ تیر به ماشینش شلیک میشود که به بدن او هم اصابت میکند. اقوام که متوجه ماجرا میشوند، او را سریع به بیمارستان خاتم زاهدان میبرند. پزشکان، فورا برادرم را به اتاق عمل میبرند و هر کاری از دستشان برمیآید، انجام میدهند اما موفق نمیشوند نجاتش دهند.
یکی از فامیلها به من زنگ زد و گفت: ناصر تیر خورده و در بیمارستان است. من هم که از همه جا بیخبر بودم، گفتم: نه او خانه است. گفت: نه در راه مراسم فاتحه به او حمله کردند. زمانی که رسیدم بیمارستان گفتند ۱۰ دقیقه قبل به شهادت رسیده است.
سیستان و بلوچستان در آرامش است
سیستان و بلوچستان در آرامش استسیستان و بلوچستان در آرامش استاین برادر شهید در پایان گفت: روزهای اخیر دشمنان خیلی سعی کردند تا با ریختن خون مردم بیگناه بلوچ به اهداف شوم خود برسند، اما الحمدلله اکنون استان ما در آرامش کامل به سر میبرد.
پایان پیام/
شناسه خبر: 781188