نیوز سیتی!
19 بهمن 1402 - 14:31

سلام بر تو ای پیام‌برِ قوم خون‌آلود

صورت‌هایمان سرخ شده از سیلی. خسته‌ایم از ایستادن. پلک‌هایمان سنگین شده است؛ انگار که با خون دلِ یتیمان فلسطین روی پلک‌هایمان سایه کشیده‌اند.

خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: سلام بر تو که اهل‌ترین اهل از اهالی سلامی. سلام بر تو که باد، عطر دل‌کش رسالتت را از شانه‌های مکه تا سینه اروپا کشانده و حلاوت معجزه آیه‌های قرآن‌ات، لب‌های خشکِ به کام چسبیده را شیرین ساخته. سلام بر تو از موطن سلمان فارسی؛ از ایران؛ از اینجا که یک جهان در برابرش سینه سپر کرده به جرم سنگ تو و آل علی (ع) را به سینه زدن. می‌دانی ما را به چه نامی می‌خوانند؟ می‌دانی. می‌دانی. می‌دانی. ما سنگ خورده‌ترین قوم جهانیم یا رسول الله (ص)! آن ته تغاری تاریخ انبیا که نوادگان صد و بیست و چهار هزار پیامبر، ما را به خون بسته‌اند!

صورت‌هایمان سرخ شده از سیلی. خسته‌ایم از ایستادن. پلک‌هایمان سنگین شده است؛ انگار که با خون دلِ یتیمان فلسطین روی پلک‌هایمان سایه کشیده‌اند. برای عید مبارکی آمده بودیم اما دست ازپا درازتر توی خودمان فرو رفته‌ایم. کدام عید وقتی که زخم‌های غزه روی قلب‌هایمان خط کشیده؟ خط رنج. خط درد. و خط تنهایی‌ای به عمق وحشت آن جنین هشت و نیم ماهه‌ که از شکم مادری مسلمان اما جان داده زیر آوار‌های موشکی صهیونیستی به دنیایی آمده که هیچ خویشاوندی در آن منتظرش نیست.

صبر هم حدی دارد ای حبیب الله. نمی‌خواهی برای آزادی ما اسیرانِ در خاک جاهلیت، دست به دعا بلند کنی؟ شیطان با دست قوم و خویشش دارد به شرافت مسلمانان دست درازی می‌کند! دارد به ما نیشخند می‌زند! به بدن‌های تکه تکه‌ی یخ زده‌مان. به خانه‌های آوار شده‌مان. و به صدای گریه‌هایمان که توی گلو خفه می‌شوند بی‌آنکه شنیده شده باشند. از کِی سزاوار این همه خفت شده‌ایم؟! که فلسطین در میانه خاورمیانه و چون نگینی در حصار حلقه انگشتر کشورهایی مسلمان باشد اما چشم توی چشم ما، سلاخی‌‌اش کنند و آب از آب‌مان تکان نخورَد!

نطفه‌های مقاومت در رحم‌های یخ‌زده می‌پوسند و تمنای انسانیت چون لخته‌های خونی خشک شده، راه حنجره‌هایمان را بسته‌اند. می‌گویی دست به دامان کدام آسمان شویم برای رهایی؟ ای کاش تو بودی و باری دیگر، حیدر(ع) را برای فتح خیبر به میدان می‌فرستادی. قلعه‌های ظلم، بلند شده‌اند ای مهربان‌ترین پیام‌برِ خدا؛ آن‌قدر که دست‌هایمان از نفس افتاده و رگ‌های ایمان‌مان خشک شده برای از جا کندن‌شان!

و سلام بر تو ای پیام‌برِ قوم خون‌آلود. سلامی از نگارنده درمانده‌ای که نمی‌داند مسلمان واقعی، کیست، وقتی که در سرزمین اسلام، مردی یهودی از پای زنی مسلمان، خلخال می کِشَد و مردی بر صورتش شمشیر نمی‌کِشد! بیزارم از مردهای مسلمانِ به خواب رفته. بیزارم از مردانی که چون زنان، در بستر می‌میرند بی‌آنکه زخمی از معرکه جهاد بر تن داشته باشند. بیزارم از به تماشا نشستنِ مرگ مسلمانان و بعد از نماز، مرگ بر اسرائیل گفتن. سجاده روی خون پهن کرده‌ایم و در صف اول، عید مبعث‌ات را به هم تبریک می‌گوییم ای مبعوثِ قومِ دل‌سرد.

دوباره از غار حرا پایین بیا. دوباره مبعوث شو. دوباره گرد کعبه بچرخ. و دوباره بت‌های لات و هبل و عزی را بشکن. در رگ‌های ما، آب دهان شیطان است که جاری‌ست! و تو باید دوباره برایمان آیه فتح بخوانی تا شاید این‌بار پاک شویم و به پا خیزیم.

بخوان ای رسول الله. بخوان ای دل‌سوزترین پیام‌بری که از زنده به گور شدن دختران بر خود می‌لرزید. بخوان به نام پروردگارت و به تماشا بنشین که چگونه دخترکان قوم‌ات را زنده زنده به خاک و خون می‌کشند و غیرت هیچ مردی برای نجات‌شان نمی‌جوشد! بخوان و دوباره جهان را تکان بده. و ما را نیز. می‌دانی که مسلمانان سال‌هاست به خواب رفته‌اند و جز با نجوای تو بیدار نخواهند شد. پس بخوان به نام پروردگارت که کریم‌ترینِ کریمان است و ما را زنده کن! که سال‌هاست چون افسانه‌ای فراموش شده در کتابی سوخته، از یاد روزگار محو شده‌ایم!

درمانده‌ایم. در راه مانده‌ایم. صدای کمک خواستن مسلمانان را می‌شنویم و برای رسیدن کمک از جانب خدا، دعا می‌کنیم! مسئولیت را به بهانه‌های مختلف از شانه‌هایمان برداشته‌ایم و چشم به رحمت آسمان دوخته‌ایم! و در مأذنه‌ها تو را می‌خوانیم و در مساجد، رو به قبله‌ای که تو مایِ وحشی‌مان را به آن اهلی ساختی، سجده می‌کنیم در حالی که شیطان شهوت‌ها روی شانه‌هایمان می‌رقصد و از ما سواری می‌گیرد. خاورِ میانه، آن جغرافیای مجد و شکوه، آن قدم‌گاه پیام‌بران، آن میعادگاه خدا برای وعده به انسان، آن نقطه برگزیده برای حدوث قدس و کعبه، اکنون تبدیل به محل آزمایش خیانتِ هزارباره قابیل به هایبل شده! و فلسطین چون هابیل هر روز به دست قابیل تکه تکه می‌شود. تکه‌هایی از انسان که اگر کنار هم چیده شوند، اسرافیل از زجر تماشای دردآلودِ صحنه‌اش، در سور خواهد دمید!

و سلام بر تو. ای دل‌خون‌ترین پیام‌بر جهان. ای که در تکه تکه دیدنِ قوم‌ات با غم‌های ما شریکی. ای که می‌بینی چگونه تکه‌های دریده گوشت تن مسلمانان بین دندان‌های شیطان است و دیگر مسلمانانِ قوم‌ات چگونه تقیه کرده‌اند! برایمان دعا کن ای رحمت للعالمین. دست‌های مبارک‌ات را بالا بگیر و دعا کن تا یاد بگیریم به دیدن اکتفا نکنیم. دعا کن به پا خیزیم. نترسیم. دعا کن که علی (ع) شویم و یک تنه قلعه‌های زورگویی را با نام خدا فتح کنیم. دعا کن که دست‌ها و پاها و اراده‌هایمان، امن یجیب شود در جواب استغاثه‌ها. مسلمانان کم نیستند. و مردان قوم تو، بسیار. اما نمی‌دانم آن‌ها را چه شده که در دنیا به تماشا نشسته‌اند! آیا دوباره به عصر عاشورا بازگشته‌ایم؟!

 ای کاش می‌شد به گذشته برگردم. به سال‌هایی دور. به روزگاری که مسلمانان با دست‌هایی خالی اما قلب‌هایی چون زُبُر الحدید به جنگ می‌رفتند. ای کاش می‌توانستم راوی روزگاری باشم که مردان در میدان می‌مُردند نه در بستر. ای کاش، امروز، جور دیگری مسلمان بودیم تا عید مبعث‌مان مبارک‌تر می‌بود.

پایان پیام/

منبع: فارس
شناسه خبر: 1665218

مهمترین اخبار ایران و جهان: