حسین (ع) میفرماید «این را بدان، هر کسی از شما بنی هاشم که در این سفر به من ملحق شود، آخرِ کارش شهادت است و هر یک از شما که از همراهی من خودداری ورزد، بدانید که خبری از فتح و پیروزی نیست!» اما این چه فتحیست که بهایش خون است و کشته شدن؟! حسین (ع) چرا اینگونه صریح و کوتاه و موجز، خاندانش را مخاطب قرار میدهد؟
به گزارش خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی در یادداشتی نوشت: نه من واعظم و نه اینجا منبر اما لااقل در روز میلاد حسین بن علی (ع) میخواهم او را طور دیگری ببینم.
بیایید این بار حسین (ع) را نه امام و نه نوادهی آخرین پیامبر خدا و نه حتی شهیدی به خون پیچیده و سزاوار اشک، که «انسانی به پا خواسته» تعبیر کنیم؛ مردی پنجاه و چند ساله، اصل و نسبدار، بزرگ قوم، با عقبهای درخشان و جایگاهی اجتماعی که هر گاه در کوچههای مکه و مدینه قدم مینهاد پیر و جوان و دوست و دشمن در برابر هیبتش به ادب و احترام دست بر سینه میگذاشتند و سر خم میکردند.
حسین (ع) همه چیز داشت. اراضی، خانه، مَرکبهایی راهوار و زندگی؛ حسین (ع) فقیر نبود و یک انسان جز این آسایش مگر چیز دیگری میخواهد؟ نان و مال و سقفی که از سرد و گرم روزگار امانمان دارد و جایگاهی که همسانان را به تحیر وا دارد و همین.
پس حسین (ع) را چه شد که دست رد به تمام اینها زد و پیش از قصد عزیمت به میدان، اینگونه خطاب به بنی هاشم نامه نوشت که: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ مَنْ قِبَلَهُ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَنْ لَحِقَ بِی اسْتُشْهِدَ وَ مَنْ لَمْ یَلْحَقْ بِی لَمْ یُدْرِکِ الْفَتْحَ وَ السَّلَامُ» از حسین به محمد بن علی، یعنی محمد بن حنفیه، برادرش که در مدینه بود. حسین (ع) در این نامه میفرماید «این را بدان، هر کسی از شما بنی هاشم که در این سفر به من ملحق شود، آخرِ کارش شهادت است و هر یک از شما که از همراهی من خودداری ورزد، بدانید که خبری از فتح و پیروزی نیست!»
اما این چه فتحیست که بهایش خون است و کشته شدن؟! حسین (ع) چرا اینگونه صریح و کوتاه و موجز، خاندانش را مخاطب قرار میدهد؟ آیا بهتر نبود میگفت خاندانم، با من همراه شوید تا فتحی چُنین و چنان را به بار آوریم و هیمنهی دشمن را در هم شکنیم و خود که بنیهاشمیم بر تخت سلطنت بنشینیم؟ آیا بهتر نبود حسین (ع) وعدهی منصب میداد و مردان جا ماندهی بنیهاشم را در فتحی بزرگ با خویش همراه و ترغیب میکرد؟
پس حسین (ع) را چه شده بود که در واپسین لحظاتی که باید لشکری انبوه با خویشتنِ غریبش همراه کند به تعدادی محدود از یاران مخلصش اکتفا کرده و آهنگ رحیل مینوازد؟
پاسخ، سخن دیگر حسین (ع) در قصر بنیمُقاتِل است؛ یکی از منزلگاههای نزدیک کوفه که حسین(ع) در واقعه کربلا، پس از عُذیب هَجانات در آنجا منزل کرد و سپس شبانه راهی میدان بلا شد. حسین (ع) در این منزلگاه سوار بر اسبش بود که خوابی ناگهانی چشمهایش را ربود و پس از اندک لحظاتی، در حالی به خویش آمد که میلرزید و این مبارکه را به تکرار، زیر لب زمزمه میکرد: «إنّا للهِ وإنّا إلیهِ راجِعُون، والحمدُ للهِ رَبِّ العَالَمین»
علی اکبر که شاهد رعشهی ناگهانی بر پیکر پدر بود اسبش را به سوی مرکب حسین (ع) به تاخت هِی کرد و آنگاه که به پدر رسید پرسید: «پدر جان، چه شد که آیهی استرجاع خواندی و این حمد الهی را بر زبان راندی؟» و حسین (ع) اینگونه وی را پاسخ گفت که: «بر مَرکبم بودم که خواب من را ربود و شنیدم منادی ندا داد که این قوم رو به مرگ میروند و پایان کارشان شهادت است، پس حمد خدا گفتم و برای خودمان انا لله خواندم.»
علی اکبر عرض کرد: «پدر جان! السنا بالحق؟» مگر ما بر حق نیستیم؟ حسین (ع) فرمود: «چرا، راه، راه حق و اجابت حق است» پس علی اکبر گفت: «اذاً لا نبالی بالموت» بنابراین، از مرگ باکی نداریم!
راز فتح خون حسین (ع) همین دو جملهی کوتاه جوانش بود: «السنا بالحق؟ اذاً لا نبالی بالموت» یعنی اگر برای حق به پا خواسته باشی حتی اگر تمام دنیا هم روبهرویت قد علم کند، حتی اگر سر ببُرند، حتی اگر کودککشی کنند و حتی اگر اسب بر پیکرت بدوانند پیروزی و این فتحت مبارک است!
بیایید آن نامهی کوتاه حسین (ع) را هر روز بخوانیم و با خودمان زمزمه کنیم که حسین (ع) آن نامه را، در حقیقت آن دعوتنامه را، نه تنها برای بنی هاشم که برای همهی بشریت از مسلمان و مسیحی و یهودی تا هندو و بودا و حتی بیدینها نوشته است. که حسین (ع) تنها مختص ما شیعیان نیست تا سیر و سلوکش را انحصاری کنیم و راه و همراهی با قافله او بی حد و مرز است.
حسین (ع) یک مکتب بود، به معنای حقیقی کلمه. و تمام حرفش این که اگر دیدید به حق عمل نمیشود و از باطل نهی نمیکنند، اگر دیدید پای ظالمی روی گردن مظلومی است و اگر دیدید که انسانیت به قهقرا رفته، در هر شرایط و موقعیتی که هستید به پا خیزید حتی اگر تنها و حتی اگر به قیمت فتحی به رنگ خون. براستی حقیقت حسین (ع) این است نه آن انسان قتیل و شکسته و غریبی که ما شیعیان در روضههایمان از او ساختیم و به دنیا نشانش دادیم! در واقع حسین (ع) پیروزترین پیروز میدانی است که جهان تا کنون در جنگ حقی بر علیه باطل دیده است؛ یک مطالبهگر اصولی و تمام عیار! بیایید لااقل در روز میلادش او را طور دیگری ببینیم. انتهای پیام/
شناسه خبر: 130597