عشق شهدا مرز نمیشناسد، استان و شهر هم نمیشناسد. اینجا کاشان است، شهری شهیدپرور؛ اینجا مملو از جمعیت هزاران نفری بود که حماسه آفریدند.
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، عشق شهدا مرز نمیشناسد، استان و شهر هم نمیشناسد. اینجا کاشان است، شهری شهیدپرور؛ اینجا مملو از جمعیت هزاران نفری بود که حماسه آفریدند.
داستان از شنیدن شروع شد، آن هم شنیدن خبر ورود شهدای گمنام به کاشان در شبهای منتهی به شهادت حضرت فاطمه(س) بود، بنرهای بزرگ عکس شهدا و تبلیغات در سرتاسر خیابانهای کاشان نصب شده بود، همچنین در فضای مجازی خیل عظیمی از مردم شهیدپرور کاشان تبلیغات این مراسم را انجام دادند پس خبر صادق بود.
از دیشب همه از عشق تشییع شهدای گمنام در انتظار سپیدهدم بودند تا جامه سیاه بپوشند و خود را به مراسم تشییع شهدا از مبادی اعلام شده در کاشان برسانند.
امروز مراسم تشییع شهدای گمنام است، خیابانهای منتهی به تشییع شهدا مشکیپوش شده بود.
به روز مراسم رسیدیم این مردم نشان دادند که انقلاب نسل اول، دوم، سوم یا چهارم نمیشناسند؛ چون با نگاهی به صفوف تشییعکنندگان میتوان دید که همه آمدهاند از بزرگ و کوچک، مرد و زن، جوان و کودک، از طفل شیرخوار تا پیرمرد ۸۰ ساله، سیاسی یا غیرسیاسی، راست یا چپ و یک صدا فریاد سر میدهند: شهدا شرمنده ایم...
مراسم بدرقه شروع شده و مسیر از میدان بسیج تا ۱۵ خرداد کاشان ادامه دارد جمعیت زیادی قدمهای خود را برای بدرقه گمنامان زمین بر میداشتند و همراه با قدمها اشکها راهی میشدند. هر فردی به نوع خاص درد دل خود را با شهیدان و راز و نیاز با خدای خود را شروع کرده بود. به صورت ماتم زده جوانی مینگرم که تکیه بر درختی در خیابان اباذر کاشان زده است؛ میگرید و امان از اشکهایش برده شده است؛ به چهره نوجوان ۱۲ سالهای مینگرم که با لباس رزم آماده است و بر روی لباسش نوشته شده جانم فدای ایران.
همچنین دیگر نوجوانانی بودند که عکس شهدا را به تن داشتند و در مراسم حضور داشتند که دوستانه با یکدیگر پرچمهای بزرگ را به دست گرفته بودند و علمدار شده بودند.
با نزدیک شدن به ساعت ۱۱ صبح مشخص بود که کسی دوست ندارد این مهمانی تمام شود. مردم برای رسیدن به ماشینی که افتخار بدرقه شهدا را داشت از یکدیگر سبقت میگرفتند و خادمین فقط نگران بودند که پای کسی زیر چرخ نرود و میگفتند مواظب باشید. افراد برای تبرک هر وسیلهای را که داشتند به خادمها میدادند تا به تابوت بزنند؛ وسایلی از قبیل تسبیح، صلوات شمار، چفیه، شال عزا، کیف دوربین، کیف پول و کیف دستی دیده میشد، برخی افراد نیز با مداد یادگاری برایشان می نوشتند؛ مینوشتند شفاعتمان را بکنید.
دیگری مینوشت کاش من هم شهید میشدم و دیگری میگفت امشب شب زیارتی اباعبدالله است سلام ما را به اباعبدالله برسانید و...
گوشه میدان امام خمینی(ره) اکبر دلقوی مرشد زورخانه به سلک پهلوانی به شهدا خوش آمد میگوید: شهدای گمنام به شهر دارالمونین کاشان خوش آمدید.
در میانه جمعیت کودکی میگفت: بابا اینها همان آدم خوبها هستند؟ اینها همان سرباز خوبها هستند؟
برخی نیز قاب عکس شهید خود را به دست گرفته و همراه با جمعیت نوای روضه گرفته بودند. ناگاه با تصویر مادر شهید صبوری برایم تداعی شد.کاسبهای خیابانهای منتهی به مراسم بدرقه شهدا کرکرههای مغازه خود را پایینکشیده بودند و تماشاگر مراسم بودند؛ برخی نیز عکس میگرفتند و برخی دیگر در درب مغازه خود ایستاده بودند و برخی نیز از پشت شیشه محل کار خود نگاه میکردند.
مردم کاشان خودجوش موکبهایی سرتاسر مسیر مراسم بدرقه برپا کردهاند و از میهمانان شهدا پذیرایی میکنند. عدهای از مردم به رسم مهماننوازی فضای مراسم را با گلاب ناب کاشان عطرافشانی میکنند و عدهای از خانمها نذریهایی بین مردم پخش میکنند.
مداح مراسم می خواند: نوشته بر تن گلهای پرپر / شهیدان زندهاند الله اکبر
نوشته بر تن گلهای پرپر / شهیدان زندهاند الله اکبر/در این صحرا که بی شمع و چراغ است / بیابان در بیابان سوز و داغ است
مجری برنامه با یادی از شهدا و مردممظلوم فلسطین میگوید: ای مردم کاشان دعا کنید از شهدا بخواهید به زودی نابودی رژیم صهیونیستی را ببینیم و مردمولایت مدار کاشان یکصدا نوای خوش مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا سر میدهند.
و اما نگاه من به تابوت آنهایی بود که نباید مرده فرضشان کنیم؛ به همانهایی که زنده ماندند و به قول شهید آوینی حقیقت این است که ما رفتهایم و شهدا ماندهاند...
حجت الاسلام سید سعید حسینی، امام جمعه کاشان در سخنانی کوتاه گفت: شما شهدا رفتید تا صحنههای کربلا برای ما تکرار نشود. شما به جبهه رفتید تا اتفاقات ناگواری برای ما تکرار نشود.
و اما کاش نه فقط حضور در مراسم بدرقه شهدا بلکه مسلک مردم شهیدپرور کاشان هم مثل شهدای گمنام آسمانی بشود.
پایان پیام/۳۸۱۳/ع