نیوز سیتی!
10 خرداد 1402 - 08:00

روایت دلدادگی کردستانی‌ها به امام مهربانی‌ها

زیارتگاه بی‌بی هاجره‌خاتون خواهر گرانقدر امام رضا(ع) این روزها مملو از عاشقان این امام رئوف است و می‌توان گفت، مرقد مطهر این امامزاده، تجلی‌گاه ارادت مردم کردستان به امام مهربانی‌هاست.

خبرگزاری فارس استان کردستان؛ از شلوغی میدان انقلاب به عنوان نقطه مرکزی شهر سنندج به سمت محله قدیمی سرتپوله قدم برمی‌دارم و در میان ازدحام و شلوغی پارچه‌فروشان این محله قدیمی خود را به آرامگاه بانویی از نسل آفتاب می‌رسانم.

در مسیر سفر هشتمین آفتاب تابناک آسمان امامت و ولایت به خراسان و عبور ایشان از ایران، امامزاده هاجره خاتون خواهر امام رضا(ع) و فرزند امام موسی کاظم(ع) دچار بیماری می‌شوند و بعد از وفات در محله قدیمی سرتپوله به خاک سپرده می‌شوند.

هاجره‌خاتون(س) به واسطه هجرتش از مدینه به منطقه کردستان به هاجر و به خاطر مقام و منزلت این بانوی باتقوی در نزد مردم سنندج و منطقه به خاتون مشهور می‌شوند.

مردم کردستان همواره به امام هشتم و ۵۶ امامزاده مدفون در این استان به ویژه بی‌بی هاجره‌خاتون خواهر امام رضا(ع) احترام می‌ورزند. 

 امروز و از قدیم‌الایام، مسجد و زیارتگاه هاجره خاتون یکی از مهم‌ترین مکان‌های مذهبی شهر سنندج محسوب می‌شود که توسط «شیخ شکرالله» مشهور به «شهباز سنه‌دژ» بازسازی و توسعه یافت و موقوفات زیادی را برای این مجموعه در نظر گرفت.

وارد حیاط حرم می‌شوم، شلوغ‌تر از آن است که فکرش را می‌کردم امروز دوستداران و عاشقان زیادی مهمان بی‌بی شده‌اند.

در همان ورودی درب بارگاه بی‌بی هاجره خاتون صدای نقاره به گوش می‌رسد هرچند که نقاره‌خانه‌ات فرسنگ‌ها دور از مردم این شهر است، اما امروز دل هر عاشقی برایت نقاره عاشقی نواخت و زائر راهتان شد گوش‌ها و دل‌های عاشقانه نشسته در آستان خواهرت بی‌بی هاجره خاتون پر می‌شود از نور و معنویت. «اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَل ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ».

آفتاب امروز گرم‌تر بر زمین شهر می‌تابد، امروز بی‌بی میزبان مهمانانی است که میلاد امام هشتم را به جشن نشسته‌اند و عاشقانه در این فضای معنوی اشک شوق و دلدادگی می‌ریزند.

کمی دیرتر از موعد مقرر رسیده بودم همه آمده بودند تا ثانیه‌های دلدادگی را با امام مهربانی‌ها تجربه کنند، اشک‌های چشمان عاشقان اهل بیت در این ایام جشن و سرور، جلوه‌های بی‌نظیری را به تصویر می‌کشد که هیچ کلام و جمله‌ای را یارای بیان این همه عشق و دلدادگی نیست.

دل‌های عاشق

اگرچه هوا در این ساعت روز گرم است و خورشید سخاوتمندانه‌تر از هر زمان اشعه‌های گرمابخشش را ارزانی زمین کرده است اما عاشقان و دلدادگان امام هشتم از ساعت‌ها قبل برای زیارت به مهمانی بانویی از نسل آفتاب آمده‌اند.

به زور قدم بر می‌داشت، پله‌ها را به سختی پایین آمد و در حالی که عصای چوبی‌اش را به زمین می‌کشد بی‌توجه به تابش مستقیم نور خورشید، در حیاط حرم می‌نشیند و دستانش را به عصایش تکیه می‌دهد.

خلوت آبی و آرامشش را با سلامی می‌شکنم و از او می‌خواهم دقایقی مرا مهمان لحظه‌های نابش کند، می‌گوید: از رادیو شنیدم امسال هم مردم کردستان سعادت میزبانی بیرق سبز رضوی پیدا کرده‌اند و قرار است بیرق امروز در این مکان مقدس حضور پیدا کند.

او که خود از سادات است می‌گوید: بیرق سبز آقا شفای حال بیماران است، ما که توان رفتن به مشهد نداریم همین که دستمان به این بیرق برسد هزاران بار شاکر خداوند هستیم.

اینکه با فرزند یک ماهه‌اش آمده، برایم تعجب برانگیز است می‌پرسم از اینکه در میان این همه جمعیت کودکت مریض شود نگران نیستی، می‌گوید: آقا خودش شفا دهنده همه بیماران است مگر می‌شود مراسم امام مهربان باشد و در خانه نشست.

سفر به امید شفا

چند نفری هم در کنار ضریح دست به دعا شده‌اند، عده‌ای قرآن می‌خوانند. هر کس در این روزهای میلاد مبارک به نیتی دست به دامن خاتون کردستان شده‌ و از ایشان می‌خواهند که حاجت‌روایشان کند.

جلوتر می‌روم، زن جوانی  نظرم را به خود جلب می‌کند اشک‌ پهنه صورتش را کاملا در برگرفته است و در حالی که لبانش را به ضریح چسبانده، آرام آرام نجوا می‌کند و در این نقطه تلاقی آسمان و زمین خدا را در دل فریاد می‌زند بانو جان بی‌جوابم نکنید.

این را که می‌گوید به سمتش نیم‌خیز می‌شوم صورتش را به سمتم می‌چرخاند و در حالی که با گوشه روسری‌اش اشک‌هایش را پاک می‌کند می‌گوید برایم دعا کنید به امید شفا آمده‌ام و با هزار امید و آرزو خود را رساندم.

اشک را با گوشه روسری‌اش پاک می‌کند و می‌گوید: مریض سرطانی دارم با هزاران امید به پابوس خواهر امام هشتم آمده‌ام.

سال‌های عاشقی با بی‌بی

می‌گوید: سال‌های زیادی است که هر دوشنبه و پنجشنبه هر جا که باشم خودم را به خانم می‌رسانم و ساعت‌ها در این گوشه دنج نظاره‌گر زائرانی هستم که برای زیارت و گرفتن حاجت‌ به پابوس هاجر خاتون می‌آیند، این را خدیجه خانم گفت و ادامه داد، جلوه‌های بی‌مثال عشق و دلدادگی در این نقطه آنقدر زیاد است که نمی‌دانم از کدام یک برایتان بگویم.

قبلا که صحن امامزاده قدیمی بود با وجود کوچک بودن فضا همیشه مملو از جمعیت بود و گاهی ازدحام مردم موجب می‌شد خیلی‌ها برای زیارت ضریح ساعت‌ها در حیاط منتظر بمانند.

لحظه‌های بی‌قراری

 دست‌ها و لب‌هایشان با هم در حرکت است، نزدیک‌تر می‌شوم به آرامی همزمان با بسته بندی کردن بسته‌های کوچک خرما و شیرینی می‌گویند، برای شفای همه بیماران و دخترش دعا می‌کند، به امید شفای دخترشان از همدان به سنندج آمده‌اند.

اشک در چشمانش حلقه می‌بندد و دانه‌های درشت اشک با عشق مادری در حرم بی‌بی‌ به همنوایی هم می‌آید و لب‌ها به امید شفا به دیوار حرم خواهر امام رضا(ع) تلاقی پیدا می‌کنند.

انتهای پیام/2330/71

منبع: فارس
شناسه خبر: 1251426

مهمترین اخبار ایران و جهان: