نیوز سیتی!
21 شهریور 1402 - 17:16

شیعه و سنی آمدند به عشق رهبر/ دیداری که با چشم دل انجام شد

بیرجند- روایت گری و حاشیه های دیدار مردم خراسان جنوبی و سیستان بلوچستان با رهبر معظم انقلاب را در این گزارش بخوانید.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها: بیش از سه هزار نفر از مردم استان‌های خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان به نمایندگی از هم استانی‌های خود - دوشنبه بیستم شهریور - با مقام معظم رهبری دیدار کردند. حاشیه‌ها و روایت گری این دیدار را به قلم فاطمه زیراچی ادامه می‌خوانید.

حدود یک هفته قبل متوجه شدم انگار قرار است تعدادی از خراسان جنوبی جنوبی به دیدار آقا بروند، هنوز خبر رسانه‌ای اعلام نشده بود، به چند نفری زنگ زدم انگار تازه از من می‌شنیدن و وعده اطلاع می‌دادند.

روز سه شنبه از یک منبع خبر رسید که قرار است تعداد خیلی محدودی بروند و انگار سهمیه‌ای برای خبرنگاران نیست، هنوز اینکه تعداد محدود چند نفر است؟ و چه کسانی قرار است بروند هم معلوم نبود.

تقریباً ناامید شده بودم و درگیر برنامه‌های سومین سفر رئیس جمهور در روز اربعین شدم.

در دیدار رئیس جمهور با نخبگان دوباره یاد موضوع دیدار با حضرت آقا افتادم، مسئله را برای یکی از همکاران تعریف کردم او هم گفت از کانال‌هایی که دارد پیگیر می‌شود.

نشستم و دست به دامان گوگل شدم که ببینم در روزهای نزدیک آیا برنامه دیداری هست و متوجه شدم که نماینده ولی فقیه در سیستان و بلوچستان دیدار مردم این استان با رهبری را اعلام کرده، تقریباً مطمئن شدم که آن تعداد محدود از خراسان جنوبی هم قرار است همان روز دیدار داشته باشند.

۱۶ ساعت در جاده و لحظه شماری برای دیدن یار

بالاخره صبح پنج شنبه و روز بعد از سفر رئیس جمهور استاندار اعلام کرد ۱۲۰۰ نفر از مردم استان قرار است دوشنبه ۲۰ شهریور به دیدار مقام معظم رهبری بروند. دیگر مصمم شدم هر طور شده بروم. به لطف یکی از دوستان بعد از ظهر پنج شنبه خبر رسید که شما هم جزو ۵ سهمیه خبرنگاران گنجانده شده‌ای. البته به دلیل اعتراض همکاران از کم بودن سهمیه رسانه‌ای، روز شنبه تعدادی سهمیه دیگر هم استانداری برای خبرنگاران در نظر گرفت.

در پوست خودم نمی‌گنجیدم از خوشحالی دیگر خواب از چشمانم رفته بود و لحظه شماری می‌کردم برای دیدن یار...

اعلام شد ساعت حرکت ۱۱ ظهر یکشنبه با اتوبوس‌ها از حسینیه جماران بیرجند است. کوله‌ام را بستم و راهی شدم. بگذریم که در این بین چه اتفاقاتی رخ داد و نزدیک بود سفرم کنسل شود، دقایق آخر برنامه درست شد و با همکاران دیگر راهی شدیم.

حال و هوای اتوبوس اصلاً طور دیگری بود شروع کردم به نوشتن و تصویر گرفتن از شور و اشتیاق زائران تا ۱۶ ساعت زمانی که در اتوبوس هستیم، زودتر بگذرد.

ساعت ۷ و ۴۵ دقیقه صبح رسیدیم به نزدیک بیت رهبری. پیاده شدیم و شروع کردیم به دویدن که زودتر برسیم بلکه بتوانیم اول صف خودمان را جای بدهیم.

وقتی رسیدیم دیدیم مردم سیستان و بلوچستان که البته چون با پرواز راهی تهران شده بودند زودتر رسیده‌اند و صف طولانی است و باید برویم آخر خط تا نوبتمان شود.

دیداری با چشم دل

بالاخره بعد از حدود یک ساعتی رسیدیم داخل حسینیه اما تقریباً حسینیه پر شده بود. شروع کردم به چشم انداختن که شاید یک آشنای هم استانی جلوتر ها پیدا کنم و خودم را کنارش جا بدهم. نتیجه تلاش‌ها این شد که از آن ردیف‌های آخر به وسط حسینه رسیدم و همان جا نشستم.

هرچه این ور و آن ور شدم که بلکه صندلی حضرت آقا را ببینم فایده نداشت، ستون دقیقاً جلوی رویم بود. اشک‌هایم سرازیر شد که ای‌وای این همه راه آمدم آقا را از نزدیک ببینم بازهم که نمی‌شود.

در همین فکر بودم که یک دفعه جمعیت بلند شدند و من به چند ردیف جلوتر هل داده شدم. برقی در چشمانم موج زد و به خودم گفتم که خب اینجا خوب است دیگر دقت کن ببین صندلی آقا را می‌بینی. این دفعه فقط قسمتی از میکروفون دیده می‌شد به خودم وعده دادم که هر موقع مقام معظم رهبری آمدند لحظه‌ای بلند می‌شوم تا ایشان را ببینم.

هرچه می‌گذشت بر انبوه جمعیت حاضر در حسینیه افزوده می‌شد و دیگر جای سوزن انداختن نبود. جمعیت آنقدر در حال افزایش بود که در قسمت خواهران، راهرو هم پر شد. آقایان که به سمت بالای حسینیه هدایت می‌شدند.

دختر نابینایی توجهم را به خود جلب می‌کند او به همراه مادرش از طبس مسینا شهرستان درمیان مهمان رهبر است و با چشم دل حضور مقتدایش را می‌بیند، برای درمان چشمانش در سفر شیراز بود که به او خبر می‌دهند و خودش را به این جمع به یاد ماندنی رسانده است.

ساعت حدود ۹ بود که یک نفر آمد که سرود را با هم تمرین کنیم. انصافاً سرود طولانی و سختی بود. دو بار تمرین کردیم. بعد از سرود یک نفر آمد مداحی کرد حال و هوای حسینیه اربعینی شد. بعد از مداحی هم برای بار سوم سرود را تمرین کردیم ولی خدایی باز هم تپق می‌زدیم.

بی خیال سرود شده بودم ساعت حدود ۱۰ دقیقه مانده به ۱۰ بود، چشم دوخته بودم که حضرت آقا کی وارد خواهند شد.

شعارهای رگباری

جمعیت دیگر رگباری شعار می‌دادند این همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده. ای پسر فاطمه منتظر شماییم. خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست.

یک دفعه شعارهای تکراری تغییر کرد و یک نفر صدایش را بلند کرد و گفت: شیعه و سنی آمده به عشق رهبر آمده

انگار شعار به دل همه چسبید و همه حسینیه هم صدا شدند. شیعه و سنی آمده به عشق رهبر آمده...

ساعت ۱۰ شد. بالاخره انتظار به سر رسید. آقا وارد حسینیه شدند و همه جمعیت چند هزار نفری بلند شدند و به سمت جلو حرکت کردند من هم به صف دوم بعد از جایگاه‌های vip رسیدم. آقا نشستند و جمعیت به خصوص در صف‌های جلویی همه روی سر و کول و پای هم بودیم.

مقام معظم رهبری سخنرانی را آغاز کردند: خوشامد عرض می‌کنم به یکایک برادران و خواهران که از این راه دور طیّ طریق کردید، اینجا تشریف آوردید و با نفَس گرم خودتان و دل‌های پُر مهر و محبّتِ خودتان به این حسینیّه‌ی ما صفا دادید. از همه‌ی شما برادران و خواهران خیلی متشکّریم.

اولین مبارزه آشکار با رژیم طاغوت در بیرجند

بیانات حضرت آقا با خاطراتی از دوران حضورشان در بیرجند ادامه پیدا کرد که من جایی نشنیده و ندیده بودم و چقدر احساس غرور در من ایجاد کرد. فرمودند: بنده اولین مبارزه آشکار با رژیم طاغوت را در بیرجند انجام دادم. در ماه محرم سال ۱۳۴۲، یعنی شصت سال پیش، در بیرجند در روز تاسوعا بنده را بازداشت کردند. بردند بازداشتگاه شهربانی نگه داشتند. مردم بیرجند روز عاشورا می‌خواستند به شهربانی حمله کنند، بنده را از آنجا بیرون بیاورند.

درایت مرحوم آقای تهامی عالم برجسته و درجه یک بیرجند نگذاشت که این اتفاق بیفتد. گفت این موجب ایجاد مشکل برای فلانی می‌شود. مردم و علما آن روز همراه بودند با این حرکت، ما تنها نبودیم. یک بیرجند با همه مردمش، با علمای بزرگش با ما همراه شدند.

آغاز دلتنگی دوباره

بیانات مقام معظم رهبری روی چند محور برای خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان و.... بود. علی رغم اینکه در شرایط خیلی سختی نشسته بودیم اما زمان زود گذشت و سخنرانی تمام شد، دوباره تمام جمعیت بلند شدند و جمعیت عقب سالن برای دیدن حضرت آقا دوباره به سمت جلو آمدند. تمام شد …و دلتنگی من دوباره از همین لحظه آغاز شد.

عده‌ای از جمعیت وقتی حضرت آقا از روی سکو پایین آمدند و محل سخنرانی را ترک کردند به سمت درب‌های خروجی رفتند و عده‌ای هم هنوز مبهوت ایستاده بودند و به جایگاه نگاه می‌کردند. برخی نیز ایستاده بودند و وحدت شیعه و سنی را به تصویر می‌کشیدند تا از لنز دوربین‌ها ثبت شود.

با کم شدن جمعیت داخل حسینیه، من هم به سمت بیرون رفتم. حلاوت و شیرینی این جلسه تا زنده‌ام از نظرم پاک نخواهد شد اما با این همه دلتنگی چه باید کرد.

منبع: مهر
شناسه خبر: 1496754

مهمترین اخبار ایران و جهان: