بازار، یک سر و هزار سودا!
ایسنا/اصفهان آب وسطِ گذرِ چهار باغ چند گل شب بو را گیر انداخته و قلقلکشان میدهد، آن قدر که عرق تنشان در میآید، باد عطر تن شب بو را دست میگیرد و لایِ ضربِ ریتمِ رقصدار آقای خواننده همه جا پخش میکند، چند روز دیگر اینجا عید است، اینجا چند روز دیگر یک قرن، نو میشود.
«ارباب خودم پسته و بادوم، مژدهای دارم برای مردوم، همه چیزا میشه ارزون ارزون، تخممرغ و گوشت فط و فراوون، روغن و برنج و کفش و صابو ...