نیوز سیتی!
15 دی 1401 - 10:21

معلم با پای شکسته آمد

خانم معلم گفت: برای توضیح برخی مطالب باید پای تخته بروم. بچه‌ها می‌آیند و دستم را می‌گیرند و من با تکیه به دستان کوچکشان روی تخته‌ی سپید می‌نویسم.

خبرگزاری فارس؛ سارا ممبینی: نگاه خانم معلم شبیه نگاهِ مادر است. صدای‌ش هم. آنجایی که می‌گوید: «سونیا سرت را خم نکن روی کتاب، مریم یادت باشد که زنگ تفریح صبحانه‌ات را بخوری، عسل مراقب وسایلت باش، زهرا شب‌ها زودتر بخواب، فاطمه حتما لباس گرم بپوش!» خانم معلم همه‌ی ما را به خوبی می‌شناسد، حتی بهتر از خودمان. او در قلب و ذهن‌مان خانه دارد و همیشه مراقب‌مان است.

چشمان‌ خانم معلم که روی دستان‌مان می‌لغزد، مداد در بین انگشت‌هامان توانی مضاعف می‌یابد. پررنگ‌ می‌شود و روی کاغذ سپیدِ پیش‌روی‌مان می‌دود. می‌رقصد. بال درمی‌آورد و اوج می‌گیرد. چشمانِ قهوه‌ای خانم معلم به ما جان می‌دهد. عشق می‌دهد، دانایی و طراوت و مهربانی ‌می‌بخشد. روحِ خانم معلم بخشنده است. آبی است. آسمانی است.

لبخندِ دوست‌داشتنی

خانم معلم برای بچه‌ها تجسم تمام نمایِ روشنی است. او هر روز پس از برنامه‌‌ی صبحگاهِ مدرسه با دستانی پر از مرواریدهای درخشانِ دانش و آگاهی قدم به کلاس درس می‌نهد. حال‌مان را می‌پرسد و ما را میهمان لبخند دوست‌داشتنی‌اش می‌کند و بعد با طمانینه‌ای آرام صفحات کتاب‌ فارسی و علوم و ریاضی و هدیه‌های آسمانی را ورق می‌زند و برای‌مان از شعر و زندگی و حساب و آیینِ خداوندی می‌گوید. او به مهر و هنرمندی، تعلیم و تربیت را به هم‌ آمیخته است و در پای تخته‌‌ی روشن کلاس با صداقت و صبوری به ما می‌آموزد آموزه‌هایش را.

خانم معلم درس از همه مهربان‌تر را بسیار دوست می‌دارد. او می‌گوید بخوانید و بنویسید: خدایا! تو از همه مهربان‌تر هستی. من می‌دانم که تو انسان‌های مهربان را دوست داری. پس همیشه سعی می‌کنم با هم‌کلاسی‌هایم و حتی بچه‌های کوچک‌تر از خودم مهربان باشم تا تو مرا بیشتر دوست داشته باشی! خدا کسانی را به دیگران محبت می‌کنند، دوست دارد.

خانم کفایت نیکویی، معلم پایه دوم دبستان گوشه‌گیر شهرستان دزفول است. او از همان روز اولی که به عنوان آموزگار به عرصه‌ی آموزش و پرورش نونهالان این سرزمین گام نهاد تا به امروز که 31 سال از عمر معلمی‌اش سپری شده است، به کارش عشق ورزیده و در حالی که بیش از سال‌های موظف‌اش به نظام تعلیم و تربیت خدمت کرده است، اما هنوز هم طاقت دوری از مدرسه را ندارد. عشق تمام‌نشدنی‌اش به تدریس نمی‌گذارد که از دانش‌آموزان دل بِکَند.

از پزشک خواستم پایم را گچ نگیرد

این روزها که یک فصل از بهار آموختن سپری شده است، زمزمه‌ی فداکاری خانم نیکویی در بین مردم شهر کلام به کلام و سینه به سینه می‌چرخد. ایثاری که لحظات به زمستان رسیده‌ی سال تحصیلی را برای بچه‌ها گرمِ گرم کرده است. امروز همگان تصویر خانم معلمی را دیده‌اند که با پای شکسته در حال تدریس است. معلمی که همانند دیگر همکارانش در جای‌جای کشورمان بخشی از حماسه‌‌ی مهرورزی و از خودگذشتگی در نظام یاددهی و یادگیری کشورمان است. حماسه‌سازانی که فرشته‌وار پای نظام تعلیم و تربیت ایستاده‌اند.

خانم معلم دزفولی که این روزها را با درد و رنج ناشی از شکستگی پا می‌گذراند، درباره چگونگی وقوع این حادثه به خبرنگار فارس گفت: چند روز پیش که در حال عزیمت به مدرسه بودم در طول مسیر پای‌م پیچ خورد. اما پس از توقفی کوتاه به راهم ادامه دادم و خودم را به مدرسه رساندم.

او ادامه داد: بعد از خوردن زنگ، وارد کلاس شدم. دردِ پا هر لحظه بیشتر می‌شد و توانایی ایستادن را از من می‌گرفت. دانش‌آموزان متوجه شده بودند که درد می‌کشم و با  زبان کودکانه‌ی خویش یکی یکی علت را می‌پرسیدند و من سعی کردم به روی خودم نیاورم و تحمل کنم.

خانم نیکویی گفت: بعد از پایان یافتن ساعتِ مدرسه به بیمارستان رفتم و پس از عکس‌برداری، پزشک نوع آسیب‌دیدگی را شکستگی تشخیص داد. در آن هنگام بود که شروع کردم به خواهش از پزشک معالج و درخواست کردم تا پای‌م را گچ نگیرند و به جای گچ، آتل ببندند که بتوانم راحت‌تر به مدرسه بروم. اما از من اصرار و از پزشک انکار!

او ادامه داد: پزشک زیر بار خواسته من نرفت و علی‌رغم اینکه دستور داد پایم را گچ بگیرند، برایم مرخصی استعلاجی نوشت اما من از مرخصی استفاده نکردم و روز بعد با پای گچ گرفته در کلاس درس حاضر شد.

خانم معلم دزفولی با بیان اینکه دانش‌آموزان دوره ابتدایی بسیار حساس و مهربانند، گفت: واقعا دلم نمی‌خواست بچه‌ها با دیدن پای گچ گرفته من غمگین شوند، اما چاره‌ای نبود. آنها من را در این وضعیت مشاهده کردند و به وضوح می‌دیدم که اشک در چشمان‌شان پر می‌زد!

زیر بار استراحت در منزل نرفتم

او درباره اصرار برای رفتن به مدرسه پس از گواهی استراحت پزشکی گفت: همانطور که می‌دانید این موقع از سال زمان برگزاری امتحانات نوبت اول است و من به هیچ‌وجه نمی‌توانستم و نمی‌خواستم دانش‌آموزانم را رها کنم برای همین زیر بار استراحت در منزل نرفتم.

خانم معلم که از دانش‌آموزانش می‌گفت، صدایش برای کودکانه‌های پر از مهر و دوستی‌شان می‌لرزید. خانم نیکویی گفت: برای توضیح برخی مطالب درسی حتما باید پای تخته بروم. بلافاصله به هنگام بلند شدن از روی صندلی، دانش‌آموزان یکی‌یکی می‌آیند و دستم را می‌گیرند و من با تکیه به دستان کوچک و مهربانشان پای تخته می‌روم.

مدیرِ دلسوز مدرسه

او ادامه داد: تا وارد کلاس می‌شوم برایم صندلی می‌آورند و پایم را به آرامی روی آن می‌گذراند و در تمام طول مدت درس نیز چشم از نگاهم برنمی‌دارند و نگران این هستند که مبادا درد داشته باشم!

خانم نیکویی از مدیر دلسوز مدرسه‌ی گوشه‌گیر2 هم گفت. خانم عابدزاده قدردان و غمخوار همکارانش است. زنگ تفریح که می‌خورد او پشت در کلاس منتظر خانم نیکویی می‌ایستد و وی را تا رسیدن به دفتر مدرسه همراهی می‌کند. او در مدرسه‌ی تحت تصدی‌اش در کنار تعلیم و آموزش به دانش‌آموزانش درس زندگی، کمک به هم‌نوع و دستگیری می‌دهد. او و همکارانش هم‌قامتِ نام‌شان هستند. با عظمت و رفیع همچون واژه‌ی معلم.

پایان پیام/

منبع: فارس
شناسه خبر: 956091

مهمترین اخبار ایران و جهان: