نیوز سیتی!
28 آذر 1402 - 08:49

شهید گمنام همه چیز دارد جز نام و نشان!

روی سنگفرش یخ کرده نشسته و گل‌های پرپر سر مزار را با سر انگشتانش به همه‌جای خاک پخش می‌کند. شاخه‌های سفید و صورتی گلایول را که روی هم ریخته، با دقت روی مزار می‌چیند. حواسش هم به هیچکس نیست؛ مادر است دیگر؛ با نگاهش حرف می‌زند.

خبرگزاری فارس البرز- مریم آقانوری؛عطر ریحانه در شهر پیچیده و حال و هوای چشم‌ها بدجور بارانی‌ِ عزای فاطمی است که لاله‌های بی‌نشان هم سر می‌رسند. از کدام منطقه آمده اند؟ هور یا کرخه، فاو یا فکه؟ چه فرقی می‌کند؟!  شاخه‌های شکسته سرو‌های گمشده در  خاک غربت، به نام نامی "شهید"، به وطن آمدند تا مادر سادات برایشان مادری کند. 

۶ لاله پرپر از ۲۸۰ آلاله وطن به خاک البرز  پا گذاشتند تا پیکر مطهرشان در بیت‌الاحزان هیات رزمندگان شمال کرج، روستای ایپک، مرکز کارآفرینی بیلقان،  سایت هسته‌ای کرج، پارک عباس آباد محمدشهر و اداره کل آموزش و پرورش البرز جای بگیرد. 

میزبانی دانشجویان کرجی از شهدای گمنام

چند روزی شهر معطر شد به عطر بهشتی‌شان. کسی از نام و نشانشان نمی‌پرسد. نمی‌دانیم چشم انتظاری دارند یا نه؟! مادری، پدری، عشقی،...؟!  اصلا معلوم نیست آغوش کدام مادر، در کجای این خاک، عکسی از جوان رشیدش را به طاق دل چسبانده و انتظار رجعت یک نشان، چند پاره استخوان و یک پلاک از جگرگوشه‌اش را لحظه‌لحظه درد می‌کشد؟! حکمت این انتظار ابدی چیست؟ رسم عدالت کجاست؟ جوان رشیدی تقدیم کنی و تا ابد چشم به راه  قنداقه‌ای استخوانی، بمانی؟!  حکمت این انتظار ابدی چیست؟!

این ستاره‌های کنده شده از آسمان بهشت، روی زمین چه می‌کنند؟ با سلام و صلوات، با تکریم و احترام، با دعای هزاران مادر و خون دیده هزاران پدر بدرقه می‌شوند. هیچکس به دنبال نام و نشانشان نیست؛ فقط هر جایی هیات و روضه مادر سادات برپاست، عطر آلاله‌ها را برای ساعتی یا حتی شده دقایقی طلب می‌کنند تا واسطه اجابت دعاهایشان باشند و شفیع روز آخرشان.  اما همه می‌دانند؛ حضور شهدا در مکان‌های مختلف، از قبل برنامه‌‌ریزی می‌شود. بعضی وقت‌ها اما انگار  برنامه‌ریزی دست کسی نیست و خودِ شهدا  تصمیم می‌گیرند، کجا باشند. 

حضور شهید در روضه فاطمیه 

یکی از همراهان کاروان شهدای گمنام  کرج می‌گوید: خانواده‌ای که ۲۶ سال روضه فاطمیه در خانه‌‌شان برپا بوده، در همین ایام فاطمیه، پدر خانواده برای عزاداری به یکی از هیات‌های شهر می‌رود. یکی از شهدای گمنام را به آن هیات می‌آورند. پدر جلو می‌رود و به یکی از افراد کاروان شهدا می‌گوید؛ «ما سال‌هاست آرزو داریم که شهید به منزلمون بیاد.»

حضور پیکر شهید گمنام در یک روضه خانگی بدون برنامه ریزی قبلی

- حاج آقا برنامه‌ریزی شدست. اینجوری که نمیشه.‌ حالا شمارتونو بدین، خدا بزرگه. 

حاج‌آقا شماره تلفن را با آدرس می‌نویسد. روز بعد وقت روضه فاطمیه در خانه حاج‌آقا‌، یک نفر  از پشت پنجره، ماشین شهدا را در حال رد شدن  از سر خیابان می‌بیند. ۳ خانواده شهید در محل هستند، می‌گوید: ااا شهید گمنام رو دارن میبرن خونه شهدا. اما ماشین حامل شهدای گمنام وارد کوچه می‌شود و کنار منزل حاج آقا همانجایی که آرزوی حضورش را داشتند، می‌ایستد. شهیدگمنام را به روضه حضرت مادر می‌برند.‌ پدر یکی از شهدای محل هم  برای استقبال  و زیارت شهید به خانه حاج آقا می‌رود.

شهدای گمنام به هر جا که تا روز شهادت مادر سادات ، وقت قد بدهد، سر می‌زنند. یک روز هم مهمان دانشجویان دانشگاه آزاد کرج می‌شوند. جوانانی از جنس خودشان، به احترامشان می‌آیند؛ بر تابوت‌هایشان بوسه می‌زنند و گلبارانش می‌کنند؛ جمله‌ای به پاس احترام یا توسل روی تابوت‌های پرچم‌پوش می‌نویسند و بعضی‌ها سر بر روی شانه هم، برای مظلومیتشان،   های‌های می‌گریند. 

اینجا خبری از غربت شهدا  نیست. سیل جمعیت روان است و کاروان شهدا همچون نگینی سرخ از بین هزاران نفر  زن و مرد، کوچک و بزرگ، پیر و جوان می گذرد. 

یک شهید زیر هشت

یکی از شهدا در جوار بیت الاحزان هیات رزمندگان شمال کرج، زیر یادمانی به شکل عدد ۸، از آغوش مردم به آغوش خاک دست به دست می‌شود.حاج سعید فیروزگاه مسؤول هیات رزمندگان شمال کرج در مورد یادمانِ هشت  می‌گوید: این یادمان شهید گمنام پیوست فرهنگی دارد. عدد ۸؛ نشانه ۸ سال دفاع مقدس است و خیمه بچه‌های رزمنده. حوضچه ِگرد که به ۸ متصل شده،  به یاد  دریاچه ماهی دوکوهه در عملیات کربلای ۵ شلمچه است . آبنمای کنارش هم یادآور  لبِ تشنه شهدای کربلا و شهدای دفاع مقدس است. مهمتر از همه اینکه  مقبره این شهید بزرگوار در جوار بیت الاحزان حضرت زهرا(س) ام‌الشهدا قرار گرفته‌ و  از برکات معنوی هیات ‌‌بهره‌ند می‌شود.  

معلوم است حاجی هنوز از دو کوهه و والفجر مقدماتی جدا نشده که دریاچه ماهی دو کوهه را کنار بیت الاحزان علم کرده. اخلاص بچه های هیات بدجوری درگیرش کرده، می‌گوید:

برای ساخت این یادمان ۳ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان هزینه شده که صفر تا ۱۰۰ آن از کمک‌های مخلصانه بچه‌های هیات جمع‌آوری شده. حتی یک ریال  هم از هیچ نهادی کمک نگرفته‌ایم. هرچه هست نتیجه اخلاص بچه‌هاست. پیمانکار پروژه هم در اینکار جدیت عجیبی دارد. با وجود مشغله در چند پروژه‌‌، هر روز اینجا حاضر می‌شود و می‌گوید که یک جاذبه و نیرویی اینجا درگیرم کرده که انگار باید خودم حضور داشته باشم. قرارداد اجرای پروژه،  ۷۵ روزه است که تا کنون ۵۰ روزش گذشته  و امیدواریم در مهلت مقرر تکمیل شود.

طرح یادمان شهید گمنام در جوار بیت‌الاحزان

برکت فرهنگی حضور شهید

۱۲ سال پیگیری برای تدفین شهیدگمنام  در بیت‌الاحزان، برای چیست؟! 

 

یادمان شهید گمنام در جوار بیت‌الاحزان هیات رزمندگان شمال کرج

- منطقه شمال کرج تقریبا مرفه‌نشین است و به توجه و کار فرهنگی ویژه ‌نیاز دارد. حضور شهید برای این منطقه یک اتفاق خوب فرهنگی است. بعد از ۱۲سال پیگیری بالاخره توانستیم موافقت بنیاد حفظ آثار کشور را برای حضور و تدفین یک شهید در بیت‌الاحزان  هیات رزمندگان شمال کرج‌ بگیریم. با توجه به نزدیکی و وجود مقبره شهدای گمنام در نورالشهدا، جلب موافقت بنیاد حفظ آثار  برای تدفین شهید سخت بود، اما بالاخره انجام شد. انصافا مردم هم استقبال بی‌نظیری داشتند. توقع چنین استقبالی را از سمت مردم نداشتیم. فکر می‌کردیم شاید ۴۰۰-۵۰۰ نفر بیایند اما این جمعیت چند هزار نفره را انتظار نداشتیم. مردم برای شهدا احترام قائلند.

 

حضور با شکوه مردم شمال کرج در مراسم تشییع و تدفین شهید گمنام

شهید بی‌نام و نشان مادر دارد 

فردای مراسم تشیبع و تدفین شهید گمنام، زیر هشتِ بیت الاحزان، کنار مقبره شهید گمنام ۲۲ ساله  ایستاده‌ام. لاله‌ای پرپر از عملیات والفجر ۸. ستاره‌ای گمنام از آسمان وطن. شلوغ نیست اما مردم می‌آیند، احترام می‌کنند. فاتحه‌ای می‌خوانند و می‌روند.‌ چند پدر می‌آیند. زن و شوهری جوان با اشک و زاری، چند خانم با کتاب دعا. در نهایت پدر و مادری نه چندان سن و سال دار، می‌آیند؛ پدر زودتر از مزار دل می‌کند. اهل همان محلند و در مراسم تشییع، با وجود جمعیت، فرصت حضور بر سر مزار را نداشتند. اینها را پدر می‌گوید.‌

 اما مادر روی سنگفرش یخ کرده نشسته و گل‌های پر پر سر مزار را با سر انگشتانش به همه‌جای خاک پخش  می‌کند. گلدان‌های بِنت قُنسول را مرتب می‌کند. شاخه‌های سفید و صورتی گلایول را که روی هم ریخته با دقت روی مزار می‌چیند. حواسش هم به هیچکس نیست؛ با نگاهش حرف می‌زند؛ مادر است  دیگر. دلش که بسوزد برای همه جوان‌ها مادری می‌کند. 

حالا با چشم‌هایم به وضوح می‌بینم. اینجا شهید گمنام، غریب و  تنها نیست. مادر دارد و پدر. خواهر دارد و برادر. روضه‌خوان دارد و فاتحه خوان. اینجا شهید گمنام  همه چیز دارد جز نام و نشان.

پایان پیام/

منبع: فارس
شناسه خبر: 1608885

مهمترین اخبار ایران و جهان: