روزگاری زن فهمیده را زن تننمای دلفریب خیابانی میدانستند که دیگر محصور زیرزمین خانه و پشت دیوار آشپزخانه نیست، زنی که سیگارکشیدن و عرقخوردن را حق خود میدانست. اما انقلاب اسلامی راهی درست و با حفظ کرامت و شرافت برای پیشرفت و تجدد برای زنان باز کرد.
خبرگزاری فارس - گروه قرآن و فعالیتهای دینی: محمد جلیلی، دانشآموخته دکتری علوم سیاسی و حوزه علمیه در یادداشتی درباره موضوع نوشت: در عصر قاجار و پهلوی راه نجات از عقبماندگی ایران، تبدیل لالهزار تهران به شانزلیزه پاریس تصور میشد. گمان میرفت که با احداث چراغ برق و سنگفرش گرانیتی و چند کاباره و سینما مثل مولنروژ و رویال و کافه شکوفه و تئاتر پارس و گراند هتل بهمنظور تکخوانی «سوسن و آفت و مهوش و آغاسی» و کثرت رقاصهها، پیشرفت میکنیم. رضاخان گمان میکرد ازآنجاکه آتاتورک مسلمان است اما از بیحجابی همسرش ابراز مسرت میکند، پس طریق تحصیل ما به آداب ممالک پیشرفته در عریانسازی بدن زنان و به خیابان کشاندن آنها جای حبس در پستوی خانهها است. پس طولی نکشید که دستور داد هیچ زنی حق استفاده از برقع و سر کردن چادر و حجاب گرفتن موهایش را ندارد. مردان هم میبایست لباس ایرانی و شال و قبا و عبای سنتی را به صندوقچهها برده و در محافل عمومی با کت و پیرهن انگلیسی و کفش چرم اروپایی و کلاه لبهدار پهلوی و شاپوی فرانسوی حاضر شوند.
خبرگزاری فارس - گروه قرآن و فعالیتهای دینی:کلاهی که نه با آن میشد نماز خواند و بر کعبه مسلمین سجده کرد و نه در منظر عمومی و مرعای مأموران چماق به دست شهربانی از سر جدایش کرد. ملت موظف بود طبق اوامر همایونی شاه که تخیلش از انسان غربی تمسک به ترتیبات ظاهری بود، البسه متحدالشکل بپوشند و در مجالس عمومی از ادای مناسک دینی پرهیز و از برگزاری جشن و سوگواری مذهبی چون محرم و صفر امتناع کنند. شاهی که خود پابرهنه به زیارت امام هشتم میرفت و در ایام عاشورا سر و رو گِلی میکرد، با یک سفر فرنگی تا آناتولی، مقهور جذبههای نمایشی سلوک مدرن شده بود و حالا مردمی را که از بیناموسی حجابکِشی مأموران شاه به گوهرشاد پناه برده بودند را بیمهابا به رگبار میبست و تانک انگلیسی در حرم رضوی میبرد و اجازه نمیداد حتی در حرم حجاب بر سر کنند. بی شرافتی وی زمانی هویدا شد که حتی همسرش «تاجالملوک» از برداشتن حجاب در منظر پادشاه افغانستان ابا میکرد اما دستور داد تا زنان فاحشه از بیحجابی منع شوند و چادر را برای زنان بدکاره اجباری کرد، بلکه مظهر عفت ایرانی را به نماد بیعفتی اجتماعی مبدل سازد. همچنین دستور داد «علیاصغر حکمت» رئیس آموزش و پرورش در ساختمان تربیت معلم ایران، اولین کسی باشد که مسئولان فرهنگی را با زنان بیحجابشان گرد هم جمع میکند. کینهتوزی او در زدایش نمادهای مذهبی آنقدر شدت یافت که حتی اسامی شهرهای مذهبی را تغییر داد و علیآباد را به شاهی، شاه عبدالعظیم را به ری و مشهدسر را به بابلسر برگرداند.
قوه قاهره کار خودش را کرد و جمع کثیری از توده زیر چماق سلطنت و سیل نوشتهجات منورالفکران به قبحزدایی خودآرایی و هنجارسازی خودنمایی دچار شدند و سر و تن مکشوف کردند. زن فهمیده را زن تننمای دلفریب خیابانی دانستند که از عالم باخبر است و دیگر محصور زیرزمین خانه و پشت دیوار آشپزخانه نیست. ایران تجددمآب، سرزمینی شد که هر چه میتواند بکوشد تا سکولار شود؛ اما نه بهصرف اعزام دانشجوی تکنیکآموز بلکه از قبل استخدام مستشار خارجی در تصدی امورات داخلی! سهلترین مسیری که میشد پیمود، حرفشنوی تام از دستورالعملهای مواجبگیران اجنبی و سیاستبازان سرسپرده غرب بود که در برانداختن زیست سنتی و زدایش آئین ایرانی ید طولا داشتند. زن عصر پهلوی دیگر نوکر مردان تلقی نمیشد که سرش هووی دوم و سوم بیاورند و در بیسوادی و بیخبری زنجیرش کنند و هر شب زیر لگد شوهران بد مست و سیلی مردان عیاش، حقوقش را تصاحب کنند. زن جایگزین جدید به مدرسه میرفت، لباس مد میپوشید، از رادیو تلویزیون میآموخت که موهایش را چگونه ببندد و سرخاب و سفیداب بهتر را از کجا تهیه کند. زن نوپدید دهههای چهل ـ پنجاه دیگر خروجی «سپاه دانش و حزب و جمعیت و سازمان زنان» بود که از سال ۴۲ برایش قانون حمایت از خانوادهای نوشتند که در آن خبری از احکام شریعت و حقوق اسلامی زن و مرد نیست. زنی که زبان فرانسه میخواند و در طب و مهندسی و هنر و سیاست نظر میدهد. کودکش را به مهد میسپرد و دست در جیب مهارتهای خود دارد اما به تقلید محض. زنی که میداند، سیگارکشیدن و رانندگی کردن و عرق خوردن و از حکومت انتقادکردن و رمان روسی خواندن و به سینمای آمریکایی و جشن هنری رفتن، هم حق او است. از این به بعد انتخاب دارد بین توسری خوردن و ذبح شدن در امیالش در آلونکی نمور یا مستقل شدن از خانواده مردسالار و دانشکده دیدن و مزد گرفتن و از خرافات دین و استبداد آخوند و شکوه غرب سخن راندن و قربان چشم و ابروی صوفیه و ثریا و فرح دیبا شدن! زن روز میدانست که اندامش خریدنی است، حضورش پولساز است، نیازی هم به جوجهکشی فرزندان و تحمل شوهران خیانتکار نیست، پس در دوگانهای از نکبت گذشته و رؤیای آینده، دومی را گزیده است.
اما انقلاب اسلامی راه سومی را نشان داد. خط بطلانی بر دوگانه دروغینی کشید که رژیم گذشته ساخته و در سرها فرو میکرد. دوگانه عقبماندگی مذهبی و پیشرفت سکولار؟ دوگانه حقوق و استقلال یا تحقیر و انزوا؟ دروغ دستگاه تولیدمثل و کنیزی مردان شدن یا متعلق به جامعهسازی و اراده گری! اما جامعهای که در آن مشروبفروشیها بیشتر از کتابفروشیهاست و روبه روی درب مدارسش، بار و قمارخانه باز است و راهی به شهر نو دارد، چه اختیار و اراده و احترامی خواهد داشت؟ آیت سوءاستفاده از زن در محروم کردنش از مادری با دوگانه دلبری و فاحشگی و علمآموزی و فرنگیمآبی نمایان بود. جای زنی که معتقد به هنجارهای ایرانی ـ اسلامی و از طرف دیگر باسواد و خداباور بود کجای تصویر قرار داشت؟ مگر سوادآموزی و لاقیدی و تمدنسازی و لاابالیگری مترادف است که مادری و خانهداری با اسارت و ظلمپذیری یکسان شود؟ انقلاب آمد تا راه سومی را نشان دهد. مسیر دیگر این بود که میشود مسلمان زیست و اسلام را گرایشی فردی و محدود به مظاهر عبادی و بیزبان در امور اساسی ندید و از ابعاد اجتماعی و سیاسی آن درک پررنگی داشت. میشد زنان را باسواد و عالیمقام در علم و مهارت ورزیهای گوناگون تربیت کرد اما به فساد و انحراف فکری ـ اخلاقی نکشید و حجاب از سرش ندزدید! راه سوم این بود که میشد فضایی ترتیب داد که زن و مرد دوشادوش یکدیگر در خانه و خیابان برای ساخت خانواده و جامعه تلاش کنند؛ اما دچار شهوت بارگی و هرز فکری و بزهکاری نباشند و با احترام به شخصیت اجتماعی و هویت حقیقی یکدیگر، در رشد استعدادهای ذهنی و هنری و ورزشی در فعالیتهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی بکوشند. مگر مادری حق زنان نیست و دستیابی به آرامش زندگی سالم با همسری لایق از تمنیات دنیای زنانه بهحساب نمیآید که صرف حضور در اجتماع مردانه برایش آرمان پیروزی شود؟ بهواقع زنی که در خدمت منافع مردانه قرار گرفته و مقلد مشاغل آنان است، فخر دارد؟ انقلاب اسلامی زنان دیگری را نشان داد که در عالیترین درجات علمی و بالاترین مناصب اجتماعی، توأم با آنکه بهترین مادر و لایقترین همسر هستند.
جمهوری اسلامی نشان داد میشود با رشد ۵ برابری، ۵۰% از فارغالتحصیلان و شاغلین ۲۵۰۰ دانشگاه و مؤسسه علمی را زنان تشکیل دهند و در ۵۰ رشته ورزشی ۱.۵ میلیون زن مسلمان تا سطح مدالآوری المپیک بدرخشند، بیآنکه فراموش کنند هویتشان را از مذهب و ملیتشان میگیرند و نیازی نیست که به هوای رشد استعداد ورزشی و نمایش آثار هنری، حجاب را به فروش گذاشته یا خود را در معرض سوءاستفاده مردان قرار دهند. جمهوری اسلامی راه جدیدی باز کرد که در آن زنان ایرانی میتوانستند بیآنکه در خیل جنبشهای فمینیستی و شریعت گریزان ملون قرار گرفته یا به مناسک دینی و احکام عبادی چشم بپوشند، با صدای بلند حقوقشان را استیفا کنند. انقلاب نشان داد حضور زنان در مساجد و هیئات و نمازجمعه و اعتکاف و جشن و سوگواریهای مذهبی و پیادهروی اربعین و تشییع پیکر شهیدان، میتواند پرشورتر از مردان باشد و حجاب بهعنوان نماد هویتی، افتخار تلقی شود نه اجبار! زن ایرانی مقهور و منفعل نیست و برای خود تاریخ جهانی و انتخاب عقلانی قائل است. فلذا بیآنکه در سواد آکادمیک، معرفت دینی، توانایی فردی و استقلال شخصی کمبود و حسرتی حس کند، مرکبش را پیش میبرد و دنیا و عقبایش را آباد میسازد. زن انقلاب تکبعدی نیست، خود سرکوب گر و افسارگسیخته و مسئولیت گریز و خانوادهستیز تعریف نمیشود. او مرکز حیات خانواده، کانون شکوفایی جامعه و نماد هویت ایرانی است که هم دینش را پاس میدارد و هم دنیایش را سامان میبخشد. نه جنس دوم انسان است و نه محکوم قضاوت مردان! نه عقبمانده از علم و نه جلو افتاده از دین! او برای حرکت خود سنجه دارد، اهل تلاش و پیشرفت است؛ در مسیرش بیبرنامه نیست، برای مذهب و تاریخش، سیاست کشورش، اقتصاد و معاشش، ازدواج و خانوادهاش ایده دارد اما هیچکدام را فدای دیگری نمیکند و همانطور که معقول و محاسبهگر است، التزام به اخلاق و شرع دارد! «راه سوم» زن ایرانی، جامعهسازی و هویتخواهی ضمن خانوادهمداری است؛ تصویر زنی که مهارتش را میپرورد اما از شأنش نمیکاهد.
انتهای پیام/
شناسه خبر: 504619