نیوز سیتی!
25 فروردین 1402 - 09:24

روایتی از شور و حال مردم قزوین در شب نگارش تقدیرها/ هیاتی که سقفش آسمان بود

همه قرآن به سر و با بلند کردن دست خالی سمت آسمان که ای خدا، من را ببخش برای گناهانی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده است. شوق بندگی آنجایی بود که امشب همه خالصانه و عاجزانه به پا ایستادن و یک صدا شدن: الهی توفیق ده قرآن را به دل کنیم.

به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، مراسم احیای سومین شب از لیالی قدر با حضور پرشور مردم قزوین برگزار شد. خبرنگار فارس با حضور در یکی از محافل شب گذشته به تشریح حال و هوای مردم پرداخته است.

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی 
آن شب قدر که آن تازه براتم دادند...

شب قدر است و احیای قلب. هوای بارونی و شب قدر و زیر باران دعا کردن و از ته دل از خدا خواستن و با خود زمزمه کردن یا مقدر الخیر. در کنار این حس خوب، ترسیدن از اینکه ای خدا من، من خود آگاهم که بد کردم، من خود آگاهم که در بندگی ات سستی و کوتاهی کردم.. اما اگر بخشیده نشوم چه کنم؟ اگر دعاهایم را رد کنی چه کنم؟

اما... 
خدای من 
محبوب من

 
تو قاضی پرونده سیاه من هستی، مبادا حسابرسی من را بر پایه عدالت خود قرار دهی، که آن موقع دستم خالیست. خطاهایم را نادیده بگیر و بنابر کرامتت، بزرگی ات و رحمتت قضاوتم کن.

اگر قرار نبود من را ببخشی و قلب بنده بی وفایت را احیا نکنی، هیچ گاه او را دعوت نمی کردی.

هیأتی که سقفش آسمان بود 

از سه سال پیش با شیوع کرونا، بساط دروهمی ها در هیأت خیلی کمرنگ شده بود، اما امسال متفاوت تر از همیشه بود. هیأتی که برای مراسمات محرم و صفر و همچنین شب های احیا همیشه در حیاط مزار شهدای شهر بر پا بود. 

برای رفتن به مراسم احیا مهیا شدم. به میدان شهدا رسیدم، قبل از دفن این دو شهید این میدان به اسم ساعت نام داشت. فلکه پر از جمعیت بود. اینجا طبق عادت رسم است اول فاتحه و تعظیم به دو شهید و سپس وارد شدن به هیأت و منتظر ماندن برای شروع مراسم.

وارد مجلس شدم، جوانان هیأت مشغول انجام دادن کارها و تامین تدارکات بودند. جمعیت امشب بیشتر از شب های قبل بود. مردم در اطراف مزار، در پیادهرو ها و حتی در خیابان کنار هم  نشسته بودند.

تو اگر در بلد کفر به مسجد بروی 

این محال است که یک شهر مسلمان نکنی 

به اطرافم نگاهی انداختم، مادری مشغول خواباندن نوزاد خود بود و دیگری مشغول خواندن قرآن و اعمال امشب. اما من مشغول دیدن دو دختری بودم که به قول امروزی ها بنده خاکستری خدا بودند. حجاب کاملی نداشتن اما دلی پر از محبت. امشب هم مثل دو شب قبل کاری را انجام دادن که من را بیشتر مجذوب می کرد. در دل گفتم: مگه اینا هم این کارها را انجام می دهند؟ مگه می شه انقدر دلسوز باشند؟ 

بله می شود. آن دو دختر مثل شب های قبل یک خانمی که نابینا بود را همراهی می کردند. معنای کامل دلسوزی در رفتار این دو نمایان بود. کنارم پیرزنی که نشسته بود رو به من کرد و گفت: اینا گناه شان حجاب شان هست وگرنه بنده نظر کرده خدایند. با لبخند و تکان دادن سر تأیید کردم.

حواسم به سخنرانی رفت، روحانی مجلس حرف قشنگی زد: آنانی که حجاب دارند و ندارند همه دختران من هستند و برای هر دوی آن ها نهایت احترام را قائلم. معیار من برای رتبه بندی انسان ها چیز دیگری است.

تا وقتی صحبت حجاب می شد آن دو دختر روسری خودشان را یکم جمع و جور می کردند. امر به معروف غیر مستقیم اما در عین حال به این زیبایی.

صد بار اگر توبه شکستی باز آی

بعد از خواندن دعا، وقت روضه دلنشین و شنیدنی در وصف امام حسین(ع) رسید. صدای گریه و شیون بلند شد. با آن حال و هوای گریه قرآن ها رو بر سر گرفتیم و گفتن الهی العفو ها شروع شد.

شب آخری حس عجیبی بود، استرس این سوال که آیا من از گناه پاک شدم؟ ذهنم را مشغول کرده بود. اما این حرف مداح دلم را آرام می کرد، امشب هر کسی از ته دل دعا کند و از خدا بخواهد، تمام گناهانش مثل آدمی که تازه متولد شده می ریزد.

جز تو که را دارم؟

همه قرآن به سر و با بلند کردن دست خالی سمت آسمان که ای خدا، من را ببخش برای گناهانی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده است. شوق بندگی آنجایی بود که امشب همه خالصانه و عاجزانه به پا ایستادن و یک صدا شدن: الهی توفیق ده قرآن را به دل کنیم.
حالا می توانم حس کنم، روی مان به یُمن عنایت امشبت سربلند شده و دیگر هیچ گناهی را حس نمیکنیم. چون این سخن خاتم الانبیا محمد مصطفی(ص) است: "مَن قامَ لَیلَةَ القَدرِ إیماناً وَ احتِساباً، غُفِرلَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ
هر که از روی ایمان و برای رسیدن به ثواب الهی، شب قدر را به عبادت بگذراند، گناهان گذشته‏ اش آمرزیده می شود."

گزارش از مهدیه سطوتی

پایان پیام/

منبع: فارس
شناسه خبر: 1146888

مهمترین اخبار ایران و جهان: