۴ روز تا دهه فجری دیگر مانده است. فجر انقلاب. انقلابی که به قول امام امت(ره) انفجار نور بود. انقلابی که از تولدش ۴۴ سال میگذرد و شاید وقایع این چند ماه، بهترین گواه برای اثبات وجود حسودان و بد خواهانش است. بیایید تکتک مان آستینها را بالا بزنیم، وسط میدان بیاییم و برای برپایی جشن تولدی تاریخی، هرچه در چنته داریم رو کنیم.
گروه زندگی_هانیه ناصری: امروز هشتمین روز از بهمنماه ۱۴۰۱ است و با یک حساب سرانگشتی ۱۲ منهای ۸ میشود ۴! شوخی بیمزهای بهنظر میرسد، اما نتیجهاش جدی و قابلتوجه است. ۱۲ بهمن، سالروز خاطره ای بهیادماندنی در راه است، یک اتفاق بزرگ و یک ماجرای طلایی و پررنگ در تقویم ایران اسلامی. امامخمینی(ره) پساز ۱۴ سال تبعید؛ اول به ترکیه، بعد عراق و پایانش هم به فرانسه و نوفل لوشاتو، به ایران بازگشت و مورد استقبال کمنظیر مردم چشمانتظار قرار گرفت. شرح وقایع سیاسی و تاریخی و رهبریهای آن مرد بزرگ قرن که در مقابل چشمهای از حدقه بیرونزده، حیرت دنیا را برانگیخت و انقلابی بزرگ را بر کرسی پیروزی نشاند، بماند برای وقت خودش که مفصل است و جای آن در این صفحه نیست!
*دستتان را به من بدهید! اینجا کوچه پس کوچه های خاطرات نوستالژی دهه فجر من است!
راستش را بخواهید به یاد خاطرات نوستالژیک دهه فجرم افتادم و شور و هیجان دوران درس و مدرسه. دلم نیامد دست شما را نگیرم و به کوچهپسکوچه های کودکی و نوجوانی نبرم. همان روزهایی که به شوق ریسهها و کاغذهای رنگی خوشرنگ و لعاب، خواب نداشتیم و خودمان را زودتر از همیشه به مدرسه میرساندیم تا چسباندن یکی دو تا کاغذ و باد کردن بادکنکی هم سهم ما شود. عشق زنگهای تفریح و ساعت آخرمان هم که تمرین سرود و نمایشهای انقلابی بود.
*این هم یک روزنامه دیواری، کاری از بر و بچه های انقلاب ندیده، اما عاشق انقلاب
از روزنامه دیواری هم که دیگر هرچه بگویم کم است . هر بخش، دست یکی از بر و بچهها را میبوسید و سهم یکی میشد. هم خاطره داشت، هم نقاشی، هم شرح وقایع آن روزگار. طنز و چیستان هم که باید می گذاشتیم تا به خیال خودمان جذابیتش را چند برابر کند. کلی عکس میچسباندیم و لابهلای مطالبش یک مسابقه هم چاشنی می کردیم که البته از شما چه پنهان تا یادم میآید نه برندهای داشت و نه جایزهای! جدول هم که جایش پایین سمت چپ بود و پای ثابت همه روزنامههای دیواری. آخر کار هم نوبت اسامی گروه بود. یا بهترتیب حروف الفبا یا بهترتیب کار و زحمت بیشتر نوشته میشد. بههرحال ثبت اسم پای روزنامهی دیواری هر کلاس هم به نوبهی خودش یکجور ثبت افتخار بود.
*گوش کنید! طنین سرودهای انقلابی هنوز هم تازه و شنیدنی است!
مدرسه و حال و هوایش به جای خود، خانه هم که میآمدیم کلی برنامههای جور واجور از سرودها و مسابقات و جنگهای سرگرمی گرفته تا سریال دوستداشتنی چاق و لاغر منتظرمان بود. چاق و لاغر معروف با قرقی، ماشین ژیان خوشرنگ و خوش رقصشان همراه با مرد ساواکی سمج و و یک مأمور به نام ۶۲۵ X که با آن ظاهر ترسناکش برایمان کلی هیجان داشت! هنوز که چشمهایم را میبندم و به روزهای شیرین کودکی و نوجوانی برمیگردم، صدای «خمینی ای امام» در گوشم میپیچد، با «ایران! ایران! ایران!» غرور همه وجودم را میگیرد، «بوی گل سوسن و یاسمن» به مشامم میآید و با نوای «بهاران خجسته باد» همه وجودم لبریز از سرور و شادی میشود.
*آغاز یک فرصت/ جای سید روح الله و آرمان را هم خالی کنید!
حالا ۴روز تا دهه فجری دیگر مانده است. فجر انقلاب. انقلابی که به قول امام امت(ره) انفجار نور بود. انقلابی که از تولدش ۴۴ سال میگذرد و شاید وقایع این چند ماه، بهترین گواه برای اثبات وجود حسودان و بد خواهانش است، بدخواهانی که از همان روزهای اول بنای ناسازگاری گذاشتند و در تمام این سالها دست از لجاجت و دشمنی برنداشتهاند. همه اینها را گفتم که بگویم ۴ روز دیگر آغاز یک جشن ۱۰ روزه است. یک دهه پر از عشق، شور، امید و سربلندی. بیایید تکتکمان آستینها را بالا بزنیم، وسط میدان بیاییم و برای برپایی جشن تولدی تاریخی هرچه در چنته داریم رو کنیم. اصلاً به این ۱۰ روز بهعنوان یک فرصت نگاه کنیم، فرصتی که قرار است این انقلاب را مشتی گره کرده کند و بر صورت همه بدخواهان بکوبد. فرصتی ۱۰ روزه که حسن خطامش هم ۲۲ بهمن است. همان روزی که قرار است به سمت آزادی حرکت کنیم و با پرچم ۳ رنگ جمهوری اسلامی ایران فریاد «اللهاکبر» و «استقلال آزادی جمهوری اسلامی» سر دهیم. راستی امسال جای خیلیها خالی است! حواسمان باشد به یاد آرمان، سید روحالله، پدر، مادر و برادر آرتین کوچولو و همه شهدای شاهچراغ و تمام شهیدان مدافع امنیت و اغتشاش هم باشیم.
یک گلچین چند دقیقه ای از سرودهای انقلاب هم تقدیم به همه بچه های دیروز و البته امروز.
پایان پیام/