نیوز سیتی!
21 اردیبهشت 1401 - 10:57

دردسر عجیب ساربان‌های شاهرودی/ جهاد کشاورزی کنار کشید

شاهرود- سه سال پیش تصادف یک خودرو با شترهای جهاد کشاورزی شاهرود منجر به بروز محکومیت ۱.۶ میلیارد ریالی برای دو کارگر این مجموعه شد در حالی که زندگی این دو کارگر به ورطه نابودی رسیده است. خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها - محمد حسین عابدی: هماهنگی‌های تلفنی برای مصاحبه با دو کارگر جهاد کشاورزی شهرستان شاهرود با موضوع مشکلات این دو کارگر ما را به مجموعه جهاد کشاورزی کشاند، ساختمان آجری و سوله‌ای کهنه و قدیمی برای نهاده‌های دامی در جوار میدان شهدای هفتم تیرماه شاهرود؛ بدون اینکه بدانیم چه چیزی پشت نرده‌های سبز و دیوارهای آجرنمای این سازمان عریض و طویل و البته پر از خبر می‌گذرد. خبرگزاری مهرلحظه‌ای انتظار و کارمند لاغر اندامی که از مقابل در به ما اشاره می‌کند، الان می‌آیم. صورت آفتاب سوخته‌ای دارد، لاغر اندام است و موهای سپید شده‌اش نشان از گذران عمر از ۵۰ سالگی دارد. دستانی بسیار بزرگ دارد که ناشی از چهار دهه کار دشوار در روستای طرود از توابع شهرستان شاهرود است. طرودخودش را یوسف ربیعی معرفی می‌کند و می‌گوید ۳۰ سال سابقه کار در جهاد کشاورزی شاهرود دارد، تاکید می‌کند که البته دو سال هم سربازی دارم! چشم این سو و آن سو می‌گرداند برای مصاحبه آماده است اما قلیانی از احساسات دارد، گویا به دشواری می‌تواند افکارش را جمع کند، از یک پوشه بزرگ که مملو از کاغذ است، کمک می‌گیرد. به او اجازه می‌دهیم تا با فضای مصاحبه آشنا شود، زمانی را با این کاغذها بگذراند و آنان را مرتب سازد و از ماجرایی بگوید که باورش قدری دشوار و البته اسفناک است ابتدا از فیش حقوقی شروع می‌کند که مدت‌ها است از آن ماهانه مبلغی کم می‌شود و دریافتی‌اش با ۳۰ سال کار به سه میلیون و ۲۰۰ هزار تومان می‌رسد آن هم کسی که زن و بچه و نوه دارد و خانواده‌ای پرجمعیت را می‌چرخاند. در ادامه مشروح مصاحبه خبرنگار مهر، با این کارگر و رویداد عجیبی که برای او و همکارش رخ داد را می‌خوانید. با این توضیح که یوسف ربیعی تمایلی به درج عکس خود در گفتگو نداشت. خبرنگار مهر*کمی درباره خودتان بگویید و آن ماجرایی که زندگی شما را به قول خودتان به مشکل انداخت *کمی درباره خودتان بگویید و آن ماجرایی که زندگی شما را به قول خودتان به مشکل انداخت*کمی درباره خودتان بگویید و آن ماجرایی که زندگی شما را به قول خودتان به مشکل انداختبنده یوسف ربیعی ۵۱ ساله اهل طرود شهرستان شاهرود هستم سال ۷۱ وارد جهاد کشاورزی شدم، البته سه الی چهار سال هم بیمه مرا رد نکردند و الان سی سال است که کار می‌کنم البته دو سال هم سربازی دارم و پنج، شش ماه دیگر بازنشست می‌شوم. من همچنین پنج بچه دارم و در خانه‌ای در طرود زندگی می‌کنم همچنین پدر بزرگ هم شده‌ام اما روزگار برایمان بد می‌گذرد. در کنار همه این مشکلات بیماری هم در خانواده‌مان وجود دارد که البته ابتدا برادرم را درگیر مشکلات کرد و در نهایت به رحمت خدا رفت و حالا هم خواهرم درگیر بیماری است و امیدواریم که اتفاقات خوبی برای ایشان رخ بدهد. طرودطرودمن ساربان شترهای جهاد کشاورزی شاهرود در کویر طرود هستم با همکارم علی احمدی و یک نفر دیگر (علی کلانتری) کار ساربانی شترها را انجام می‌دادیم در واقع مرکز تحقیقات یا بانک ژن شتر چندین شتر دارد که ما مسئولیت نگهداری آنها را در وسط بیابان داشتیم. ما هر سال ابتدای بهار به بیابان حوالی چاه جام در جاده شاهرود به سمت طرود می‌رفتیم و تا مهرماه آنجا شترها را نگه می‌داشتیم تا شترها تغذیه شوند. طرودطرودسال ۹۸ که این اتفاق رخ داد دقیقاً همان سالی بود که به ما جهاد کشاورزی شاهرود اعلام کرد ما پول تأمین علوفه شترها را نداریم و به جای مهرماه باید تا برج ۹ و ۱۰ در بیابان بمانیم. آنجا در واقع مرتع شترهای جهاد کشاورزی شاهرود بود و البته مرتع کمی هم محسوب می‌شود و اطراف آن متعلق به مردم است. مدارک مرتبط با دادرسی مدارک مرتبط با دادرسیمدارک مرتبط با دادرسی*چند رأس شتر را نگهداری می‌کردند؟ *چند رأس شتر را نگهداری می‌کردند؟*چند رأس شتر را نگهداری می‌کردند؟۱۰۰ نفر شتر را دو نفری نگهداری می‌کردیم و در بیابان بودیم و وقت‌هایی که قرار بود از چاه جام تانکر آب بیاوریم یک نفر باید به دنبال آب می‌رفت و یک نفر باقی می‌ماند یعنی در واقع برای ساعاتی ۱۰۰ نفر شتر با یک ساربان تنها گذاشته می‌شد و چاره‌ای هم نبود بالاخره باید آب تأمین می‌شد و کسی هم به ما کمک نمی‌کرد. آذرماه ۹۸ بود آن روز شوم به دنبال آب رفته بودیم که در زمان بازگشت موتور من خراب شد البته باید بگویم که مرتع شتر با جاده اصلی شاهرود به سمت اصفهان دو کیلومتر فاصله دارد و به عبارت دیگر مرتع چسبیده به جاده است، به هر حال متوجه شدیم که چند شتر فرار کرده‌اند و به سمت طرود در حرکت هستند دلیل آن هم این است که شترها خودشان بلد هستند که از چه مسیری بیایند و دقیقاً ماه آبان ماه خودشان به سمت طرود سرازیر می‌شوند و هرچقدر هم مواظب باشی بازهم فرار می‌کنند تا به طرود باز گردند در واقع انگار مغزشان اینگونه برنامه ریزی شده است. طرودطرودطرودریزیبه هر صورت مگر یک نفر یا دو نفر آدم چند شتر را می‌تواند نگه دارد که در یک عرصه با طول ۱۵ کیلومتر آن هم وسط شن زار و ریگ روان با یک موتور، فرار نکنند به هر حال، آن موقع تازه آفتاب غروب کرده بود که وسایلمان را جمع کردیم تا به دنبال شترها برویم. *یعنی این اتفاق تکرار هم می‌شد؟ *یعنی این اتفاق تکرار هم می‌شد؟*یعنی این اتفاق تکرار هم می‌شد؟بله بارها و بارها چون هر سال مهرماه بر می‌گشتیم و این بار تا آذرماه بودیم، نمی‌شد شترها را یک جا نگهداشت و ما هر شب می‌رفتیم و چندین شتر را از وسط جاده جمع می‌کردیم و می‌آوردیم همان موقع به جهاد کشاورزی شاهرود هم اعلام کردیم که این وضعیت خطر آفرین است و شترها یک جا بند نمی‌شوند اما گفتند که ما پول نداریم و به ما اتهام زدند که شما چون می‌خواهید پیش زن و بچه‌تان بروید بهانه می‌گیرید! در صورتی که هفت ماه هر سال در بیابان زندگی می‌کردیم و صدایمان در نیامد. *به حادثه برگردیم *به حادثه برگردیم*به حادثه برگردیمآن شب فهمیدیم چندتایی کم هستند و هوا تازه تاریک شده بود آن موقع یک نفر از آشنایان همان اطراف تماس گرفت و گفت شترهای شما وسط جاده هستند و تصادف شده است مجموعاً نیم ساعت نشد و ما خودمان را به محل حادثه رساندیم. آنجا دیدیم که خودروی ریو با سه سرنشین با چهار شتر تصادف کرده بود، یک نفر به شدت مصدوم شده بود و دو نفر دیگر مصدومیت اندکی داشتند اما حال یک سرنشین که خانمی هم بود، وخیم شد آنجا سه شتر تلف شدند و یک شتر دیگر هم دچار شکستگی شدید از همه جا به خصوص پاها شده بود که آن را هم همانجا حلال کردیم دردسرها از همانجا شروع شد. بابت تصادف و همچنین اتلاف شترها از من و همکارم شکایت شد البته ابتدا دادگاه از رئیس جهاد هم مواخذه کرده بود که شما هم کوتاهی کرده‌اید چون ما قبل از آن اعلام کرده بودیم که اینجا خطرناک است و نمی‌توان این همه شتر را دو نفری آن هم شب بدون تجهیزات نگهداری کرد اما در ازای آن جهاد کشاورزی یک نامه‌ای را نشان داد که جهاد به ما (یعنی دو کارگر ساربان) چراغ شب رنگ، تجهیزات و… را داده و برایشان کلاس توجیهی و آموزشی هم گذاشته‌ایم در حالی که اصلاً چنین چیزی نبود و حتی موتور سیکلت ما هم چراغ نداشت. *یعنی اساس نامه دروغ است؟ *یعنی اساس نامه دروغ است؟*یعنی اساس نامه دروغ است؟بله؛ من این نامه را دارم همه‌اش از اساس دروغ بود در حالی که چراغ راهنمایی، چشمک زن، شب رنگ و.. همه دروغ بود یک مورد از اینها تحویل ما نشد در واقع جهاد برای اینکه مسئولیت از شانه خالی کند این کار را کرد و لذا دادگاه برگزار شد و ما محکوم شدیم در حالی که اصلاً اسم جهاد هم در دادگاه‌های دیگر نیامد! انگار ما برای خودمان شتر داشتیم یک جا ندیدیم که اسم جهاد بیاید که هیچ تازه جهاد پول شترهایی که تلف شده‌اند را هم از ما ماهانه می‌گیرد تا این اقساط تمام شود.. *در واقع چقدر باید بپردازید؟ *در واقع چقدر باید بپردازید؟*در واقع چقدر باید بپردازید؟ما شانسی که آوردیم بیمه نصف دیه‌ها را داد اما مابقی هنوز مانده است که باید من و همکارم بپردازیم در صورتی که ۱۰۰ میلیون تومان پول یکجا ندیده‌ایم به خصوص آن همکار دیگرم که وضعیت اسفناک مالی دارد. دیه خانم ۱۸۰ میلیون تومان بود که باید ۱۰۵ میلیون تومان دیگر آن را من و همکارم بپردازیم بعلاوه ۲۹ میلیون تومان هم باید بابت شترها هر نفر بدهیم در واقع نفری ۸۰ میلیون تومان باید بپردازیم که روی هم ۱۶۰ میلیون تومان می‌شود. جهاد ۲۹ میلیون تومان شترها را ماهانه از حقوق ما کم می‌کند تا جایی که حقوق ما امروز دو میلیون و ۸۰۰ هزار تومان می‌شود و تقریباً هشت ماه هم است که این کسر از حقوق اعمال شده و تا چهار سال هم ادامه خواهد داشت آن هم برای کاری که ما مقصرش نبودیم. حکم دادگاه حکم دادگاهحکم دادگاه*به جهاد مراجعه کردید؟ *به جهاد مراجعه کردید؟*به جهاد مراجعه کردید؟بارها؛ اما در نهایت محکوم شدیم و دادگاه ما را می‌شناسد اصلاً انگار شترها برای خودمان است! حتی آن نفر سوم که ابتدا عرض کردم با ما همکاری می‌کرد تبرئه شد زیرا اعلام کرد که چراغ شبرنگ را برای این دو کارگر ساربان برده‌ام و در نتیجه فقط از طرف جهاد جریمه شد اما در دادگاه اسمی از او نیست و فقط نام من و علی احمدی وجود دارد. ما می‌گوئیم اگر اتفاقی رخ داده همه باید جوابگو باشند چطور ما دو نفر را جلو انداخته‌اند؟ شرایط ما آنطور که جهاد می‌گوید نیست نه تنها برای ما چراغی نیاوردند بلکه ما برای شب‌ها از فانوسی استفاده می‌کردیم که از خانه خودمان آوردیم اما طوری جلوه دادند که حرف ما ثابت نشد جالب اینکه حتی بنزین موتور ما را هم نمی‌دادند تا دنبال شترها باشیم، می‌گفتند پول نداریم من از جیب پول روغن موتور و بنزین را می‌دادم آخر هم من باید محکوم شوم و در آخر ماه رمضان هم آخرین دادگاه برگزار شد تا اموال ما را ببینند و قسط بندی کنند تا اگر چیزی داریم از ما بگیرند و به خاک سیاه بنشینیم. تنها کاری که برای ما کردند این بود که معاون مدیرکل جهاد کشاورزی استان سمنان قرار شد ماهی ۶۰۰ هزار تومان برای مدتی به ما کمک کند فعلاً دو ماه از آن تعهد عملی شده اما اینکه چه مقدار دیگر این کمک به ما بشود معلوم نیست اما هنوز هم ماهی یک میلیون تومان از حقوق ما کم می‌شود. ما پولی نداریم که زندگی کنیم و ۸۰ میلیون تومان هم دیه بدهیم! من یک موتور دارم و یک خانه در روستای طرود که آن هم زن و بچه‌ام باید در آن زندگی کنند من باید تمام زندگی ام را بگذارم برای جهاد در سخت‌ترین جاها کار کنم و آخر هم این بشود! طرودام*جهاد می‌گوید باید چه می‌کردید که نکردید؟ قصور شما را چه می‌داند؟ *جهاد می‌گوید باید چه می‌کردید که نکردید؟ قصور شما را چه می‌داند؟*جهاد می‌گوید باید چه می‌کردید که نکردید؟ قصور شما را چه می‌داند؟جهاد می‌گوید شما چرا شما بعد از این حادثه شخصاً به دادگاه رفتید اما مشخص است که این حرف را هم برای این می‌زند که نامی از جهاد کشاورزی در دادگاه برده نشود وگرنه برای ما این حرف را نمی‌زنند عجیب اینکه شترها بیمه هستند و باز شگفت‌آور تر اینکه حتی گفته بودند این دو نفر کارمندهای جهاد نیستند. البته قاضی اینگونه نوشته شده بود اینکه واقعاً چنین چیزی بیان شده یا نه نمی‌دانیم. ما پیش مدیرکل جدید هم رفتیم اما نتوانستیم حتی او را ببینیم ما با بیمه هم مکاتبه کرده‌ایم و اعلام کرده‌اند که ۱۰۰ میلیون باقی مانده دیه را از خسارت بیمه خودرو استفاده کنید در حالی که این خسارت نیز جلوتر پرداخت شده و امکان استفاده مجدد آن نیست. *در صورتی که بیمه هستید چرا باید پول بدهید؟ *در صورتی که بیمه هستید چرا باید پول بدهید؟*در صورتی که بیمه هستید چرا باید پول بدهید؟هم شترها بیمه بودند هم ما بیمه بودیم هم خودرویی که تصادف کرد بیمه بود هم افراد درون خودرو. حتی موتوری که با آن به حادثه خودمان را رساندیم هم بیمه بود اما اینکه چرا باید ۱۶۰ میلیون تومان دو نفر کارگر پرداخت کنند معلوم نیست اگر شما سر در آوردید ما هم در می‌آوریم. کارشناسی و اذعان به فقدان چراغ‌های راهنمایی و هشدار دهنده کارشناسی و اذعان به فقدان چراغ‌های راهنمایی و هشدار دهندهکارشناسی و اذعان به فقدان چراغ‌های راهنمایی و هشدار دهنده*جهاد شاهرود در دوران مدیریت سابق حتی برای شما وکیل هم نگرفت؟ *جهاد شاهرود در دوران مدیریت سابق حتی برای شما وکیل هم نگرفت؟*جهاد شاهرود در دوران مدیریت سابق حتی برای شما وکیل هم نگرفت؟به هیچ وجه؛ جهاد یک وکیل دارد که برای خودش کار می‌کند؛ از طرف دیگر کسی که راننده ماشین بود اصلاً کوتاه نمی‌آید و تا ریال آخر دیه را هم می‌خواهد و اصلاً کوتاه نمی‌آید. *این اتفاق در زمانی رخ داد که شما اضافه بر سازمان و عرف در محل بودید درست است؟ *این اتفاق در زمانی رخ داد که شما اضافه بر سازمان و عرف در محل بودید درست است؟*این اتفاق در زمانی رخ داد که شما اضافه بر سازمان و عرف در محل بودید درست است؟کاملاً هر سال تا مهرماه باز می‌گشتیم همان موقع جهاد اعلام کرد باید دو ماه دیگر بمانید چون پول تأمین علوفه‌های شترها را در طرود و در مرکز نگهداری نداریم و می‌دانید که در شش ماه دوم هوا زودتر تاریک می‌شود و خطرناک است. از کلانتری سوال کنید بارها و بارها رفتیم و آنجا هشدار دادیم که ممکن است اتفاقی رخ دهد. بارها و بارها بوق ممتد ماشین‌ها را می‌شنیدیم و به دنبال شترها می‌رفتیم و از وسط جاده پیدایشان می‌کردیم و باز می‌گشتیم باز ساعت بعد همینطور و باز روی دیگر… طرودبارها گفتیم بارها و بارها اعلام کردیم که ۱۰۰ نفر شتر را نمی‌توان در یک بیابان به طول ۱۵ کیلومتر نگهداری کرد آن هم با دو نفر نیرو؛ جالب‌تر اینکه جهاد حتی یک اتاقکی درست نکرده بود و ما شترها را با دو طناب که به سر چوب می‌بستیم یک جا گرد هم جمع‌آوری می‌کردیم اما از زیر طناب بیرون می‌رفتند حتی آنجا ساختمان هم ندارد و ما با گل و خشت خودمان اتاقی ساختیم که شب‌ها بخوابیم آن هم با دست خودمان. هیچکس به ما کمک نکرد. چندین بار گفتیم که با این وضعیت نمی‌شود ولی مگر می‌توان کار را رها کرد؟ یا با حرف رئیس مخالفت کرد؟ مجبور بودیم. فیش حقوقی ۴.۵ میلیون تومانی و کسر یک میلیون تومان ماهانه فیش حقوقی ۴.۵ میلیون تومانی و کسر یک میلیون تومان ماهانهفیش حقوقی ۴.۵ میلیون تومانی و کسر یک میلیون تومان ماهانه*شما طرودی هستید و از کودکی با شترها آشنا؛ به ازای هر چند شتر یک ساربان نیاز است؟ *شما طرودی هستید و از کودکی با شترها آشنا؛ به ازای هر چند شتر یک ساربان نیاز است؟*شما طرودی هستید و از کودکی با شترها آشنا؛ به ازای هر چند شتر یک ساربان نیاز است؟طرودیقاعدتاً هر ۵۰ نفر شتر دو ساربان نیاز دارد و ما می‌بایست چهار نفر حداقل می‌بودیم ولی در واقع دو نفر بودیم که یک نفر هم دنبال آب بود و علناً ۱۰۰ شتر را یک نفر ساربانی می‌کرد این در حالی است که بالاخره آدم ناهار می‌خواهد، شام می‌خواهد، استراحت دارد مگر می‌شود هشت ماه در کویر زندگی کرد مگر راحت است؟ *در نهایت؟ *در نهایت؟*در نهایت؟ما می‌خواهیم استانداری سمنان به دادمان برسد. کسی که تصادف کرده پولش را می‌خواهد و ما فقط توانستیم یک ماه دو ماه وقت بگیریم تا بتوانیم کاری صورت دهیم وگرنه با این شرایط بیچاره شده‌ایم. از جهاد هم جرأت نکرده‌ایم شکایت کنیم. از ابتدا به ما گفتند که کمک می‌کنیم اما ما چیزی ندیدیم. اگر قرار باشد که دیه قسط بندی شود سال‌های سال باید قسط بدهیم
منبع: مهر
شناسه خبر: 308368

مهمترین اخبار ایران و جهان: