نیوز سیتی!
01 خرداد 1402 - 06:44

لالایی‌های مادرانه برای نوزادان در راه

صدای گریه نوزاد، سالن را به لرزه درمی‌آورد طفل تازه به دنیا آمده چنان با شور و هیجان، از آمدنش خبر می‌دهد که همه افرادی که بیرون بخش زایمان هستند نیز به وضوح صدایش را می‌شنوند.

خبرگزاری فارس، شیراز / سمیه انصاری‌فرد: مقابل پذیرش، تعداد زیادی از مراجعان به انتظار ایستاده‌اند.

ازدحام جمعیت، مانع از آن است که بتوان به راحتی به جایگاهِ مسئول پذیرش نزدیک شد و با او صحبت کرد.

با اینکه هر کدام از بانوان مراجع، از قبل با نوبت اینترنتی آمده‌اند اما باز هم پذیرش آنها مدتی طول می‌کشد.

از میان جمعیت یک زوج نه چندان جوان! نظرم را جلب می‌کند. مرد برای پذیرش قدری عجله دارد. دقایقی بعد که برای تکمیل پرونده به اتاق مقابل می‌روند، متوجه شدم که از استان خوزستان به شیراز مراجعت کرده‌اند و روند درمان را طی می‌کنند.

چیزی که نظرم را جلب می‌کند، این است که زوج خوزستانی دارای فرزند هستند اما برای اقدام به فرزندآوری مجدد، مسافت زیادی را طی می‌کنند. تصورم این بود که افرادی که فرزندی ندارند به مراکز ناباروری مراجعه می‌کنند اما این زوج، معادلات ذهنی مرا به هم زدند.

صدای مرد خانواده از اتاق به گوش می‌رسد که به پزشک می‌گوید: همین یک پسر را داریم و اگر خدا بخواد، حداقل یک بچه دیگر میخوایم.

در کنارش، پسرکی حدود پنج ساله جست و خیز می‌کند و همراه مامان و بابا، در انتظار نوزادی دیگر.

شیرینی هدیه الهی پس از 15 سال انتظار

صدای گریه نوزاد، سالن را به لرزه درمی‌آورد! طفل تازه به دنیا آمده چنان با شور و هیجان، از آمدنش خبر می‌دهد که همه افرادی که بیرون بخش زایمان هستند نیز به وضوح صدایش را می‌شنوند.

پدر نوزاد شتابان و شادمان به سمت پرستار دویده و صحبت از مژدگانی و شیرینی به میان می آید.

مرد جوان از شوق، پرستاری که خبر تولد دخترش را آورده، سروشِ نیکی و شایسته پاداش می‌دانست.
 
یکی از پرستاران رو به سایر همکارانش می‌گوید: از گناوه آمده‌اند و بعد از 15 سال بچه‌دار شده‌اند.

لالایی‌های مادرانه برای نوزادانی که هنوز به دنیا نیامده‌اند

امیدم را از دست ندادم و هنوز هم به مداوا ادامه می‌دهم، چون هدف ارزشمندی دارم و تا آن‌چه می‌خواهم به دست نیاورم، دست از پیگیری نمی‌کشم.

نامش نسیم است، اینها را می‌گوید و ساکت می‌شود.

پرسیدم: چند سال از ازدواج‌تان می‌گذرد؟

6 سال و بیشتر از سه سال است که به پزشک مراجعه کرده ایم، من و همسرم انواع آزمایش‌ها را انجام دادیم و داروهایی را مصرف کردیم... اما هنوز نتیجه نگرفته‌ایم.

می‌خواهد به طور طبیعی باردار شود و از‌ روش‌های لقاح مصنوعی گریزان است.

- هزینه‌های درمان در مراکز دولتی چطوره؟ برای بیمه ناباروری اقدام کرده‌اید؟

- اقدام کردیم اما آن طور که می‌گویند 90 درصد هزینه را بیمه تقبل می‌کند، نبوده . هرچند طبیعی است که هزینه مرکز دولتی کمتره.

ناگهان مکث می‌کند و بعد می‌گوید: حالا گفتن این حرفها چه فایده‌‌ای داره؟

کارت شناسایی‌ام را درمی‌آورم و می‌گویم خبرنگار هستم. اگر تمایل داشته باشید، مسائلی که با آن مواجه هستید را منعکس می‌کنم.

لحنش جدی‌ و رسمی می‌شود، طوری که از معرفی خودم پشیمان می‌شوم! چون آن لحن خودمانی و بی‌تکلف قبلی را ترجیح می‌دادم.

می‌گوید: ما هنوز وارد پروسه هزینه‌بر نشدیم چون نمی‌خواستیم از روش‌های لقاح مصنوعی، بچه دار شویم. وگرنه آی وی اف در مراکز خصوصی بیش از 60 الی 70 میلیون است.

در مراکز نیمه‌خصوصی نیز 30 میلیون تومان هزینه دارد که نیمی از آن را بیمه تقبل می‌کند اما برای بیمه که اقدام کردیم این گونه مراکز نیز با تامین 90 درصدی هزینه‌ درمان معرفی شد که این طور نبود. در نهایت امیدمان به مراکز دولتی است.

تجربه‌ای از جنس عاطفه مادری

بغضش را فرو می‌خورد و با قدم‌های کند و کشدار از مقابل بخش ناباروری عبور می‌کند.

بلند قامت است و حدود 40 سال دارد. خود را مریم معرفی می‌کند. وقتی حرف می‌زند، ابر نمناکی گوشه چشمش لانه کرده که انگار با او قرابتی دیرینه دارد. هنوز چند جمله اول را نگفته که اشکش جاری می‌شود.

2 بار آی یو آ و یک بار آی وی اف کرده اما نتیجه نگرفته است.

- نا امید نمی‌شوم اما آدم یک جایی خسته می‌شود. بارها از محل کارم، مرخصی ساعتی گرفتم تا برای چک آپ یا ویزیت به پزشک مراجعه کنم.

مریم ادامه می‌دهد: همسرم همراهی نمی‌کرد اما به هر ترفندی بود او را مجاب کردم که از طریق لقاح مصنوعی، اقدام به بارداری کنم. بچه دوست دارد اما به روی خودش نمی‌آورد. هیچ وقت به روی من نیاورد که چراغ خانه‌مان سوت و کور است.

- مشکل ناباروری از شما است؟

با حرکت سر، تایید می‌کند و می‌افزاید: 9 سال از زندگی مشترک‌مان گذشته و طی این سال‌ها هیچ وقت نتوانستم نیاز به عاطفه مادری را از خود دور کنم. این احساس همزاد من شده و فراموش شدنی نیست.

دستانش قدری می‌لرزد و دنبال تسکین می‌گردد. ناخودآگاه دستش را می‌گیرم. یخ کرده اما همچنان به گرمای نوزادی در راه، امید دارد.

مریم می‌گوید: هیچ سرگرمی جای بچه‌داری را نمی‌گیرد چون عاطفه مادری یک احساس و البته نیاز طبیعی است.

هنگام گفتگو با مریم، یاد زنی می‌افتم که مدتی قبل در اتوبوس با او همسفر شده بودم. او فرزند دومش را باردار بود اما به راحتی آب خوردن از سقط جنین صحبت می‌کرد. می‌گفت یکی را قبلا سقط کرده ام و این هم را هم نمی‌خواهم!

یک پسر دارم و دیگر حوصله دردسر ندارم. همین اندازه که نگویند اجاقش کور است، برایم کافی است!

این جمله را قبلا نیز در باشگاه شنیده بودم. از زنی که او هم تک فرزند بود. با خودم فکر می‌کنم بعضی ها چه منطق عجیبی دارند.

سعی کردم همسفرم را منصرف کنم و برایم قابل هضم نبود که به این راحتی برصدد از بین بردن یک جنین سالم است.

انتظار و باز هم انتظار

پس از گفتگو با مریم، در کار روزگار می‌مانم. یکی سال‌ها در انتظار فرزند و دیگری به راحتی باردار می‌شود و راحت‌تر از آن اقدام به سقط جنین می‌کند!

در راه برگشت از بیمارستان، به مریم و نسیم فکر می‌کنم. مریم‌ها و نسیم‌هایی که از پسِ گذر سال‌ها همچنان امیدوار به آینده، در انتظار فرزندی هستند که چراغ خانه و چراغ دل‌شان را روشن کند.

انتظار و باز هم انتظار... اگر چه گاهی آنها را متزلزل کرده اما از پا در نمی‌آورد چون صبر فعال پیشه کرده و به خدا دل بسته‌اند.

پایان پیام/ س

منبع: فارس
شناسه خبر: 1229071

مهمترین اخبار ایران و جهان: