نیوز سیتی!
22 مهر 1401 - 16:32

دختران کرجی فریاد «دوسِت دارم وطنم، ایران» سَر دادند

دختر ها خوششان آمده بود، صدایِ کَف‌ها رفت بالا و خواندند:《با حاج قاسم می مونیم، به کوریِ دشمنامون با همدیگه می خندیم، دوسِت دارم وطنم ایران، وطنم ایران》 خبرگزاری فارس-النازرحمت نژاد: با دعوت چند دانش آموز راهی هیأت شدم، یک هیأت دخترانه شاد! از ماشین که پیاده شدم صدایِ آهنگ «ایلیا ایلیا اول و آخر ایلیاعلی اکبر قلیچ» از داخل هیأت به بیرون می رسید. چند تا از بچه‌ها که من را دیدند بلند گفتند:《سلام خانم، به هیأت ما خوش آمدید، بفرمایید داخل》و داخل شدم. چه قدر شلوغ بود! همه هم دانش آموز دختر بودند! رو به رویِ سه کتیبه نشستم، دو کتیبه سفید رنگِ گُل گُی که رویش نوشته شده بود《یا اباصالح المهدی》 و یک کتیبه آبی رنگ که مزین بود به《السلام علیک یا رحمت الله》. کتیبه آبی رنگ وسط قرار گرفته بود و آن دو سفیدِ گُل گُلی یکی سمت چپ و دیگری سمتِ راست‌. یکی از دخترها گفت:《خانم همه چیزِ هیئتِ ما از فضاسازی گرفته تا آماده کردن پَک های فرهنگی و پذیرایی حتی گاهی انتخاب مداح و سخنران با دخترهاست. اینجا همه چیز صورتی و دخترانه است》راست می‌گفت همه چیز صورتی و دخترانه بود حتی تیپِ دخترها. خبرگزاری فارس-النازرحمت نژاد:خبرگزاری فارس-النازرحمت نژاد:کتیبهپنج دختر جلو سِن ایستاده بودند تا کنسرت برگزار کنند! و در آخر رای گیری بشود که کدام یک خواننده بهتر و خوش صداتری بوده! همه دست می زدند، موزیک پلی شد و ثمین خواند:《از صبح ازل تا شام ابد از کودکی ام تا سنگ لحد، بی هوی علی هو هو نشود تیغ کج او کی کج برود، ایلیا ایلیا اول و آخر ایلیا فاتح خیبر ایلیا علی مولا 》 نفر دوم رقیه بود، ادامه داد:《دنیا علی اَست عقبی علی اَست، قران همه اش یک یاعلی اَست، ایلیا ایلیا اول و آخر ایلیا》 رایا به عنوان نفر سوم خواند:《در معرکه‌ها مرد عمل است، عدلش همه جا ضرب المثل است، ایلیا ایلیا اول و آخر ایلیا》 نفر چهارم و آخرین خواننده خانم بورانی مادر یکی از بچه ها بود که خواند:《از صبح ازل تا شام ابد از کودکی ام تا سنگ لحد، ایلیا ایلیا اول و آخر ایلیا فاتح خیبر ایلیا علی مولا》 حالا نوبت رای گیری شد، مجری اسم هرکس را می خواند رای دهنده ها باید کف می زدند، صدایِ کفی که برای هر خواننده می زدند اگر بلندتر از بقیه خواننده ها بود برنده اعلام می شد، مجری خواند: ثمین، صدای کف ها بلند شد، بعد خواند رقیه، رایا و خانم بورانی، صدای کف ها بلند و یک اندازه بود! هر چهار خواننده مساوی رای آورده بودند و هر چهار نفر برنده اعلام شدند! دختری با سبدی حصیری که دور تا دورِ آن با ریسه طلایی تزیین شده بود و جایزه ها داخلش قرار داشت وارد هیئت شد، سبد را جلو برنده ها گرفت تا جایزه شان را بردارند. یکی اعلام کرد:《دخترها حجاب کنید، مداح آقاست و می خواهد وارد شود》دخترها چادرهایشان را سر کردند و بساط خنده ها و شیطنت هایشان را جمع! چون حالا یک نامحرم در مجلس قرار می گرفت و باید رعایت می کردند》. مداح وارد شد، بعد از عرض سلام و ادب، دعای فرج را زمزمه کرد و بی مقدمه گفت:《امروز میلاد کسی است که مبعوث شد تا اخلاق را برپا کند. تعداد کسانی که به واسطه اخلاق و عمل پیامبر به دین اسلام گرویدند بیشتر از کسانی است که در جنگ ها گرویدند و این یکی از محاسن و خصوصیات بارز حضرت رسول(ص) است. یک یهودی کارش این بود که از پشت بام محتویات داخل شکم گوسفند را روی سر پیامبر(ص) خالی می کرد، اگر من و شما بودیم چه رفتاری با آن فرد می کردیم؟ پیامبر هیچی نمی گفتند، برمی گشتند خانه، لباس عوض می کردند و می رفتند مسجد. یک روزی پیغمبر(ص) دید این یهودی ای که محتویات داخل شکم گوسفند را روی سرش خالی می کند نیست! سوال کرد: این دوست ما کجاست؟ به پیامبر(ص) گفتند: آقا دوست کجا بود؟ ایشان هر روز با شما بد رفتار می کرد، شما را هر روز موقع رفتن به مسجد کثیف می کرد، کدام دوست؟ این فرد یهودی بیمار شده است، حضرت فرمودند: خانه اش کجاست؟ گفتند محله فلان، پیامبر(ص) فرمودند: برویم عیادتش. رفتند عیادتش. پیامبر(ص) در خانه را زد، تا داخل خانه شد و به فرد یهودی گفت: آمده ام عیادتت یهودی صدا زد: اشهد ان لا اله الا الله، ایمان می آورم به دینی که تو آورده ای. پیامبر اینگونه به اسلام دعوت می کرد》. مداح ادامه داد:《 رحمت واسعه تویی آقا، بابی انت و امی یا اباالزهرا(س)》 با حالت حماسی بیت بعدی اش را خواند:《با حضورت بهشت معنا شد، خاک خشک کویر دریا شد، مکه دارالعباد دنیا شد، بت و بت خانه ریخت، اِمحا شد، یک اشاره به ماه کردی، ماه را از کمر دوتا کردی، تو سال ها چه کردی؟ امت خویش را دعا کردی تا از علی جدا نشود》 اینجای شعر را که خواند امت خویش را دعا کردی تا از علی جدا نشود، صدایِ کَف ها بلند شد. مداح گفت:《 شکر پامنبری شدیم همه، شکر شیعه جعفری شدیم همه》 یکهو صدای صوت قطع شد! دخترها هر کاری کردند نتوانستند صدا را درست کنند! شاید چون این یک کارِ فنی بود اما خانومانه نبود! بنده خدا مداح خودش رفت تا صوت را درست کند. دو سه دقیقه ای طول کشید تا درست کند، در این فاصله مادر یکی از بچه ها خواست جَو را عوض کند، خلاقیت به خرج داد و گفت:《خانم هایی که اسم همسرانش محمد است کف بزنند》 خانم‌ها کف می‌زدند. باز ادامه داد:《دخترهایی که اسم پدران و برادرانشان محمد است کف بزنند》 دخترها کف زدند. گفت:《مادرها و دخترهایی که اسم دایی هایشان محمد هست کف بزنند》 مادرها و دخترها کف زدند. کسی نبود که کف نزند و خدا را شکر چه قدر ما هم‌نام پیامبر(ص) در خانه و خانواده هایمان زیاد داریم. با زحمت مداح صوت درست و برگشت. همه کف می‌زدند و با مداح می خواندند، من هم همراه شدم، کف زدم و خواندم《خوش اومدی، تو که تو مهربونی زبون زدی، راه دل بردن از عاشقا رو خوب بلدی، اومدی نه تنها شهر و کوچه‌مون، کل دنیا رو گرفت عطر گل محمدی》 خانوادهمداح دسته دسته شکلات و گُلِ پَر پَر شده رُز سویِ مهمانان می ریخت و می گفت:《دوسِت دارم یا رسول الله، یا رسول الله》 از انتهای هیأت خانمی گفت:《به ما شکلات نرسیده است!》 مداح گفت:《شما که انتهای هیئت هستید، تا اونجا باید با موشک بزنم تا شکلات بهتون برسه، تشریف بیارید جلو و بگیرید》 خانم آمد جلو، یک مشت شکلات گرفت و رفت. مداح دَم گرفت:《با حاج قاسم می مونیم، به کوریِ دشمنامون با همدیگه می خندیم》 باز شکلات ریخت و گفت:《 دوِست دارم وطنم ایران، وطنم ایران》دختر ها خوششان آمده بود، صدایِ کَف ها رفت بالا و خواندند:《با حاج قاسم می مونیم، به کوریِ دشمنامون با همدیگه می خندیم، دوسِت دارم وطنم ایران، وطنم ایران》 همینکه مداح شروع کرد خواندن دعای امن یجیب، دعای فرج و دعا برای سلامتی رهبر معظم انقلاب یعنی پایان این هیئت شاد دخترانه، از چشم و ابروهای در هم رفته دختران می شد فهمید که دلشان نمی خواست حالا حالاها هیئت تمام شود اما تمام شده! مداح از هیأت خارج شد. دخترها با خنده ها و شیطنت هایشان شروع کردند پذیرایی کردن و پخشِ پَک فرهنگی، پذیرایی سه اسکوپ بستنی رنگی رنگیِ صورتی، آبی و نارنجی بود با کلی ترافِل رنگی که رویَش ریخته بودند و پَک یک سجاده مَخمَلِ سبز رنگ با گُل‌های رُبان دوزی شده صورتی بود به همراهِ یک آئینه کیفی. بستنیانتهای پیام/ ر
منبع: فارس
شناسه خبر: 784408

مهمترین اخبار ایران و جهان: