نیوز سیتی!
21 بهمن 1400 - 10:42

خسرو معتضد: اسلامیت، فرهنگ و زبان فارسی جزء جدایی‌ناپذیر هویت همه اقوام ایرانی است

پژوهشگر و استاد تاریخ گفت: اسلامیت، ایرانیت و زبان فارسی جزء لاینفک هویت ایرانی از همه اقوام و مذاهب است. هیچ کس نمی‌تواند اینها را از هم جدا کند. به گزارش گروه دیگر رسانه‌های خبرگزاری فارس، زبان فارسی، بخش جدایی‌ناپذیر هویت ایرانی است؛ عنصری که رسانه‌های ضدانقلاب اخیرا آن را هدف گرفته‌اند تا این مفصل محکم هویت ایرانی را مورد حمله قرار دهند. انقلاب اسلامی از ابتدا در برابر جریاناتی که ندانسته یا عامدانه به دنبال تخریب نمادهای زبان فارسی بودند، ایستاد؛ چه آن زمانی که عده‌ای ناآگاه قصد تخریب مقبره فردوسی را داشتند و حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای مانع اقدام آنها شد، و چه در دوره‌های اخیر که برخی نظریه‌پردازان غربگرا رسم‌الخط فارسی را مانع توسعه و پیشرفت کشور عنوان کردند؛ همان خطی که عده‌ای در دوره پهلوی آن را دنبال می‌کردند. به همین دلیل است که می‌توان از یک منظر، انقلاب اسلامی را عاملی برای حفظ هویت ایرانی قلمداد کرد. با توجه به تحرکات اخیر برخی شبکه‌های ضدانقلاب خارجی علیه زبان فارسی، گفت‌وگویی داشتیم با استاد خسرو معتضد، پژوهشگر و استاد تاریخ، تا نگاهی داشته باشیم به زوایای تاریخی هویت ایرانی و نقش زبان فارسی در این هویت جمعی. *** استاد معتضد! برخی مدعی‌اند انقلاب اسلامی حرکتی در تقابل با هویت ایرانی در پیش گرفت، در حالی که اتفاقاً ما شاهدیم که مسیر حکومت پهلوی و فرآیند مدرنیزاسیون که به سرعت در آن رژیم پیگیری می‌شد، به سمت نابودی هویت ایرانی و هضم ایران در هژمونی تمدن غرب پیش می‌رفت؛ نظر شما در این رابطه چیست؟ استاد معتضد! برخی مدعی‌اند انقلاب اسلامی حرکتی در تقابل با هویت ایرانی در پیش گرفت، در حالی که اتفاقاً ما شاهدیم که مسیر حکومت پهلوی و فرآیند مدرنیزاسیون که به سرعت در آن رژیم پیگیری می‌شد، به سمت نابودی هویت ایرانی و هضم ایران در هژمونی تمدن غرب پیش می‌رفت؛ نظر شما در این رابطه چیست؟به نظر من هیچ حکومتی و هیچ قدرت سیاسی‌ای توانایی ایستادن در برابر هویت ایرانی را ندارد و اصلا نمی‌تواند چنین کاری کند. اگر کسی بگوید انقلاب اسلامی یا جمهوری اسلامی خالی از ایرانی‌گرایی است، از بیسوادی‌اش است. شنیده‌ام اخیرا برخی شبکه‌های آمریکایی و انگلیسی علیه زبان فارسی صحبت‌هایی کرده‌اند؛ اینها همه از بیسوادی است. یک بار از طریق سفارت به من خبر دادند کتاب‌های من را به زبان فارسی در ازبکستان می‌خوانند، دلیلش هم این بود که من ثابت کردم ملانصرالدین که آدم شوخی بوده، برای ترکیه نیست، قبرش هم در ترکیه نیست و در سمرقند است که امروز بخشی از خاک ازبکستان است. شما از قفقاز که به سمت ایران می‌آیید، ۲۰۰ کیلومتر مانده به ایران، همه ایرانی هستند. آقای سرهنگ غلامرضا مصوررحمانی جزو طرفداران مصدق بود و ۲۸ مرداد از ارتش اخراجش کردند و رفت بانک صادرات و بعد هم به آمریکا رفت و بعد از انقلاب کتابی نوشته به نام کهنه‌سرباز. او می‌گوید من هر جای آسیای مرکزی رفتم، دیدم که به سعدی و حافظ عشق می‌ورزند، در حالی که بت آنها از نظر مذهبی ناصرخسرو است. گفتم که شما چرا به ناصرخسرو این عشق و علاقه را ندارید؟ گفتند برای اینکه او سختگیر است ولی حافظ و سعدی مثل خود ما هستند و ما با آنها درد دل می‌کنیم. من یک بار به شهری در فیلیپین رفته بودم، می‌خواستم به بازار بروم. به راننده تاکسی گفتم مرا به مارکت ببر. متوجه نشد، تکرار کردم مارکت، متوجه نشد، بعد که توضیح دادم گفت: آهان! بازار می‌گویید. یعنی کلمه بازار در شرق آسیا به کار می‌رود. این گستره زبان فارسی است. زبان فارسی یک زبان قاره‌ای است. ایران و عثمانی در زمان صفویه به طور دائم با هم در جنگ و نزاع بودند و چون کار از اختلافات سیاسی فراتر رفته بود و به مناقشات مذهبی رسیده بود، ریشه اختلاف روز به روز عمیق‌تر می‌شد اما نکته جالب این بود که این ۲ پادشاه هر ۲ شجاع بودند و طبع شعر داشتند. شاه اسماعیل به ترکی و فارسی شعر می‌گفت و تخلص او در شعر «خطائی» بود و در مقابل سلطان سلیم به فارسی شعر نیکو می‌سرود. زبان فارسی قرن‌ها زبان ادبی دربار سلاطین آل‌عثمان بود. سلطان سلیم، پادشاه عثمانی در یکی از نامه‌هایش به شاه اسماعیل به فارسی برای او شعر گفته است. پادشاهان هندوستان به دنبال زبان فارسی بودند. نه تنها ایران فعلی، بلکه تاجیکستان و ازبکستان هم که بروید، می‌بینید به ایران علاقه دارند. این کسانی که در شبکه‌های خارجی نشسته‌اند و حرف‌هایی می‌زنند، اینها جوان هستند و سواد درست و حسابی ندارند. زبان فارسی جزء جدایی‌ناپذیر هویت ایرانی است. هویت ایرانی هم متعلق به همه اقوام ایرانی است. لر و کرد و ترک و بلوچ و عرب که در ایران هستند، همه اینها هویت ایرانی دارند. شما در همین جنگ ۸ ساله ببینید، عرب‌های خوزستان در برابر صدام ایستادند و چقدر شهید شدند، چقدر تلفات دادند. نگفتند چون عراق کشور عربی است، پس ما در برابر او نمی‌ایستیم، به عراق هم ملحق بشویم به یک کشور اسلامی عربی ملحق شده‌ایم، خیر! این حرف را نزدند. صدام بخشنامه کرده بود چون خوزستان جزو کشور عربی است، هر سرباز نظام وظیفه‌ای را که عربی صحبت می‌کرد، اگر گرفتید، تیربارانش کنید، چون این خیانت کرده است. اما مردم به هیچ‌کدام از این مزخرفات گوش ندادند، هم عرب‌های خوزستان در برابر عراق ایستادند، چون هویت خودشان را ایرانی می‌دانند، هم سایر ایرانی‌ها برای حفاظت از خوزستان به جبهه رفتند، نگفتند آنجا که همه عرب هستند، اصلا از ما نیستند، پس ولش کن! نه! رفتند و برای همین خوزستان شهید شدند، پس همه ایرانی‌ها از همه اقوام خود را تحت هویت ایرانی تعریف می‌کنند. هیچ حکومتی و هیچ قدرتی هم نمی‌تواند در برابر هویت ایرانی بایستد. مغول‌ها هم که به ایران آمدند، بعد از گذشت ۳ دهه ایرانیزه شدند. مقبره سلطانیه هم برای سلطان ابوسعید نبود، بلکه برای حضرت علی(ع) بود و می‌خواستند پیکر حضرت را به اینجا بیاورند. منبع من هم ژنرال سایکس، کتاب تاریخ ایران جلد دوم است. اینهایی هم که می‌گویند هویت ایرانی در برابر هویت اسلامی است، اینها هم بیسوادند. اسلامیت، ایرانیت و زبان فارسی جزء لاینفک هویت ایرانی از همه اقوام و مذاهب است. هیچ کس نمی‌تواند اینها را از هم جدا کند. شما فرض محال، تصور کنید یک حکومتی از خارج آمد زمام این کشور را به دست گرفت، فکر می‌کنید می‌تواند امام رضا(ع) را از این مردم بگیرد؟ می‌تواند حضرت معصومه(س) را از این مردم بگیرد؟ خون ایرانی با اسلام و محبت اهل بیت پیامبر عجین شده است. سلسله ساسانی برای ایرانیان یک جنبه روحانی داشت. ایرانیان معتقد بودند فره ایزدی در این خاندان هست، اینها آتشکده داشتند و خودشان هم موبد بودند، بعد از فروپاشی ساسانی‌ها، مردم به دعوت پیامبر گرویدند. چون مردم ایران همیشه مردمی علیه ستمگر و علیه ظلم بودند، وقتی دیدند بنی‌امیه به نام پیامبر ظلم می‌کند، ایرانیان به سمت خاندان پیامبر که آنها هم تحت ظلم بنی‌امیه بودند، گرایش پیدا کردند و معتقد شدند فره ایزدی به این خاندان منتقل شده است. در قرون چهارم و پنجم حداقل قسمتی از ایران شیعه بودند، یعنی دولت آل‌بویه و آل‌زیاد شیعه بودند. زنی در ایران در قرن چهارم هجری می‌زیسته که اکنون قبرش در جنوب تهران، میدان خراسان، خیابان خاوران است، به نام ملک خاتون که مازندرانی است و اولاد پیغمبر هم نیست و به اشتباه به او سید ملک خاتون می‌گویند. سیده ملک خاتون یا شیرین دخت اسپهبد رستم طبری معروف به ام‌الملوک ملکه، از فرمانروایان آل‌بویه بود. او نخستین زن حکومت‌گر شیعی‌مذهب در تاریخ ایران و از خاندان باوندیان طبرستان بود. وی همسر فخرالدوله دیلمی و همچنین مادر ۲ تن از شاهان آل‌بویه به نام‌های شمس‌الدوله دیلمی و مجدالدوله دیلمی بود. پس از مرگ همسرش در شعبان ۳۸۷ قمری، ۲ پسر او به حکمرانی ری و همدان رسیدند و به سبب اینکه هنوز در خردسالی به سر می‌بردند، اداره امور و نیابت سلطنت به ملکه فخرالدوله واگذار شد. او از شعبان ۳۸۵ تا مرگش در ۴۰۷ هجری قمری رسما حکومت را کامل در دست داشت و به‌ صورت قانونی بر آل‌بویه حکومت می‌کرد. این خانم ایرانی که شیعه شده بود، روی انگشترش نوشته بود: علی ولی‌الله. سلطان محمود غزنوی به این خانم پیغام می‌دهد که من با فیل‌هایی که از هند آوردم، آنجا را بر سرتان خراب می‌کنم. ملکه فخرالدوله می‌گوید که اگر مرد هستی بیا، اگر بر من پیروز شدی، بر بیوه زنی پیروز شدی و اگر من پیروز شوم، بر سلطان محمود چیره شده‌ام. سلطان محمود نیامد و پسرش بعدا به آنجا لشکرکشی کرد. این خانم در حدود ۸۰ سالگی فوت کرد و پسرش مجدالدوله ابوطالب رستم از روی حماقت از سلطان محمود خواهش کرد که بیاید و او را از شر شورشیانی که در ری بودند، نجات دهد. او آمد و ری را به خاک و خون کشید، ۴۰۰ محدث را اعدام کرد و ۲ میلیون کتاب خطی را سوزاند. چه میراث گرانبهایی از میراث روایی و تاریخی و فرهنگی ما در این کتاب‌سوزی از بین رفت. بعد به خلیفه عباسی هم نامه می‌نویسد که این مرتد را از بین بردم و از آن تاریخ تا ۵ قرن بعدی، شیعه در ایران به انزوا می‌رود. از قرن ۱۰ هجری قمری تقریبا برابر با قرن ۱۶ میلادی دوباره شاه اسماعیل قیام می‌کند و با خشونت هم قیام می‌کند، برای اینکه ایران را از دست ۲ قوم مهاجر نجات دهد؛ یکی ازبک‌ها که در مشرق ایران بودند و برخلاف امروز، آن زمان بسیار خشن بودند و مشهد را گرفتند و گنبد امام رضا(ع) را هم ویران کردند و حدود ۱۵ سال در مشهد بودند. یکی هم ترکان عثمانی بودند که در زمان شاه محمد خدابنده صفوی پدر شاه عباس، قفقاز، داغستان و آذربایجان تا کرمانشاه را گرفته بودند، حتی تا لرستان هم رسیده بودند و اینها را از ایران بیرون کرد. پس از آن سراغ پرتغالی‌ها رفتند. ۱۱۰ تا ۱۱۸ سال سراسر جنوب ایران دست پرتغالی‌ها بود، اسناد آن هم از سال ۵۰ پیدا شده است. بنابراین ایران یکپارچه و واحد که مرزهای بیشتری داشت، شکل گرفت. افغانستان و تاجیکستان و تمام قسمت‌های آسیای مرکزی از ایران اطاعت امر می‌کردند حتی تا زمان امیرکبیر، نامه می‌فرستاد به حاکم خوارزم که مراقب خودتان باشید. بنابراین از آن طرف تا نزدیک تفلیس هم برای ایران بود. با همه اینها، اهل تسنن ایران هم خودشان را جزو هویت ایرانی می‌بینند. علاقه‌مند به حافظ و سعدی و فردوسی هستند. سنی‌های ایران هم ایرانی هستند. همان افکار داغی که نسبت به ایران دارند، همان عشقی که ما به سعدی، حافظ و فردوسی و نظامی داریم، آنها هم دارند. ‌ای کاش همه بیشتر تاریخ ایران را مطالعه کنند، کودکان، جوانان، ائمه جمعه و نمایندگان مجلس، تاریخ ایران را مطالعه کنند تا بدانند در چه کشوری با چه پیشینه‌ای و با چه افتخاراتی زندگی می‌کنند. بدانند که زبان فارسی یعنی چه؟ هویت ایرانی یعنی چه؟ خیال نکنید کسی می‌تواند در برابر زبان فارسی و هویت ایرانی بایستد، خیر! اینگونه نیست. منبع: روزنامه وطن امروز انتهای پیام/
منبع: فارس
شناسه خبر: 61020

مهمترین اخبار ایران و جهان: