نیوز سیتی!
23 بهمن 1401 - 14:36

شاعری که وطن را بیشتر از جانش دوست داشت

یک بار در جمعی گفت اگر روزی اشعارم را ورق زدید و یا خاطرم در گوشه‌ای از ذهنتان آمد بگویید مردی بود که وطنش را بیشتر از جانش دوست داشت.

خبرگزاری فارس_مراغه؛ کتایون حمیدی: ‎ساغلیغیمدا منی یاد ائت اخـــــــوی/ من اولندن سورا جئرما یَخَـــــوی

ساغلیغیمدا منی دیندیر دیلیلــــن/گلمه ترحیمیمه تاج و گولیلــــن

ساغلیغیمدا الیوی چک باشیمـــا/یاخما بورنون زئلئغن باش داشیمـــا

تا وارام اوزمه الیمدن، الیـــوی/ نه قرا گی؛ نه اوزاد سقلیـــوی

اینها اشعار میرزا حسین کریمی مراغه‌ای است همان میرزای معروفی که ادیب بود، طناز بود، شاعر بود و در یک کلمه افتخار آذربایجان و ایران. 

‎ او خالق رنگارنگ بود، رنگارنگی که در هر ورقش حرف تازه‌ای است نه برای نسل گذشته بلکه برای نسل فعلی و آتی؛ میرزای ما دغدغه‌مند بود و هر دغدغه‌ی جامعه را با لسان طنز بیان می‌کرد. او پُر از حرف بود و فقط یک گوش می‌خواست تا بنشیند پای حرفایش و از خنده روده‌بر شود؛ میرزا حسین یک موضوع تراژدی را جوری تبدیل به کمدی می‌کرد که به جای اشک غصه، اشک‌شادی در چشمان مخاطبش می‌آورد. 

‎ امروز نامی در تاریخ ثبت شد؛ به راستس زندگی، شعر بلندی است که گاهی شاعر واژگان را پی ترتیب قوافی به هم می‌ریزد یا به تدبیر معانی به هم می‌چیند، برای تشییع پیکرش راهی مراغه می‌شوم در مسیر به ویس مصاحبه‌هایش در این چند سال خبرنگاری‌ام گوش می‌دهم؛ صدای آن خنده از ته دلش را که می‌گوید کار رسانه‌ها هم عین شاعرهاست، ما با هنر شعر و شما با هنر اصل نگاری؛ حرفمان را می‌زنیم، بزرگ و کوچکش می‌کنیم؛ مدام صدایش را جلو و عقب می‌کنم، آن قدر که این پیرمرد خوشرویِ شاعر، شیرین بود، چقدر بهش نمی‌آمد که روی تخت بیمارستان خوابیده باشد، چقدر این صحنه‌ها از او دور بود. آخر میرزا حسین کریمی مراغه‌ای شاعری  بود که همه او را با شعرهایش طنزش، اجتماعی‌اش و مدح‌هایش در وصف ائمه اطهار می‌شناسند. همان شاعری که با شعرهایش لبخند بر لب رهبرمان می‌آورد و ماشاالله و باریک الله را از ایشان می‌گرفت. او دیر نیست ولی نامش در تاریخ همچون سعدی و مولانا و فردوسی بر زبان نسل‌های آتی خواهد بود و تا ابد کریمی مراغه‌ای جزو ستارگان آذربایجان خواهد درخشید.

شهر مراغه از همان ورودی شهر سیاه‌پوش است و عزایش را نشان داده است. می‌گویند میرزا را از خانه دنیوی خود به خانه ابدی‌اش رهسپار خواهند کرد. 

هنوز دقایقی مانده به لحظه دعوت عمومی اما همه آمده‌اند، این‌بار برای میرزا. 

یکی اشک می‌ریزد، یکی شعرهای استاد را بلند بلند می‌خواند و یکی هاج و واج نگاه می‌کند.

 

 

همه جا پر از بنر و عکس‌هاس استاد است، کودکان عکس‌های استاد را در دست گرفته‌اند و جوانان یا حسین گویان تابوت دور تا دور گل استاد را بلند می‌کنند.

پیکر استاد در دستان همسایگان و‌ همشهریان روی ماشین گذاشته می‌شود و مردم دور تا دور ماشین حلقه می‌زنند. قرار است مسیر خانه تا مقبره اوحدی مسیر تشییع باشد. سرمای هوای بهمن هم گویا غصه دارد. 

با شعر و مدح‌های خودش آن مسیر یک کیلومتری را می‌رویم. جوانان طبل می‌زنند، زنان و مردان شعرهای استاد را نجوا می‌کنند. 

در میدان اوحدی می‌ایستیم تا نماز به امامت امام جمعه مراغه خوانده می‌شود. دوباره مردم با حسین گویان به سمت مقبره اوحدی حرکت می‌کنند. 

میرزا امروز میهمانانی از اقصی نقاط کشور و کشورهای همسایه هم داشت. همه برای میرزا آمده بودند. پیکر میرزا حسین کریمی مراغه‌ای در انبوه جمعیت به مقبره اوحدی رسید. شعرهایش بلندتر زمزمه می‌شود و استاد در میان آن عاشقان در خانه ابدی خود قرار می‌گیرد. 

عابدین خرم استاندار آذربایجان‌شرقی در حاشیه این مراسم می‌گوید: استاد شاعری  بود که جهان اسلام او را می‌شناسد و باید شاعران جوان از او تاسی کنند. 

او ادامه می‌دهد: چند هفته پیش به اتفاق نماینده ولی فقیه در استان به ملاقات میرزا رفتیم که در بیمارستان بستری بود، استاد دو مطلب گفت که یکی این بود که من عین یک پرنده‌ای هستم  که می‌خواهد کوچ کند و مطلب دوم هم این بود که استاد می‌گفت من اهل بیمارستان ماندن نیستم و من را بین مردم ببرید.

‎میرزا حسین مراغه‌ای رنگارنگ در ۹۱ سالگی  به علت کهولت سن ‎درگذشت اما نامش، یادش و آثارش تا ابد در تاریخ و ذهن بر جای ماند. هر وقت با او مصاحبه کردم و گفتم میرزا دوست داری نسل‌های آتی تو را چجوری یاد کنند با لبخند همیشگی‌اش می‌گفت: بگن: بیر خوش دانشان مرت ایلین مسخره بازدی؛ اما من مطمئنم اینجا هم او شوخی می‌کرد؛ یادم است یک بار در جمعی گفت اگر روزی اشعارم را ورق زدید و یا خاطرم در گوشه‌ای از ذهنتان آمد بگویید مردی بود که وطنش را بیشتر از جانش دوست داشت. 

 

 


پایان پیام/۶۰۰۲۷

منبع: فارس
شناسه خبر: 1034104

مهمترین اخبار ایران و جهان: