نیوز سیتی!
17 اسفند 1401 - 20:29

روایتی از شور و دلدادگی مردم در نیمه شعبان/توطئه‌های دشمن نتیجه عکس داشت +عکس

اینجا طولانی‌ترین بلوار معنوی جهان است، جایی میان دو اقیانوس نور و معرفت، پشت سر، حریم ملکوتی بانوی آب و آئینه، خاتون دو سرا، حضرت فاطمه معصومه (س) و پیش رو، میعادگاه عاشقان و منتظران، مسجد مقدس و باصفای جمکران، آری، اینجا بلوار پیامبر اعظم (ص) است که با میزبانی از حضور گسترده جوانان، ناکامی دشمنان دین را به رخ جهانیان می‌کشاند.

خبرگزاری فارس از قم_ اعظم ربانی: خیابانی از نور، مردمانی عاشق، رفت و آمدهایی از جنس دلدادگی و دستانی که برای معشوق کار و تلاش می‌کنند.

اینجا طولانی‌ترین بلوار معنوی جهان است، جایی میان دو اقیانوس نور و معرفت، پشت سر، حریم ملکوتی بانوی آب و آئینه، خاتون دو سرا، حضرت فاطمه معصومه (س) و پیش رو، میعادگاه عاشقان و منتظران، مسجد مقدس و باصفای جمکران، آری! اینجا بلوار پیامبر اعظم (ص) است.

*اینجا شب، روز شده است

در ایام نیمه‌ شعبان و خجسته میلاد یگانه نجات‌بخش انسان‌های آزاده، تنها یادگار انبیا و اولیا، حضرت مهدی موعود ارواحنافداه، اینجا حال و هوای دیگری دارد. از شدّت نور و چراغانی، انگار اصلا شب نیست، روز است. گوئی مردم خستگی برایشان معنا ندارد.بذل و بخشش‌ها تمامی ندارد. هر کسی به فکر خوشحال کردن، لبخند زدن و شیرین کام نمودن دیگری است.

تا چشم کار می‌کند، موکب‌های کوچک و بزرگی را می‌بینی که با پرچم‌های زیبا و ریسه‌های رنگارنگ، آذین‌بندی شده و خدمات پذیرایی و فرهنگی ارائه می‌دهند. دیگ‌های بزرگِ غذاهای مختلف که بوی خوش آن، هر سیری را گرسنه می‌کند. دستگاه‌های نان لواش و تافتون، رایحه‌ی نان تازه را به مشام رهگذران می‌رساند. شربت، شکلات، شیرینی و کلوچه که نعمتی تمام نشدنی‌ست.

غذاهای محلی و آش‌های مختلف سنتیِ شهرهای مختلف ایران‌زمین که صاحبان موکب‌ها، برای میهمانان امام زمان (عج) آماده می‌کنند، طعم دیگری دارد. از هر چه بگذریم، از چای آتشی و انواع دم‌نوش که به مردم تعارف می‌شود، نمی‌شود گذشت.

برخی موکب‌ها، میز و صندلی گذاشته‌اند تا میزبان کودکان مهدوی باشند، برخی به شبهات پاسخ می‌دهند و برخی دیگر، غرفه‌های قرآنی، عفاف و حجاب، مسائل شرعی، عکاسی صلواتی، واکس صلواتی، باز‌ی‌های کودکانه و...برپا نموده‌اند.

تعدادی از طلبه‌های حوزه‌ علمیه قم که لباس سربازی امام زمان به تن دارند، معرکه گرفته‌اند و با اجرای انواع مسابقات جذّاب و شاد، به هیجان برنامه‌های شب نیمه‌شعبان، افزوده‌اند.

در برخی موکب‌ها، سرود "بیعت" و "سلام فرمانده" پخش می‌شود. دیدن قطرات اشک‌ دختر بچه‌های کوچک و همخوانی احساسی پسرانی که سربند "لبیک یا مهدی" بر پیشانی بسته‌اند ناخودآگاه، اشک بر چشم هر رهگذری جاری می‌کند.

*شامی لاکچری خادمان در موکبی کوچک

در همین اطراف، ناگاه چشمم به موکب کوچکی می‌افتد که چند جوان در آن سفره‌ای پهن کرده‌اند و دورش نشسته‌اند. تازه انگار فرصت کرده‌اند پس از چندین ساعت پذیرایی از میهمانان، در ساعت ۲ شب، شام لاکچری‌شان را بخورند، کمی جلوتر رفتم. مشغول خوردن نان و پنیر باطعم عشق بودند.

اینجا هر کسی حضور داشته باشد می‌فهمد که این مکان، مملوّ از عاشقانی‌ست که از شهرهای مختلف ایران اسلامی و نیز از کشورهایی چون: عراق، پاکستان، افغانستان و هند، آمده‌اند تا خادمِ عاشقان حضرت مهدی (عج) باشند. خادمِ هزاران نفری که برای بیعتی مجدد با امام زمانشان، به همراه پدر و مادر و فرزندان، پیاده به سمت مسجد مقدس جمکران می‌روند.

خلاصه همه جا، غَرق شور و شعور و شعف است و نه تنها بلوار پیامبر اعظم(ص)، بلکه تمام شهر، به یُمن میلاد امام غائب، جانی تازه گرفته‌ است. ابرهای چشمانم که پُر از اشک شوق و شادی‌ست، می‌بارد و در دلم، به همه‌ی نوکران با اخلاص آستان امام عصر (عج)، خدا قوّت می‌گویم و برایشان دعا می‌کنم و معتقدم که خود حضرت، آنان را مورد لطف و عنایت قرار خواهد داد.

تلاش‌های عاشقانه، شبانه‌روزی و بدون‌خستگیِ این جوانان دهه هفتادی و هشتادی برای حضرت مهدی ارواحنافداه، ناخواسته مرا به خاطرات اربعین حسینی می‌برد. جوانانِ آنجا برای زائران امام شهیدمان تلاش می‌کنند و جوانانِ اینجا، برای خدمت به عاشقان امام حاضرمان.

نیروهای زحمتکش خدماتی و امنیتی هم مثل: هلال احمر، پلیس، آتش نشانی، شهرداری، بسیج و طلاب جهادی، همه یا در حال خدمتند و یا آماده به خدمت هستند.

* داستان بیچارگی عکاسان و تصویربرداران در مسیر پیاده‌روی

از نگاه خبرنگاری وقتی چشم به جمعیت می‌دوزم، با خود می‌گویم: بیچاره عکاسان و تصویربرداران که لنز دوربین آنان هم قاصر از نشان دادن  این جمعیت میلیونی و باشکوه است.

ولی وقتی به خود می‌آیم، با خود می‌گویم: چطور می‌شود از شما و برای شما نوشت! من با روئی سیاه و کارنامه‌ای ضعیف، چگونه از شما دم بزنم، واقعا خیلی جرات می‌خواهد.

گفته بودم چو بیایی غم دل باتو بگویم، چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی....

آقا جان! مگر می‌توان این جوانان عاشق را از شما جدا کرد؟ مگر ممکن است حرارت عشق مهدی فاطمه (س)، از دل آنان بیرون رود و یا حتی ذره‌ای از ارادتشان به آستان اهل‌بیت علیهم السلام، کم‌رنگ شود؟ هیهات!
این عشق، با روح و جان این مردم پیوند خورده است.

بعد بدون اختیار، به طرف گنبد فیروزه‌ایِ مسجد جمکران برمی‌گردم تا از عمق جان، سلامی به حضرت عرضه کنم "السلام علی المهدی" و بعد با چشمی امیدوار، دعای "اللهم کن لِولیک الحجه بن الحسن ..." می‌خوانم. چه قدر عاشق داری مهدی جان! کاش با آمدنت به ما هدیه بدهی. کاش بیائی تا با هم جشن بگیریم این نیمه‌ی شعبان را. کاش خدا باقی غیبت‌تان را برما ببخشد.

آقا جان! می‌بینی مردم را! همچون قطرات باران کنار هم جمع شده‌اند تا با حضور خود، سیلی خروشان به وجود آوردند. حضوری که می‌رود تا درهم شکند طعنه‌های دشمنان را و انکار حقایقِ بودن‌تان را. مهدی جان! مردم آمده‌اند تا بگویند که سربازان لشکر تو هستند، آنان با امید آمده‌‌‌اند تا نام‌شان را در طومار منتظران و سربازان واقعی‌ات بنویسی.

روشن است که حضور چشم‌گیر دهه هشتادی‌ها و دهه نودی‌ها در میانه‌ی جمعیت، تمام معادلات و نقشه‌های دشمنان را در جنگ ترکیبی برهم می‌زند.

همه‌ افرادی که چون من در نیمه‌ی شعبان سال‌های قبل، به مسجد مقدّس جمکران مشرّف می‌شدند و امسال نیز این توفیق را پیدا کرده‌اند تصدیق می‌کنند که این جمعیت، همچون جمعیت میلیونی "شنبه تاریخی" در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، بی‌سابقه است؛ بحمدالله به لطف امام عصر و برکت نظام جمهوری اسلامی ایران، هر چه دشمنان بیشتر با دین مقابله کنند، نتیجه‌ی عکس خواهد داشت و روند دین گرایی در مردم، خصوصا در جوانان و نوجوانان، صعودی بوده و هست.

دلنوشته‌های پایانی، سخنی باشد با امام زمان(عج)؛ ای پسر فاطمه! کاش امسال نیمه‌ی شعبان را با شما جشن می‌گرفتیم. کجا هستید آقا جان! ما خیلی سال است که منتظریم. اگرچه که منتظر واقعی شما نبودیم، اگرچه با کارهایمان ظهورتان را به تاخیر انداختیم؛ اما حتی شنیدن نام شما هم کافی است تا چشم‌هایمان را از اشک شوق و احساس، لبریز کند.

آقا جان! ما شما را خیلی دوست داریم خیلی. در حقیقت قصّه‌ی ما، قصّه‌ی فرزندی است که به سخنان پدر خویش اهمیتی نداده و سبب ناراحتی و دل‌شکستگیِ قلب پدرش شده‌ است؛ اما اگر یک روز پدرش را نبیند، از غُصّه دق می‌کند.

مولا جان! این روزها از نبودنتان داریم دق می‌کنیم. می‌شود برگردی؟ می‌شود نگاه‌مان کنی؟ می‌شود ما را ببخشی؟ ای گل نرگس! ای پسر نازنینِ فاطمه! ای یوسف زهرا! با همه‌‌ی بی مِهری و ادّعاهایمان، با همه‌ی نامَردی و ظلم‌هایی که در حق شما روا داشتیم، باز هم بر ما گران است که همه را ببینیم؛ اما چهره‌ی مبارک شما را نبینیم! بر ما گران است که صدای همگان را بشنویم، امّا صدای دلنشین شما را نشنویم!

بر ما گران است که الطاف شما را به عینه در زمین ببینیم، ولی دشمن بر ما طعنه زند و حقایق بودن‌تان را انکار کند! ای اَمان آسمان و زمینیان! بر ما بتاب ای خورشید امامت، یا صاحب الزمان، عجل علی ظهورک، العجل العجل یا مولای یا صاحب العصر و الزمان

انتهای پیام/۷۸۰۳۴

منبع: فارس
شناسه خبر: 1081934

مهمترین اخبار ایران و جهان: