گیلان از دیرباز سرزمین امید و آرزوها بود که در شب چهارشنبه آخر سال نیز رسومی امیدبخش را تجربه میکرد؛ اما این روزها تغییرات سبک زندگی و کمکاریهای فرهنگی، این شب را تبدیل به شبی رعبانگیز کرده است.
به گزارش خبرگزاری فارس از لاهیجان، خاطره احمدینژاد؛ چهارشنبه سوری یکی رسوم پرطرفدار و سنتی ایرانیان است؛ سنتی که سن و سال نمیشناسد و در هر سنی که باشیم پریدن از روی آتش و خواندن اشعار مخصوص این شب و جشن و پایکوبی سر ذوق مان میآورد و این میشود بهانهای برای خاطرهسازی.
قدیمترها، خاطرات شیرین و جذابی از این شب را در اذهان ما به یادگار گذاشته؛ شبهایی که خبری از صدای انفجار ترقه و مواد محترقه و بازیهای خطرناک و دلهرهآور نبود و بهجای این همه اضطراب و آلودگیهای صوتی، خانوادهها دور هم جمع میشدند و شبی خاطره انگیز را رقم میزدند.
زردی من از تو / سرخی تو از من
غم برو شادی بیا / محنت برو روزی بیا
کوچک و بزرگ در سراسر ایران شعرهای این چنینی را با زبان و گویشهای مختلف هنگام پریدن از آتش میخواندند، شعرهایی که مفهوم همه آنها زدودن غم و غصه و جذب نشاط و شادابی بود.
مردم گیلان که از دیرباز گویی با آداب و سنن همراه با شادی و نشاط درآمیخته شدهاند در این شب رسوم بسیار متنوعی داشتند.
ازغذاهای با سبزی تا آینه خریدن توسط دختران دمبخت
این رسوم آنقدر متنوع بود که به جرأت میتوان گفت در هر شهر و روستا آداب و سنن متفاوتی وجود داشت که بسیاری از آنها فراموش شدند اما برخی از این سنتها تا امروز علی رغم کمرنگ شدن همچنان پابرجاست.
غذای مرسوم گیلانیها از دیرباز، در شب چهارشنبه سوری «ترش تره» با برنج و ماهی یا سبزیپلو با ماهی و یا غذاهایی درآمیخته با سبزیهای بومی بود.
از آداب و باورهای کهن چهارشنبه آخر سال گیلانیان خرید آینه و اسپند بود؛ مردم برخی مناطق گیلان به ویژه در رشت معتقد بودند خرید آینه و اسپند در این شب شگون دارد بهخصوص که این خرید بر عهده دختران دمبخت خانواده باشد.
گل گل چهارشنبه
تودههایی از کُلِش (ساقههای خشکیده برنج) را به تعداد پنج یا هفت یا ۹ (فرد) تپه کوچک در میآوردند و معمولاَ آن را رو به قبله و با فاصله کمی از هم میچیدند و آتش میزدند.
اول ریشسفیدان و بزرگترها و بعد جوانترها و کودکان از روی آنها میپریدند و در نهایت هم خاکستر باقیمانده از آن را پای درختان میریختند و معتقد بودند با این کار درختان در سال جدید پربار تر خواهند شد.
گل گل چهارشنبه به حق پنج شنبه / زردی بشه، سرخی بایه نکبت بشه، دولت بایه
شعری که در سراسر گیلان به فراخور گویش، همه اعضای خانواده هنگام پریدن از روی آتش با شادی آن را میخواندند.
شال اندازی
یکی از رسوم جالب توجه دیگر شالاندازی است؛ رسمی که با وجود کمرنگ شدن هنوز در روستاهای کوهستانی و دوردست اجرا میشود.
این سنت اینگونه اجرا میشد که پسران جوان تکهای پارچه یا شال برمیداشتند و هدیهای کوچک و یا گل زیبایی به گوشه آن آویزان میکردند و به خانه همسایگان و اهالی محل میرفتند و آن را به حیاط خانهها می انداختند.
صاحبخانه نیز گل یا هدیه را برداشته و شال را با آجیل، شیرینی و یا کمی پول به او بازمیگرداند. این رسم در برخی نقاط گیلان برای خواستگاری از دختر مورد علاقه مردان دم بخت نیز اجرا میشد پسران جوان به همین شیوه به درب منزل دختر مورد علاقه خود رفته و پر شدن شال به نشانه دریافت پاسخ مثبت از سوی خانواده دختر بود.
قاشقزنی
سنت قاشقزنی یکی دیگر از سنتهایی بود که رفتهرفته شکل حاجت خواهی به خود گرفت. برخی معتقدند رسم قاشقزنی در ابتدا به بهانه کمک به نیازمندان شکل گرفت. بهطوری که افراد نیازمند نقاب بر صورت خود میزدند و به در خانه افرادی که سفره رنگین تری داشتند رفته و با قاشق بر پشت پیاله مسی میزدند و اهل خانه هم با شنیدن صدای پیاله، بیآنکه اصراری به شناخت چهره قاشقزن داشته باشند میدانستند که گرسنهای پشت در است و هرچه در توان داشتند در پیاله آن شخص میگذاشتند.
این سنت با گذر زمان به نوعی حاجتخواهی اعتقادی تبدیل شد بطوری که فرد قاشق زن نذری میکرد و دریافت پاسخ از سوی صاحبخانه را ادای حاجتش قلمداد میکرد.
برخی آداب و رسوم کهن گیلان زمین را مرور کردیم، آداب و سننی که در دلشان نشاط، امید، نوع دوستی به همراه داشتند.
امروزه اما رفته رفته با تغییر الگوهای فرهنگی و رفتاری غلط شاهد تبدیل شدن از شبی به یاد ماندنی، به شبی پر خطر و رعب آور هستیم.
شبی که فلسفههای زیبا و امید بخش آن لابلای صدای انفجار گم شد و جای خود را به رفتارهای پرخطر که عواقب جبران ناپذیر دارد داده است.
رفتارهایی که، قطع عضو، سوختگیهای شدید و حتی مرگ را به دنبال دارد؛ جامعهشناسان معتقدند که با توجه به اینکه اغلب قربانیان و عاملین این حوادث، قشر نوجوان و کودکان هستند میتوان به نقش مهم خانوادهها در آگاهی بخشی، و فرهنگ سازی اشاره کرد.
در سالهای اخیر بیش از پیش شاهد رفتارهای پرخطر و در پی آن حوادث ناگوار بودیم که جبران این ضعف فرهنگی آشکار مستلزم تلاشهای بیشتر و اثرگذارتر از سوی نهادهای فرهنگی، والدین و از همه مهمتر رسانهها میباشد، تا در آینده نیز همچون گذشته آخرین چهارشنبه سال و نوروز، یادآور خاطرات خوش باشد، نه حوادثی تلخ و جبران ناپذیر.
پایان پیام/۳۳۸۹