نیوز سیتی!
09 فروردین 1402 - 08:51

استخدام «خانم با ظاهری آراسته و روابط عمومی بالا»!

«می‌تونم وقتتون رو بگیرم؟» جواب بله برایش حکم یک، دو، سه، حرکت رو داره؛ شروع می‌کنه به توضیح دادن و معرفی کتاب‌هایی که توی دستش جا داده.

به گزارش خبرگزاری فارس از اهواز، «می‌تونم وقتتون رو بگیرم؟» جواب بله برایش حکم یک، دو، سه، حرکت رو داره؛ شروع می‌کنه به توضیح دادن و معرفی کتاب‌هایی که توی دستش جا داده ولی به گفته خودش «اگه کسی هم بگه نه بازم کم نمیارم و بهش میگم زیاد وقتتون رو نمی‌گیرم فقط معرفی چندتا کتابه؛ باید اصرار کنم کتاب بخرن تا روزگارم بچرخه».

 حسابی به سر و رویش رسیده، آرایشی در حد آرایش عروس و ناخن‌هایی کاشته شده با تیپی که به تیپ کار شباهت ندارد و بیشتر جنبه جلب توجه دارد همراه با کیف بزرگ پر از کتاب‌هایی که بار زیادی را بر دوشش می‌اندازد.

به او نگاه می‌کنم، کتاب‌هایش را با صدایی شیوا برای ارباب رجوعی که مثل من منتظر خواندن شماره‌اش توسط کاربر بانک است، توضیح می‌دهد؛ بلاخره موفق می‌شود یک کتاب به او بفروشد. به سمت من می‌آید و کنارم می‌نشیند، می‌گوید: «سلام، می‌تونم وقتتون رو بگیرم؟» نگاهش می‌کنم و می‌گویم: من چی؟ من می‌توانم وقت تو را بگیرم؟ لبخند می‌زند و می‌گوید: «بفرمایید در خدمتم»؛ خودم را معرفی می‌کنم و می‌گویم: دوست دارم گزارشی درباره کار شما بنویسم با من مصاحبه می‌کنید؟ می‌خندد و می‌گوید «اتفاقا چند وقت پیش هم یک آقایی به من گفت که دوست دارد مستندی درباره کار ما درست کنه ولی هم من یادم رفت و هم او دیگر تماسی نگرفت».

بر سر دو راهی کتاب یا رب‌گوجه!

خانم کتابفروش بازهم تقاضا می‌کند تا اجازه بدهم کتاب‌ها را به من معرفی کند، قبول می‌کنم، من هم در بین صحبت‌هایش از او می‌پرسم، شغلت را دوست داری؟ می‌گوید: «بله از اینکه با مردم سروکار دارم خوشحالم، اگر چه مردم ترجیح می‌دن جای پول دادن برای کتاب، رب گوجه و روغن بخرن اما همینکه می‌تونم بعضی از آدم‌ها را به خواندن کتاب ترغیب کنم حس خوبی به من می‌ده».

در حالی که کتاب دوم را به دستم می‌دهد درباره درآمد و حقوقش کنجکاوی می‌کنم و می‌گویم: حقوق و درآمدت خوبه؟ کفاف مخارج و رفت و آمدهایت را می‌دهد؟ لبخند می‌زند و می‌گوید: «اِی بگی نگی خوبه، خداروشکر بد نیست، به هرحال همه چیز گرون شده و حقوق هر چقدر هم زیاد بگیری بازم کمه»؛ حرفش را با جمله کلیشه‌ای و تکراری این روزها که بله "وضع اقتصادی مردم خوب نیست" تایید می‌کنم.

یک آن، خاطره چند روز پیش به یادم می‌آید که در یکی از ادارات، یکی از همین خانم‎های کتاب فروش با اصرار می‌خواست به پیرمردی کتاب بفروشد که با رفتار تند پیرمرد مواجه شد؛ از خانم کتابفروش می‌پرسم تا حالا همکاران شما را در بازار، ادارات، پمپ بنزین‌ها، بیمارستان‌ها و ... زیاد دیده‌ام که البته همه هم خانم بوده‌اند شما همکار آقا هم دارید؟ می‌گوید: «بله ولی در حوزه فروش کتاب نه، چون معمولا آقایون حوصله توضیح دادن و متقاعد کردن دیگران رو ندارن پس فروش خوبی هم ندارن برا همین بیشتر، خانم‌ها در این حیطه فعالیت می‌کنند».

یک سناریوی تلخ

به خانم کتابفروش ۲۲ ساله گزارشم نگاه می‌کنم و در ذهنم یک سناریوی تلخ نقش می‌بندد؛ نکند کارش که صبح، ظهر و شب نمی‌شناسد و ظاهرش با این آرایش تا حالا برایش دردسر درست کرده باشد! صدایم را پایین می‌آورم و می‌پرسم تا حالا مورد آزار و اذیت هم قرار گرفته‌ای؟ کمی مکث می‌کند و در حالی که چشم‌هایش دو دو می‌زند، می‌گوید: «بله! گاهی پیش می‍اد که کسی قصد آزار و اذیت داشته باشه ولی خب هر کاری سختی خودش رو داره و باید بلد باشیم هم از سختی‌ها بگذریم و هم از خودمون دفاع کنیم»؛ آهنگ «دلقک» محمد اصفهانی در ذهنم پخش و جمله «واسه نونه واسه نونه» به خارش مغزی‌ام تبدیل می‌شود.

از او می‌پرسم به دنبال کار بهتری نیستی؟ می‌گوید: «من که تحصیلات عالیه و دانشگاهی ندارم برا همین نمی‌تونم هرجایی کار کنم ولی اگر کاری با موقعیت بهتری باشه چرا که نه!» در همین بین کتاب «قوانین اسرار آمیز جذب» را نشانم می‌دهد و شروع می‌کند به تعریف کردن از کتاب که «کتاب خوبیه و درباره شیوه‌های نفوذ کلام در زندگی نوشته»؛ به جلد کتاب نگاه می‌کنم، تکرار دختری در آینه را می‌بینم؛ رو به او می‌کنم و می‌گویم: اگر بخواهی برای کتاب زندگیت اسمی بگذاری چه اسمی انتخاب می‌کنی؟ به فکر فرو می‌رود و در آخر می‌گوید: «اووومممم "تلاشگر" آخه من خیلی تلاش می‌کنم».

در حالی که وقت همه را می‌گرفت از او به خاطر اینکه وقتش را به من داد، تشکر کردم؛ با لبخندی که در تمام مدت بر چهره‌اش نقش بسته بود با من خداحافظی کرد و به سراغ دیگری رفت، کمی آن طرفتر اما هنوز صدایش می‌رسید که می‌پرسد: «می‌تونم وقتتون رو بگیرم».

حفظ کرامت زنان، لقلقه زبان برخی‌ها

 استفاده ابزاری از زنان جرم و ممنوع است اما انتخاب یک «خانم با ظاهری آراسته و روابط عمومی بالا» اگر نگاه ابزاری نیست پس چیست؟ در برخی نرم‌افزارها که آگهی‌های استخدامی در آن درج می‌شوند حقوق‌های نامتعارفی برای منشی‌ها و مشاورهایی که "صرفا باید خانم باشند" اعلام شده که پشت پرده ماجرا را به زبان بی‌زبانی نه فقط نشان می‌دهد بلکه هوار می‌زند. شرایط بد اقتصادی جایگاه زنان را دستخوش تغییرات ملموسی کرده و از سویی برخی افرادسودجو در قالب‌های مختلف کاری از این موقعیت سواستفاده می‌کنند و با استخدام خانم‌ها در صدد کسب سود و درآمد بیشتر برمی‌آیند.

"حفظ کرامت زنان" نباید فقط "لقلقه زبان" باشد بلکه باید خواستگاه واقعی و عینی در جامعه داشته باشد؛ کاش روزی برسد که زنان برای به دست آوردن یک لقمه نان لازم نباشد وقت دیگران را بگیرند.

گزارش از فاطمه طاهری

انتهای پیام/

منبع: فارس
شناسه خبر: 1115674

مهمترین اخبار ایران و جهان: