نیوز سیتی!
12 اردیبهشت 1402 - 13:14

معلمی شغلی که وصفش در حروف الفبا نمی‌گنجد

معلم نور است نور پرسوی آگاهی، معلم همان است که سهراب سپهری می‌گوید، صبح یعنی وسط قصه تردید شما، کسی از در برسد نور تعارف بکند.

به گزارش خبرگزاری فارس از بجنورد، شبنم کاظمی مطلق؛ زنگ انشا بود، وقتی وارد کلاسشان شدم تعدادی از آنها منظم و تعدادی با هرج‌ومرج روی نیمکت‌هایشان نشسته بودند، دانش‌آموزان را می‌گویم. معلم با صبر و آرامش روی تخته‌ی کلاس مطلبی می‌نوشت و آنها با همه‌ی شور و نشاط بی‌اندازه‌ای که داشتند یادداشت می‌کردند.

قبلا اجازه‌ی ورود را گرفته بودم پس با نگاهی تأییدآمیز از جانب خانم معلم بدون هیاهویی در انتهای کلاس آرام روی نیمکتی نشستم با اینکه خیلی سعی کردم آرامش را بر هم نزنم؛ ولی باز هم حضورم همچون توپی وسط زمین فوتبال کلاس را به جنب‌وجوش برانداخت و معلم را وادار به واکنش کرد از سمت تخته رو به دانش‌آموزان کرد و گفت ایشان امروز اینجا هستند تا این ساعت از کلاس ما را ثبت کنند و یک‌ساعتی از روز معلم و دانش‌آموز را روی کاغذ گزارششان بیاورند.

ما الان در ساعت و زنگ انشا هستیم بچه‌ها موضوع انشا این است، معلم و معلم بودن را از دید خود تعریف کنید.

بچه‌ها کم‌کم مشغول نوشتن شدند گاهی سرشان را به پایین می‌انداختند و گاهی به تفکری عمیق به نوک خودکارشان خیره می‌شدند انگاری مسئله‌ی نسبیت را حل می‌کردند. نگاهشان می‌کردم یاد دوران مدرسه‌ی خودم افتادم یاد معلم کلاس سوم راهنمایی‌ام یا به قول امروزی‌ها همان هشتم.

با خودم گفتم کاش موضوع انشا را به من هم می‌دادند و من را به کودکی‌هایم پرتاب می‌کردند؛ اما من امروز اینجا هستم تا دید این بچه‌ها را از معلم و معلم‌هایشان بدانم و روی کاغذ بیاورم نیم ساعتی مشغول بازی با خودکار و زیر دستی‌ام شدم و حتی به یاد ایام مدرسه چند طرح هم روی کاغذ گزارشم کشیدم تا یکی از دانش‌آموزان دستش را بلند کرد و گفت خانم عزیزی من نوشتم اجازه هست بیایم و بخوانمش!

خانم عزیزی که لبخند قشنگ و رضایت‌آمیزی داشت و مشخص بود مریم امینی شاگرد زرنگ کلاس اوست دعوتش را برای آمدن به‌پای تخته پذیرفت و کمی در صندلی جابه‌جا شد تا بتواند با گوش جان و فراغ‌بال انشای شاگرد زرنگ کلاسش را لمس کند ضبط‌صوتم را روشن کردم تا صدای مریم امینی را هنگام خواندن انشایش ضبط کنم و خودم سراپاگوش شدم برای انشای او.

به نام خدای مهربان، اگر مدرسه را جسمی در نظر بگیریم معلم روح این جسم است معلم صبح است صبح روشن امید، معلم نور است نور پرسوی آگاهی، معلم همان است که سهراب سپهری می‌گوید، صبح یعنی وسط قصه تردید شما، کسی از در برسد نور تعارف بکند، معلم همان است که در چاله‌ی نادانی ما خاک دانایی می‌ریزد و بذری می‌کارد از آگاهی تا رشد کند و درختی شود تناور که ریشه‌اش دانش باشد و شاخ و برگ‌هایش آگاهی و امید، درختی که آن‌قدر ریشه‌اش قوی است که مرگی ندارد و ابدی است فقط باید مدام آبیاری شود و رسیدگی، معلم راه‌بلد است اصلاً خود راه است، راه درست در چهارراه جهل، چراغ است در گرگ‌ومیش صبح، آفتاب است در سرمای استخوان‌سوز زمستان.

معلم هم اصل است در دانش‌آموزی هم فرع، معلم اسطوره است اسطوره‌ای که با تمامی کاستی‌ها می‌کوشد علمش را بی کاستی در جان ما رخنه دهد الفبا را تک‌به‌تک با ما یاد می‌گیرد و می‌نویسد با ما ضرب و جمع را تقسیم می‌کند تا ما هم ازآنچه او از علم و دانش دارد بی‌بهره نمانیم.

دفترش را بست برای چند ثانیه همه‌ی کلاس را سکوتی فراگرفت و ناگهان صدای تشویق بلند شد و من داشتم زیر چشمی به خانم عزیزی عزیز نگاه می‌کردم که چشمانش از افتخار پر از اشک شده بود و ناگهان بچه‌ها همه یک‌صدا فریاد زدند روزتان مبارک معلم مهربان.

خانم عزیزی برخاست تشکری مادرانه کرد و چشمان خیسش را با نوک انگشتانش پاک کرد و گفت ممنون از تمام این تعاریف، معلمی شغل انبیاست ما دنباله‌رو راه آنها هستیم سعی می‌کنیم؛ مانند آنها راه درست و آگاهانه را به شما یاد دهیم این روز به پاسداشت یاد شهید بزرگوار شهید مرتضی مطهری روز معلم نام‌گذاری شده؛ زیرا که ایشان استادی وارسته بودند و از ایشان به‌عنوان معلم شهید نیز یاد می‌شود وی پیش از انقلاب استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران بودند و پس از انقلاب به ریاست شورای انقلاب منصوب شدند او در تمام سال‌های عمرش یا مشغول یادگیری بود یا مشغول آموزش‌وپرورش و در نهایت در سال ۵۸ ترور شدند و به شهادت رسیدند.

ضبط‌صوتم مشغول ضبط بود و ذهنم مشغول فکر و گوشم در حال لذت‌بردن کاش این بحث و صحبت‌ها همیشه و همه‌جا و در همه‌ی کلاس‌ها باشد تا هم فضای کلاس جذاب‌تر و علمی‌تر شود و هم رابطه‌ی معلم و شاگرد دوستانه‌تر، همه با شوق به حرف‌های یکدیگر گوش می‌دادند و گاهی صدای تشویقی نیز شنیده می‌شد چند نفر دیگر هم انشایشان را خواندند و از معلمشان تشکر کردند.

تا پایان کلاس که زنگ خورد و بچه‌ها مشغول جمع‌کردن دفتر و کتاب خود شدند و کلاس را ترک کردند، از خانم عزیزی تشکر کردم که به من اجازه دادند در ساعت پایانی کلاس امروزشان حضور داشته باشم و آنجا را ترک کردم با خاطراتی قشنگ و گزارشی جذاب از روز معلم، معلمی که تمام روح و جسم خود را در اختیار شغل خود می‌گذارد و تنها انتظارش استفاده‌ی درست و مناسب دانش‌آموزان از دانش خود است.

پایان پیام/آ

منبع: فارس
شناسه خبر: 1183079

مهمترین اخبار ایران و جهان: