نیوز سیتی!
09 بهمن 1400 - 17:40

گذری کوتاه در مدرسه شهید عالی/دانش آموزان استثنائی با استعدادهای طلایی

به مدرسه شهید عالی می روم مکانی که برای آموزش کودکان استثنایی تدارک دیده شده است،در اینجا ردِ بهترین،خوش قلب ترین مخلوقات خدا با استعدادهای طلایی را می توان دید،نوگلانی که استعداد استثناییشان همچون گُل پررونق شکوفا شده است. به گزارش خبرگزاری فارس از سروستان، عکس کارهای هنری و نمایشگاه آثار دستی بچه های مدرسه استثنایی شهید عالی را که دیدم مشتاق شدم از نزدیک این استعدادهای استثنایی را ببینم. هوا آفتابی و دل انگیز است و تعدادی از بچه ها در حیاط به همراه مربی هایشان روی صندلی نشسته اند، وارد سالن مدرسه می شوم و با دنیایی از رنگ وتصویر و و زندگی روبه رو می شوم از همان قدم اول ورود به سالن، نقاشی بچه ها که به دیوار چسبانده شده برای بیننده خودنمایی می کند نقاشی هایی که نمایشگر درون بچه هاست. از نگاه کردن به کارهای هنری دل می کنم و به سمت دفتر مدیریت می روم دفتر مدرسه، بر خلاف تصور همیشگی من از اتاق مدیران مدرسه عادی، جای بسیار قشنگ و زنده ای ست پر از گلدان های گل طبیعی، رنگ آمیزی شاد و اشعار زیبایی که با خط خوش، روی دیوار ها نقش بسته است. بعد از کمی صحبت درباره علت آمدنم به این مدرسه، با خانم هادی پور که بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد است و امسال چهارمین سال مدیریتش را در این آموزشگاه سپری می کند به سمت نمایشگاه آثار هنری بچه ها می رویم. صبوری ها و خلاقیت هایی که  از حد توصیف فراتر هستند صبوری ها و خلاقیت هایی که  از حد توصیف فراتر هستندصبوری ها و خلاقیت هایی که  از حد توصیف فراتر هستنددرطول راه به چند کلاس درس نیز سر میزنیم، کلاسهایی که چهار یا پنج دانش آموز بیشتر ندارد ولی معلم ها با حوصله و عشق، در حال تدریس هستند وقتی حرف از دانش‌آموزان با نیازهای ویژه به میان می‌آید به معلمانی می‌رسیم که عاشقانه وارد این کار شده اند و به غیر از علم، مهربانی، دلسوزی و هر چه در توان دارند در طبق اخلاص‌گذاشته اند، به کلاس معرق و سالن ورزشی مجهزی که مناسب حال بچه هاست و ایمن سازی شده نیز نیم نگاهی می اندازیم. وارد اتاقی می شویم که در اطرافش میز هایی گذاشته شده است و پر از کارهای خلاقانه دانش آموزان پایه های مختلف تحصیلی است و من می مانم که چطور این همه خلاقیت را در قالب جمله و عکس بیان کنم!  ذوق بچگانه با چاشنی محبت نثار مادران ذوق بچگانه با چاشنی محبت نثار مادرانذوق بچگانه با چاشنی محبت نثار مادرانهادی پور توجه ام را جلب میزی که پراز مقوا های رنگی با تزئینات مختلف است می کند و می گوید: این هدیه بچه ها به مادرانشان است روی هر مقوا نوشته شده مادر دوستت دارم مادرم روزت مبارک؛ وقتی دست خط بچه ها را می بینم که سعی کرده اند با خط خوش و چاشنی محبت، این کلمات را بنویسند، قلب های مهربانشان را تصور می کنم. زمزمه محبت معلمان برای کودکان استثنائی زمزمه محبت معلمان برای کودکان استثنائیزمزمه محبت معلمان برای کودکان استثنائیمدیر مدرسه می گوید:  معلم ها ساعت ها بدون خستگی این آموزش ها را  با بچه ها مرور و تکرار می کنند تا بچه ها یاد بگیرند، چون شرایط برخی از آنها خاص است و زود فرموش می کنند و با تمرین و تکرار زیاد یاد می گیرند؛ البته بچه ها هم، وقتی آموزش می بینند و ذوق وجود داشتن و مهم بودن را تجربه می کنند، خلاقیتشان شکوفا می شود. در این جا انواع و اقسام گل ها را می بینم، گلهای کاغذی با رنگ های شاد، گلهای بافتنی، دوختنی و پارچه ای که همگی درون گلدان های دست ساز گذاشته شده است. هادی پور گلدان هایی را نشانم می دهد که با مواد بازیافتی درست شده است؛ شیشه های ویتامین سی که رنگ شده اند، بطری های پلاستیکی آب، که پارچه های رنگی به روی آنها چسبانده شده یا گلدان هایی مقوایی که با کاموای رنگی، پوشیده شده و همگی سرشار از رنگ و بوی زندگی هستند. کارهای دستی بچه های راهنمایی حرفه ای تر و پیچیده تر است انواع عروسک های نمدی بصورت حیوانات مختلف، کیف و لباس های پارچه ای و گلدوزی شده، تسبیح گلی، طراحی ماه های سال با کاغذهای رنگی، گلدان و خانه های کوچک با چوب بستنی، طرح های معرق چوب و... هر کدام با وسایل بازیافتی درست شده اند و باید ساعت ها نشست و به عمق سلیقه و خلاقیت به کار رفته در آنها فرو رفت. در بین کارهای دستی، نقاشی هایی به مناسبت های مختلف نیز دیده می شود و بیشتر، نقاشی از خانواده ها و مادرهایی که بچه ها را در آغوش گرفته اند و یا بچه هایی که به پدر و مادرشان گل هدیه می دهند و می شود نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن و نیاز به مهر و محبت والدین را در بچه ها حس کرد. کلاس هایی که خلاقیت و ایمنی در آن رکن اصلی است کلاس هایی که خلاقیت و ایمنی در آن رکن اصلی استکلاس هایی که خلاقیت و ایمنی در آن رکن اصلی استبه دعوت مدیر مدرسه که خود هنرمند است و خلاقیتش در کارهای هنری و نمایشگاه های آثار دستی، زبانزد مردم شهر است به کلاسها سر میزنم،مربیان سعی کرده اند کلاسهای درس را با کاغذ رنگی و وسایل ابتکاری تزئین کنند که هم روحیه بچه ها شاد شود و هم راحت تر آموزش ببینند.به دیوار و نیمکت یکی از کلاسها اسفنج های فشرده چسبانده اند که مدیر مدرسه توضیح می دهد: در این کلاس، دانش آموز با بیماری صرع داریم و کلاس را به این شکل ایمن کرده ایم که دانش آموز، هنگام حمله عصبی، سرش به زمین یا نیمکت نخورد و خدای نکرده اتفاق ناگواری نیفتد. از دیگر ابتکارات مربیان مدرسه، چسباندن لنگه های کفش و پیراهن های دکمه دار به دیوار بود که توجه ام را جلب کرد و هادی پور توضیح داد: با این وسایل به بچه ها بستن بند کفش، واکس زدن و بستن دکمه لباسهای خودشان را آموزش می دهیم و اکثر مواقع به صورت مسابقه، بچه ها را تشویق به یادگیری و سرعت عمل می کنیم. خیرین همیشه حامی ما بودند خیرین همیشه حامی ما بودندخیرین همیشه حامی ما بودنددر حین نگاه کردن به کارها و ابتکارات بچه ها مدیر برایم از خاطرات روزهای اولی که به اینجا آمده است می گوید: از همان ابتدا که مدرسه را تحویل گرفتم 7 دانش آموز داشتم با مدرسه ای متروکه و دیوار و زمین هایی کثیف، بدون هیچ امکاناتی؛ دانش آموزان هیچ رغبت و علاقه ای به درس خواندن در اینجا نداشتند. به مدت دو هفته کل مدرسه را شستیم و تعمیر کردیم و کم کم فضا برای آمدن بچه ها مهیا شد؛ چون مدرسه بودجه ای نداشت، خیرینی که مایل به همکاری بودند را پیدا کردم و روز به روز مدرسه را ساختیم و تجهیز کردیم. در راهرو مدرسه تصویر دو درخت بزرگ است که هادی پور در موردش توضیح داد: ما یک درخت مشکل درست کردیم و به بچه ها گفتیم مشکلاتشان را روی شاخه های درخت ها بنویسند و یک درخت دیگر کنارش کشیدیم و گفتیم بگویند که چطور با این مشکلات کنار آمدند و یا چطور تونستند آن مشکل را حل کنند، که این موضوع خیلی در روحیه و تلاش بچه ها تاثیر گذاشت. وقتی یک نامه پای مسؤولین را به مدرسه کشاند/ این بچه ها بهترین مخلوقات خداوند هستند آن ها را ببینید وقتی یک نامه پای مسؤولین را به مدرسه کشاند/ این بچه ها بهترین مخلوقات خداوند هستند آن ها را ببینیدوقتی یک نامه پای مسؤولین را به مدرسه کشاند/ این بچه ها بهترین مخلوقات خداوند هستند آن ها را ببینیدمدیر مدرسه گریز میزند به سالهای قبل که بصورت کاملا اتفاقی برای استاندار فارس، پیامی حاوی کمک به مدرسه استثنایی ها می فرستد و در پیام می نویسد: اینجا هیچ کسی برای بچه های معلول بهایی قائل نیست شما به این بچه ها کمک کنید و اگر امکان دارد به مدرسه ما سر بزنید و تا این بچه ها هم فکر کنند مخلوقات خدا هستند. در اوج ناباوری استاندار فورا جواب می دهد: بله حتما، لطفا آدرس بدهید تا فردا برای بازدید بیایم. هادی پور تعریف می کند:  آن روز هیچ کدام از مسئولین شهرستان خبر نداشتند که قرار است استاندار مهمان مدرسه استثنایی ها بشود و همه تعجب کرده و دست پاچه شده بودند. وقتی استاندار آمد یک سری قول های حمایتی و کمک های مالی از او گرفتم؛ مدرسه را در دو هفته زیر سازی و آسفالت کردند، وسایل سرمایشی و گرمایشی آوردند و موتور خانه درست کرده و شوفاژ ها نصب شد و ما از آن بخاری هایی خطرناک که ممکن بود هرلحظه برای بچه های معلول، خطر آفرین باشد نجات پیدا کردیم. عکس بچه ها روی دیوار نصب شده را که میبینم، کنجکاو میشوم که مدیر می گوید: درس آب که داشتیم، هر کدام از بچه ها یک بطری آب به دست گرفتند و با بطری ها روی زمین کلمه آب می نوشتند و ما از آنها عکس گرفتیم و اولین کلمه ای که آموختند را به صورت عکس یاد گار به دیوار چسباندیم. برگزاری جشن  برای افزایش اعتماد به نفس کودکان استثنائی برگزاری جشن  برای افزایش اعتماد به نفس کودکان استثنائیبرگزاری جشن  برای افزایش اعتماد به نفس کودکان استثنائیهادی پور برایم از جشن هایی که برای بچه ها برگزار می کند گفت: ما برای بچه ها جشن های بزرگ و مفصل می گیریم، چون اعتقاد دارم بچه ها لیاقت شاد بودن و بهترین ها را دارند. در این جشن ها که با حمایت مالی خیرین برگزار می شود، تمام مسئولین شرکت می کنند و بچه ها آزاد هستند که هرکاری دلشان می خواهد انجام  بدهند و حسابی خوش بگذرانند و همه این کار ها برای این است که به بچه ها، حس مهم بودن و دیده شدن، بدهیم. به آخرین کلاسی که سر میزنیم، کلاس دختران نوجوان است که خیاطی و گلدوزی آموزش می بینند، و رویا، نوجوان با ادبی را دیدم که روی تکه های پارچه، سرمه دوزی می کرد و با هر دوختی که روی پارچه میزد ذوق میکرد، و میشد ساعت ها نشست و از رفتار و ذوق و شوق بچه ها انرژی گرفت. نیازهایی که باید مرتفع گردد نیازهایی که باید مرتفع گرددنیازهایی که باید مرتفع گرددهادی پور از نیاز های بچه ها گفت: برخی از بچه ها مشکل راه رفتن دارند، فعلا برایم این موضوع اولویت دارد که بر روی دیوار، راهرو و کلاسها، میله های استیل کار کنم تا بچه ها دست هایشان را به آنها بگیرند و بدون نیاز به کسی راه بروند. برای این کار به دنبال خیرینی می گردم که هزینه این کار را تقبل کنند، چون بعضی دختر دبیرستانی ها دوست ندارند حتی واکر به دست بگیرند یا دانش آموزان نابینا و کم بینا، برای جا به جایی مشکل دارند و با این کار اعتماد به نفس آنها بیشتر می شود. ساعت ها در اینجا به سرعت می گذرد و دل کندن از قطعه ای از بهشت سخت است، ولی ساعت کلاس دانش آموزان تمام شد و مربیان و دانش آموزان در حال خروج از مدرسه هستند و من نیز با آنها همراه می شوم. انتهای پیام/ف
منبع: فارس
شناسه خبر: 8605

مهمترین اخبار ایران و جهان: