سهیل احمدی گفت: شهید مطهری از طیف نخبگان تا معلمان و دانشآموزان را مخاطب خود قرار میداد و سعی میکرد رشته پیوندی با آنان برقرار سازد، برای همین است که به او معلم میگویند.
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، در سپهر انقلاب اسلامی همچنان نام «استاد شهید مرتضی مطهری» به عنوان یک ستاره درخشان میدرخشد و جریان انقلابی کماکان مبانی خود را از «دهگفتار» و «تعلیم و تربیت اسلامی» دریافت میکند. هر انقلابی فرآیندِ بسیج تودهها را به همراه دارد و انقلاب اسلامی ایران بنا به اقتضا و ماهیتی که داشت، بیش از هر چیزی تحول انفسی و فکری در جامعه بود. پس باید موتور محرک انقلابی را در حوزهها و دانشگاهها پیگیری کرد. اینکه هنوز شهید مطهری یک موردِ خاص و اعجابانگیز برای جریان حزبالله مینماید، مسألهای است که پرسشی را طرح میکند، مبنی بر اینکه استثنایی بودن شهید مطهری به دلیل شخصیت علمی و قدرت آثار او است یا از سَر نبود نیروی جایگزین در نسلهای بعدی است؟
برای بررسی این موضوع با سهیل احمدی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه فرهنگ و اندیشه گفتوگویی داشتیم که در ادامه حاصل کار را میخوانید.
شخصیت مطهری به اندازه آثارش مورد توجه قرار نگرفته است
سهیل احمدی در ابتدا گفت: در ابتدا باید تمرکز و توجه ما بر روی شاخصههای شهید مطهری باشد. ما معمولاً مصرفکننده آثار و محتوای کتب شهید مطهری بودهایم و کمتر شاخصههای مطهریساز و شخصیت این استاد را مورد مطالعه قرار دادهایم. در گام اول باید شاخصههای مطهری را از او استخراج کرده و با زیست علمی و اجتماعی خود انطباق دهیم یا بگردیم ببینیم این شاخصهها در حال حاضر در چه کسی قابل یافتن است.
پنج شاخصه مطهریساز
وی افزود: به نظرم برای شهید مطهری پنج شاخصه اصلی وجود دارد. اولین آنها فهم ساحتی است که یک اندیشمند باید در آن ورود کرده و دست به فعالیت جدی بزند. این ویژگی چیزی است که شهید مطهری را از بسیاری ممتاز کرده و موجب شده است که رهبری معظم (حفظهالله) درباره ایشان بگوید که او از «به وجود آوردنگان نهضت انقلاب اسلامی است». همین شاخصه بود که تحسین امام خمینی را درباره شخصیت استاد به همراه داشت و پس از شهادتش اشک را از چشمان آن مرد جاری کرد.
تشخیص درست ساحت تقابل فکری
این استاد دانشگاه ادامه داد: مطهری به خوبی میتوانست افکار جریانساز را تشخیص دهد به مقابله با آنها بپردازد. او حتی به افکاری که هنوز در جامعه جا نیفتاده بودند اما ظرفیت فراگیری را داشتند هم میپرداخت. مطهری با همین تیزبینی بود که از جریانات مارکسیستی و روشنفکرانه، تا اسلام تحجر و عرفان کاذب را نقد میکند و آنها را به چالش میکشد. باید دید درحال حاضر چه کسی است که به خوبی توانسته با تشخیص خوب جریانات و تشکلهای اندیشهورز یک میدان فکری و فرهنگی ایجاد کند.
جمع حقشناسی و دشمنشناسی، ویژگی مرتضیهای انقلاب
پژوهشگر حوزه اندیشه و فرهنگ بیان کرد: شاخصه بعدی شهید مطهری، جمع بین اسلامشناسی و دشمنشناسی است. تعداد زیادی از افراد عمرشان را صرف اسلامشناسی میکنند و علوم دینی نظیر فقه، اثول، حدیث، تفسیر و... را از بر هستند؛ اما به خوبی اندیشههای ضد اسلامی که امروزه در غرب ترویج میشوند را فهم نکردند. عدم جمع این دو موجب میشود افراد در بزنگاهها و حوادثِ فتنهگونه به دلیل عدم دشمنشناسی به راحتی بلغزند و از مسیر جریان اسلامی منحرف شوند. موضوع مورد بحث در بعضی نخبگان دیگر همچون شهید سیدمرتضی آوینی نیز قابل رؤیت است، از این حیث مرتضی مطهری و مرتضی آوینی شبیه به هم هستند با این تفاوت که مطهری اول اسلام را شناخت بعد سراغ غرب رفت، اما آوینی اول غرب را شناخت سپس گام در ساحت مقدس اسلام نهاد.
احمدی گفت: شاخصه بعدی مرتضی مطهری که امروزه در بین افراد مذهبی و مسلمان به شدت مورد نیاز است «تفکر» است. متفکر بودن محتاج نوعی از «جامعیت» در فرد است و همین امر موجب میشود که شخص متفکر در قدم بعدی «ایدهپرداز» شود. به تعبیر دیگر متفکر ضمن فهم کاستیها و آسیبها در پی ارائه راهکار بر میآید تا نقصها را جبران کند.
مطهری، آموزگار ملت
وی افزود: شاخصه چهارم شهید مطهری «روایت» است، روایت در پی اشاعه تفکر است. شهید مطهری را «معلم» مینامیم و این لقب را نباید به عنوان یک تعارف و تشریفات به حساب آورد. مطهری به تعبیر واقعی آموزگاری بود که دغدغه تربیت فکری و اندیشهای اشخاص، بالاخص نسل جوان را داشت. این شاخصه مطهری موجب شد او پیدرپی در حال فعالیت باشد و در سه جبهه: حوزه، دانشگاه و حسینیه ارشاد به شکا فراگیر دست به فعالیت بزند. این دغدغه تا جایی بود که مطهری علم را در لای کتب و سیاهیهای بر روی سفیدی رها نکرد، بلکه سعی کرد آن را در کف جامعه بیاورد. سخنرانیها و خطابههای استاد شهید را باید در این راستا فهم کرد.
او بیان کرد: ویژگی پنجم شهید مطهری که به نوعی سایر شاخصهها در اختیارش است، ارتباط برقرار کردن با همه اقشار است. شهید مطهری از طیف نخبگانی تا معلمان و دانشآموزان را مخاطب خود قرار میدهد و سعی میکند رشته پیوندی با آنان برقرار سازد، برای همین است که به او معلم میگویند، درحال حاضر کدام متفکر و دانشمند است که بیاید و با جامعه دانشآموزی ارتباط بگیرد، یا اصلاً آثارش برای این طیف قابل فهم باشد؟ واقعاً شاید تعدادشان به انگشتان یک دست هم نرسد. به نظر من دو شاخصه «روایت» و «حضور در جمع» از این پنج شاخصه اهمیت بیشتری دارند و مععالاسف در بین افراد مذهبی و انقلابی این شاخصهها کمتر به چشم میخورد.
پایان پیام/