آیا پدیده مدارس خصوصی در واقع نماد تبدیل تربیت با کیفیت از یک کالای عمومی به یک کالای خصوصی و از یک خیر عمومی به یک خیر خصوصی نیست؟ و باز تولید بیعدالتی آموزشی و اجتماعی را نمایندگی نمیکند؟ محمود مهرمحمدی
دکتر محمود مهرمحمدی
در بافت ایران، اگر از والدین جمعیت کثیری که در مدارس دولتی تحصیل میکنند سوال کنیم آیا مایل نیستید فرزندانتان در مدرسه خصوصی درس بخوانند قریب به اتفاق خواهند گفت، چرا.
با این وصف و در این بافت، آیا پدیده مدارس خصوصی در واقع نماد تبدیل تربیت با کیفیت از یک کالای عمومی به یک کالای خصوصی و از یک خیر عمومی به یک خیر خصوصی نیست؟ و باز تولید بیعدالتی آموزشی و اجتماعی را نمایندگی نمیکند؟ وجود این مدارس، برخورداری از تعلیموتربیت با کیفیت را برای کثیری به یک حسرت و عقده تبدیل نکرده است؟
آیا پدیده مدارس خصوصی در واقع نماد تبدیل تربیت با کیفیت از یک کالای عمومی به یک کالای خصوصی و از یک خیر عمومی به یک خیر خصوصی نیست؟
آیا مدارس خصوصی خواسته یا ناخواسته نقشی در لختی، کرختی و بیحسی مسئولان نسبت به درد استخوان سوز فقر کیفیت در مدارس دولتی که همان تباه شدن سرمایه انسانی بچههای نابرخوردار این ملت است ندارد؟(شواهد و دادههای فراوانی از مثبت بودن پاسخ به این سوالها حمایت میکنند).
آیا باید مدارس خصوصی را طبق یک قانون انقلابی تعطیل کرد؟ هرگز قائل به این تز نیستم. معتقدم باید احساس مسئولیت و اقدام موثر نسبت به ارتقاء کیفیت در مدارس دولتی به جایی برسد که والدین بچههایی که به مدارس دولتی میروند بر رنج ناداری خودشان، رنج ناتوان ماندن یا توانزدایی از فرزندانشان بار نشود.
باید احساس مسئولیت و اقدام موثر نسبت به ارتقاء کیفیت در مدارس دولتی به جایی برسد که والدین بر رنج ناداری خودشان، رنج توانزدایی از فرزندانشان بار نشود.
لااقل نیمی بگویند و بخواهند در این مدارس بمانند و احساس حسرت و خسران نکنند. در این اثنا، توسعه مدارس غیردولتی باید مورد بازنگری قرار گرفته و سیاست مهار از یکسو و فرصت دادن بیشتر به دانشآموزان نابرخوردار در این مدارس، از سوی دیگر، در دستور کار قرار گیرد.
در توسعه مدارس غیردولتی سیاست مهار از یکسو و فرصت دادن بیشتر به دانشآموزان نابرخوردار در این مدارس، از سوی دیگر، در دستور کار قرار گیرد.
آیا موسسان این مدارس قابل مذمت و سرزنش هستند؟ خیر، در بسیاری موارد با نیتهای خوب و با عشق به توسعه تعلیموتربیت پا به این عرصه گذاشتهاند(من نیت کاسبکارانه و تجارتمابانه را اصلا قابل تعمیم نمیدانم). از موسسان برای پاسخگویی به نیاز و تقاضای اجتماعی باید سپاسگزاری هم کرد. با معلول مبارزه کردن خطای مطلق است. پس علت را باید درمان کرد تا تدریجا و بهشکل طبیعی خانوادهها از این مدارس روی برگردانند و به سمت مدارسی که فرصتهای یادگیری کیفی را بدون قید طبقه اقتصادی و اجتماعی در اختیار همه قرار میدهند(مدارس ملی) روی بیاورند.
آنچه مخل عدالت است، تامین فرصتهای برتر یادگیری بر مبنای طبقه اقتصادی است. چیزی که تعلیموتربیت را از یک کالای عمومی به یک کالای خصوصی تبدیل میکند.
موسسان در بسیاری موارد با نیتهای خوب و با عشق به توسعه تعلیموتربیت پا به این عرصه گذاشتهاند.
مدارس سمپاد از این نظر با مدارس خصوصی تفاوت ماهوی دارند. چون در مدارس خصوصی، اصل طبقه اقتصادی و تمکن مالی خانواده است. اما در مدارس سمپاد، اصل(یا فرض) بر برتری استعداد و هوش است. با این استدلال مدارس خصوصی هم هرچه بیشتر به سمت این معیار در گزینشهای خود میل کنند، به همان میزان از منظر عدالت نقد کمتری متوجه انها میشود. مدارس سمپاد هم هرچه بیشتر بر دریافت شهریه تاکید کنند از این منظر نقد بیشتری متوجه آنها خواهد بود.
آنچه مخل عدالت است، تامین فرصتهای برتر یادگیری بر مبنای طبقه اقتصادی است.
این نکته هم بهنظرم بسیار مهم است که نقد مدارس خصوصی به دلیل گزینش مبتنی بر پایگاه اقتصادی، در سطح خرد مطرح نیست. یعنی از نظر من انتخاب مدرسه خصوصی برای برخورداری از خدمات بهتر آموزشی و تربیتی از سوی خانواده متمول اصلا قابل نقد نیست. هر انسان عاقلی دست به انتخاب بهترین گزینه میزند. نقدی که متوجه مدارس خصوصی است، در مقیاس کلان و در نظر به کلیت نظام آموزشی است که نابرابری مبتنی بر پایگاه اقتصادی در آن به مرحله خطرناکی رسیده است.
راهحل هم برچیدن مدارس خصوصی برای درمان این شکاف و نابرابری نیست. شکاف را با ارتقاء کیفیت دیگر مدارس باید ترمیم کرد تا تحصیل در مدارس دیگر(دولتی) حس خسران و حسرت برای خانوادههای نابرخوردار ایجاد نکند.
انتخاب مدرسه خصوصی برای برخورداری از خدمات بهتر آموزشی و تربیتی از سوی خانواده متمول اصلا قابل نقد نیست.
برای تحقق این مهم، یعنی ارتقاء کیفیت مدارس دیگر، باید طرح و ایده داشت. وگرنه این مطالبه جدید نیست و دولتمردان هم مدعی هستند در حد توان کوشیدهاند و از این بیشتر از عهدهی حاکمیت کاری ساخته نیست.
راهحل هم برچیدن مدارس خصوصی برای درمان این شکاف و نابرابری نیست. شکاف را با ارتقاء کیفیت دیگر مدارس باید ترمیم کرد.
در واقع باید کسانیکه دغدغه عدالت دارند راهحلی را نشان دهند که مدعی امکان ترمیم جدی شکاف است و اینکه وضع موجود، وضع محتوم نیست. وگرنه واقعا نابرابری آموزشی و نابرابری اجتماعی ناشی از آن را با تمام ضایعاتش باید پذیرفت و با آن زیست.
برای تحقق ارتقاء کیفیت مدارس دیگر، باید طرح و ایده داشت.
نتیجه اینکه همه این بحثها باید به رقابت میان صاحبنظران ترجمه شود و توان ارائه سیاستهای تحولی تازه برای ارتقاء بیش از پیش کیفیت و عملکرد مدارس دولتی به آزمون گذاشته شود.
باید کسانیکه دغدغه عدالت دارند راهحلی را نشان دهند که مدعی امکان ترمیم جدی شکاف است.
اگر افقهای تازه برای تحول خلق و عرضه نشوند، از دل دغدغههای عدالتخواهانه تنها سیاستهایی از نوع قلغوقمع بیرون میتراود که خود فاجعه دیگری است.
انتهای پیام/
از شما صاحبنظر گرامی در حوزه تعلیم و تربیت هم دعوت می کنیم، از نویسندگان، ممیزان و اعضای هیئت تحریریه پنجره تربیت باشید. برای ارسال مطالب و عضویت در هیئت تحریریه، از طریق ایمیل [email protected] مکاتبه فرمائید.