نیوز سیتی!
02 دی 1402 - 11:30

«اتاقک گلی» روایتی برای وطن، شجاعت و آزادگی

عملیات «مرصاد» و جنگ بین مدافعان ایرانی با منافقان رجوی، از آن سوژه‌هایی است که هنوز بعد از سال‌ها روایت‌های نابی از دلش بیرون کشیده می‌شود؛ مثل فیلم سینمایی «اتاقک گلی». در این گزارش از دریچهٔ سبک زندگی به این فیلم نگاه می‌کنیم.

گروه زندگی: جنگ همیشه دستمایه‌ای قوی برای ساخت فیلم و خلق داستان بوده است. جنگ بین هم‌خون و هم‌زبان و هم‌وطن، اگرچه بسیار تلخ و جانکاه است، اما همیشه داستان‌های گیراتر و تراژدی‌های عمیق‌تری خلق کرده است.

عملیات «مرصاد» و جنگ بین مدافعان ایرانی با منافقان رجوی، از آن سوژه‌هایی است که هنوز بعد از سال‌ها روایت‌های نابی از دلش بیرون کشیده می‌شود.

مثل فیلم سینمایی «اتاقک گلی» که با روایتی جذاب و مخاطب‌پسند، در جشنوارهٔ فجر ۱۴۰۱ سیمرغ بلورین «بهترین فیلم مقاومت»، سیمرغ بلورین «بهترین فیلم اول» و سیمرغ بلورین «ویژهٔ هیأت داوران» را از آن خود کرد. در این گزارش از دریچهٔ سبک زندگی به این فیلم نگاه می‌کنیم.

 


ماشین‌های جنگی منافقین در عملیات

منافقین، گروهک یا فرقه؟!

۱۲ روز پیش (۲۱ آذر ماه) بود که نخستین جلسهٔ دادگاه اعضا و سرکرده‌های گروهک تروریستی منافقین در تهران برگزار شد. بنا است در این دادگاه ۱۰۴ عضو این گروهک و یک شخصیت حقوقی، یعنی خودِ «سازمان مجاهدین خلق ایران» محاکمه شوند. البته بسیاری از کارشناسان و حتی جداشدگان از این گروهک معتقدند «مریم رجوی» سرکردگی یک فرقه را برعهده دارد، نه یک گروهک را! پیش از او «مسعود رجوی» هم با همین دست‌فرمان اعضای سازمان را شست‌وشوی مغزی می‌داد و یک فرقه را پی‌ریزی کرده بود.

کارشناسان و جداشدگان از سازمان منافقین معتقدند این گروهک، در واقع یک فرقه است.

یکی از جنایت‌های این فرقهٔ تروریستی حمله به ایران در سال ۱۳۶۷، بعد از پذیرش قطع‌نامهٔ ۵۹۸ توسط عراق و با پشتیبانی رژیم صدام است. آنها این عملیات را «فروغ جاویدان» نامیدند و امیر سپهبد «علی صیاد شیرازی» فرماندهی مقابله با این حمله را در قالب عملیات «مرصاد» بر عهده داشت. عملیاتی که آتش خشم و کینهٔ منافقین را از صیاد برانگیخت و عاقبت به ترور او در سال ۱۳۷۸ انجامید.

قول و قرارمان برای نوشتن از فیلم‌های جدید

پیش از این در گزارش‌هایی که از هر کدام از فیلم‌ها نوشتیم، گفتیم که در گروه «زندگی» پا در کفش منتقدان سینما نمی‌کنیم و نقد فنی انجام نمی‌دهیم. فقط می‌خواهیم از دریچهٔ زندگی فیلم‌ها را بررسی کنیم.

ضمناً خیال‌تان بابت لو رفتن قصهٔ فیلم‌ها راحت باشد. ما تا همان حدی از قصه را می‌گوییم که عوامل فیلم در مصاحبه‌ها و نشست‌های خبری گفته‌اند؛ مگر در پرداختن به جزئیاتی که قصه و پایان فیلم را لو نمی‌دهند.

 


«شاهو» و «خزال» دو شخصیت اصلی فیلم «اتاقک گلی»

ماجرای «اتاقک گلی» از چه قرار است؟

فیلم سینمایی «اتاقک گلی» در آغاز، یک ماجرای عاشقانهٔ کاملاً ایرانی و سنتی است که در ادامه با حملهٔ وحشیانهٔ منافقان و دفاع جانانهٔ مدافعان وطن در عملیات مرصاد گره می‌خورد.

مخاطب در ابتدا شاهد دلباختگی عفیفانه و محجوبانهٔ «شاهو» و «خزال» است. اما پدر خزال با ازدواج این دو مخالفت می‌کند. چون معتقد است شاهو در مرگ پسرش (خسرو) مقصر است. اما قصه قرار نیست بر این پاشنه بچرخد. بلکه با حملهٔ منافقان به روستا، صورت دیگری پیدا می‌کند.

اگر به تماشای فیلم نشستید، بدانید که فقط دقایق اول آن را با زیرنویس فارسی می‌بینید. در ادامه شخصیت‌ها فارسی صحبت می‌کنند.

 


«شاهو» یک جوان معمولی است؛ ابرقهرمان نیست.

شاهو با ترس‌هایش شاهو است و با غلبه بر آنها

«شاهو» جوان ساده‌ای است که می‌گوید برای محافظت و مراقبت از مادرش به سربازی نرفته و همین موضوع مشکلات زیادی برایش ایجاد کرده (مثلاً اینکه نمی‌تواند گواهینامهٔ رانندگی بگیرد). اما در خلال فیلم از زبان شخصیت‌های دیگر می‌شنویم که شاهو از ترس جنگ از سربازی فرار کرده.

بعضی از رفتارهای شاهو و تعلل‌هایش در وقت خطر هم این فکر را به ذهن مخاطب می‌رساند که شاید قضاوت اطرافیان شاهو درست باشد. از همین جاست که نقش او باورپذیرتر می‌شود؛ یک جوان معمولی که ابرقهرمان نیست، با سطح طبیعی از ترس در هنگام احساس خطر.

همان طور که ترس‌های شاهو باورپذیر است، مخاطب شجاعت او را نیز هنگام خطر کردن برای نجات مادرش، خزال و مردم روستا باور می‌کند.

اما در روال فیلم اتفاقاتی می‌افتد که مخاطب خودش با ترس‌های شاهو روبه‌رو می‌شود. ترسی که این پسر جوان به خاطر قدرت عشق (هم عشق به خزال و هم عشق به مادر پیرش) و نیز قرار گرفتن خاکش در معرض خطر، به مرور و با حالتی باورپذیر بر آن غلبه می‌کند. از اینجا به بعد شاهو که ابتدا هدفش رسیدن به خزال بود، خودش را برای نجات تمام زنان و دختران روستا به خطر می‌اندازد.

 


با حملهٔ منافقان به روستا، خزال در کنار مردان اسلحه به دست می‌گیرد

دختر ایرانی؛ نجیب، شجاع و اصیل

خزال هم عاشق شاهو است. اما در گیرودار کشمکش پدرش با شاهو، حفظ حریم پدرش و احترام به او را بر علاقه‌اش ترجیح می‌دهد. خزال با شرم و حیای ویژهٔ دختران اصیل ایرانی به شاهو می‌گوید: «روم نمیشه روی حرف بابام حرف بزنم.».

خزال یک دختر روستایی ساده است. اما به وقت جنگ، برای دفاع از خاک و خانه‌اش در کنار مردان اسلحه به دست می‌گیرد.

در «اتاقک گلی» نقش زنان در عملیات مرصاد، هم در طرف منافقین و هم در طرف روستاییان به خوبی به تصویر کشیده شده. با شروع حمله، خزال، دختر جوان اهل روستای شیان اسلام‌آباد غرب در کنار مردان روستا اسلحه به دست می‌گیرد تا از مردمش و خانه‌اش دفاع کند. از آن طرف هم زن منافق را می‌بینیم که وقتی پا به اتاقک گلی می‌گذارد، با سنگدلی تمام، ۱۷ رزمندهٔ مجروح را به شهادت می‌رساند.

 


«اتاقک گلی» ماجرای دفاع زن و مرد از حریم ایران است

این اتاقک، همان ایران ماست

ماجرای این «اتاقک گلی» این است که چند نفر از زنان روستا هنگام حملهٔ منافقین، در یک اتاقک گلی گرفتار می‌شوند. حالا دغدغهٔ مردم روستا و نظامیانی که به کمک آمده‌اند، نجات این زنان از اتاقک است. اتاقکی که در واقع یک کارگاه قالیبافی است، با کلی نقشه و دار و

اتاقک گلی قالیبافی، نمادی از قومیت‌های مختلف ایرانی و اتحاد آنها در سرزمین ایران است.

نخ‌های رنگارنگ که می‌تواند نماد قومیت‌های مختلف کشور ما باشد و گره‌هایی که قرار است اتحاد و یکپارچگی آنها را در قالب «مردم ایران» نشان دهد.

سازندگان «اتاقک گلی» در همین فیلم طبیعت زیبای کرمانشاه و فرهنگ و لهجه و زبان محلی مردم این منطقه را به عنوان یکی از قومیت‌های اصیل ایرانی به تصویر کشیده‌اند.

 


سپر انسانی مدافعان ایرانی برای عبور مردم از زیر آتش منافقان

این یک روایت واقعی است

در بحبوبحهٔ ماجرا وقتی دشمن وارد روستا می‌شود، بحث‌ها برای مقابله یا فرار بالا می‌گیرد. «جنگ اسلحه نمی‌خواد، شرف و غیرت می‌خواد!» یکی از راهبردی‌ترین جملاتی است که در این حین بین شخصیت‌ها ردوبدل می‌شود. بعضی‌ها دوبه‌شک هستند که «اصلاً کدام جنگ؟! مگر می‌شود با هم‌زبان خود بجنگیم؟!». یکی از سختی‌ها و تلخی‌های عملیات مرصاد همین جنگیدن با هم‌زبان و تشخیص خودی از ناخودی بوده است.

یکی از راهبردی‌ترین جملات فیلم «جنگ اسلحه نمی‌خواد، شرف و غیرت می‌خواد!» است.

اما در نهایت مردم روستا با نیروهای مدافع نظامی همراه و همدل می‌شوند تا از خودشان و کشورشان دفاع کنند. نظامی‌ها در صحنه‌ای سپر انسانی درست می‌کنند تا مردم را به سلامت از مسیری عبور دهند. در صحنه‌ای دیگر هم یکی از شخصیت‌ها برای نجات دیگران نارنجک را زیر بدن خود می‌گیرد.  این جانفشانی برای نجات مردم و به‌ویژه زنان و کودکان زیباست.

 


«بمانیم یا بریم؟ خطرناکه. ولی اگه بریم اقلاً یه کاری کردیم.»

حس خوب قصه

در جریان خواستگاری، وقتی کار بالا می‌گیرد، حاضران جلوی شاهو را می‌گیرند تا در عصبانیت «روداری» نکند و حریم‌ها را نشکند. شاهو البته احترام به بزرگتر و خدمت به دیگران را می‌فهمد. چه بسا که مادر پیرش را در تمام صحنه‌ها روی دوش خود حمل می‌کند.

در گیرودار جنگ یکی از مدافعان به دنبال حلقهٔ ازدواجش می‌گردد که گم شده؛ و این پایبندی و تعهد به خانواده و همسر را نشان می‌دهد.

«بمانیم یا بریم؟ خطرناکه. ولی اگه بریم اقلاً یه کاری کردیم.». این هم یکی دیگر از دیالوگ‌های زیبای فیلمنامه است که موقع نجات زن زائو مطرح می‌شود و انفعال و دست روی دست گذاشتن را تقبیح می‌کند. در انتهای فیلم تولد نوزاد و صدای گریهٔ او امید به زندگی و آیندهٔ روشن را برای مخاطب تداعی می‌کند.

«اتاقک گلی» را ببینیم؟

صحنه‌های جنگی، تیر خوردن و صدای شکافته شدن بدن آدم‌ها در این فیلم دلخراش و آزاردهنده است. اما به قول یکی از عوامل فیلم در نشست خبری «نمی‌شود فیلم جنگی بسازی، اما خشونت آن را نشان ندهی.».

به هر حال نسل امروز تشنهٔ بی‌خبرِ دانستن است. تکرار و بازگویی تاریخ معاصر و تبیین ریشه‌های حوادث و جریان‌های امروز از زبان‌های مختلف و به شیوه‌های متنوع کمترین کاری است که باید بکنیم. همهٔ ما و خصوصاً نسل جدید باید دشمن را بشناسیم و بدانیم از کدام جناح‌ها آسیب دیده‌ایم و از کدام جناح‌ها هنوز هم آسیب‌پذیریم.

پایان پیام/

منبع: فارس
شناسه خبر: 1613023

مهمترین اخبار ایران و جهان: