نیوز سیتی!
24 اسفند 1400 - 00:24

گورباچف، آخرین دبیر کل

«گورباچف درست می‌گفت. شوروی مجبور به تغییر بود اما نه او که پرچمدار تغییر شد، می‌دانست نتیجه تغییر چه خواهد شد و نه کسانی که او را برای دبیرکلی انتخاب کرده بودند، می‌توانستند تصویر روشنی از آن چه در پیش بود، داشته باشند.» به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «مرگ کنستانتین چرننکوی سالخورده و بیمار اصلا دور از انتظار نبود. غروب دهم مارس ۱۹۸۵ از دنیا رفت؛ آن‌ هم در شرایطی که به روایت ویکتور شبشتین «طی هفته‌های پایانی عمرش جز پزشکان کرملین و نزدیک‌ترین آشنایانش، به‌ندرت کسی او را دیده بود.» پس از مرگ او، سران حزب کمونیست شوروی دور هم جمع شدند تا دبیر کل تازه‌ای از میان خودشان انتخاب کنند. ماجرای این انتخاب که انتخاب آخرین دبیر کل حزب کمونیست شوروی بود به چنین روزهایی از همان سال برمی‌گردد. تقریبا همگی اعضای ارشد حزب مردانی پیر و از قدیمی‌ترین کمونیست‌های زنده بودند و - طبق سنت رایج در حکومت‌های دیکتاتوری - جز با مرگ از مقام و صندلی خود کنار نمی‌رفتند. این «رهبران سالخورده حزب به صورت غریزی نامزدی از بین قشر نخبه خودشان را ترجیح می‌دادند که آدم مطمئنی باشد و مناصب و امتیازات انحصاری آنها را در معرض تهدید قرار ندهد.» اعتمادتقریبا انتخاب میخاییل گورباچف به جانشینی چرننکو قطعی بود زیرا او «در زمانی که چرننکو به دلیل بیماری نمی‌توانست وظایف رهبری‌اش را انجام دهد، عملا اداره کشور را به عهده داشت. او به عنوان معاون رهبر پیر و از کارافتاده کشور، بسیار فعال و توانمند و پرانرژی ظاهر شده بود و حالا این‌ طور به نظر می‌رسید که بیشترین صلاحیت را برای رهبرشدن دارد.» البته سران حزب گزینه دیگری هم پیش روی خود داشتند. پیرمردی به نام ویکتور گریشین که آن زمان رییس سازمان حزب در مسکو بود اما چهره و منش او سال‌های رکود را در ذهن تداعی می‌کرد و خودش «تجسم همه معایب و ایرادهای دوران برژنف بود؛ آدمی کندذهن، عبوس، تنبل و آلوده به فساد.» مرد قدرتمند و بانفوذ دیگری هم میان سران حزب وجود داشت که می‌توانست رقیبی برای گورباچف باشد و او آناتولی گرومیکو بود. اما او به جای رقابت با گورباچف، معامله‌ای پیشنهاد کرد و پذیرفت از رهبری «گورباچف حمایت کند، به شرطی که منصب پرطمطراق اما عمدتا تشریفاتی صدر شورای عالی (رییس‌جمهوری اسمی) به او داده شود.» همین گرومیکو بود که در جلسه صحبت کرد و موافقت دیگران را - به میل یا اکراه - برای نشستن گورباچف به صندلی دبیر کلی گرفت. او آن روز استدلال جالبی در دفاع از گورباچف پیش کشید و گفت: گورباچف «مردی اصولمند و باورمند است ... اما می‌تواند در صورت لزوم، با آدم‌های متفاوتی همراه شود. او چیزها را سیاه و سفید نمی‌بیند و می‌تواند طیف وسط خاکستری را در راستای منافع رسیدن به یک هدف پیدا کند.» بعد اضافه کرد: «میخاییل لبخند زیبایی دارد اما رفقا او دندان‌های آهنینی هم دارد.» همه حاضران در جلسه با انتخاب گورباچف موافقت کردند. او همان شب، گویا حوالی ساعت سه به خانه‌اش برگشت. همسرش بیدار مانده و منتظرش نشسته بود. دبیر کل جدید حزب کمونیست همه‌ چیز را برای همسرش تعریف کرد و بعد گفت: «در همه این سال‌ها انجام هیچ کار مهمی در ابعاد بزرگ امکان‌پذیر نبوده است. مثل یک دیوار آجری است. اما زندگی عمل می‌طلبد. ما (مردم این کشور) نمی‌توانیم این‌ جوری که تا حالا بوده، به زندگی‌مان ادامه دهیم.» درست می‌گفت. شوروی مجبور به تغییر بود اما نه او که پرچمدار تغییر شد، می‌دانست نتیجه تغییر چه خواهد شد و نه کسانی که او را برای دبیرکلی انتخاب کرده بودند، می‌توانستند تصویر روشنی از آن چه در  پیش بود، داشته باشند.» انتهای پیام
منبع: ایسنا
شناسه خبر: 165723

مهمترین اخبار ایران و جهان: