اندیشکده کوئینسی در گزارشی مینویسد: «تا زمانی که سیاست خارجی آمریکا تکیه اصلی خود را به جای دیپلماسی بر زور و مداخلات نظامی قرار دهد، امیدی به ایجاد بهبود در آن نیست. عجیب آن که در یک چنین شرایطی هیچکس نیز این سؤال را نمیپرسد که چرا این وضعیت نامساعد در عرصه سیاست خارجی آمریکا برقرار است.»
فارسپلاس؛ دیگر رسانهها - الف نوشت: اندیشکده کوئینسی در گزارشی به قلم "گوردون آدامز"، سیاستمدار و تحلیلگر آمریکایی، به واکاوی ابعاد مختلف شلختگی و هرج و مرج در دستگاه سیاست خارجی آمریکا پرداخته است. مساله ای که به طور خاص نمودهای عینی خود را در گزارش اخیر وزارت خارجه آمریکا با محوریت عقب نشینی نیروهای آمریکایی از افغانستان نیز نشان داده است.
گوردون آدامز بر این نکته تأکید میکند که تکیه اصلی سیاست خارجی آمریکا در دهههای گذشته به طور عمده بر مداخلات نظامی و کنشگریهای فعال وزارت دفاع آمریکا بوده است. موضوعی که البته خود موجب خلق فجایع گسترده از سوی دولت آمریکا در عرصه بینالمللی شده است.
گوردون آدامز در گزارش خود مینویسد:
«به مدت چندین دهه، دولت آمریکا اشتباهی راهبردی را مرتکب شده و عمدتا در عرصه سیاسی خود به شمشیر متکی بوده است(اشاره به مداخلات نظامی خارجی این کشور در اقصی نقاط جهان دارد) و توجه چندانی به استفاده از ابزار دیپلماسی نداشته است. رویکردی که عملا تضعیف دستگاه دیپلماسی آمریکا در برابر سازوکارهای نظامی این کشور را به همراه داشته است.
نتیجه این سیاست نیز ایجاد فجایع سریالی برای آمریکا بوده است. ویتنام، عراق و افغانستان، جدیدترین نمودهای این رویکرد در عرصه سیاست خارجی آمریکا به شمار میروند. باید بپذیریم که نهادهای غیرنظامی در حوزه سیاست خارجی دولت آمریکا تا حد زیادی تضعیف شده و ماهیتی غیرکاربردی را به خود گرفته اند. این در حالی است که وزارت دفاع آمریکا و نهادهای وابسته به آن عملا به بازیگران اصلی شکل دهنده به سیاست خارجی این کشور تبدیل شده اند و عملا در این حوزه صحنهگردانی میکنند.
من(گوردون آدامز) سابقه 5 سال حضور در دولت کلینتون را دارم و بیش از دو دهه از عمکرد خود را نیز در کمیسیونهای مختلف حوزه حکمرانی آمریکا گذراندهام و البته کتابها و مقالات زیادی را نیز نوشتهام تا شاید بتوانم به سهم خود این عدم توازن ایجاد شده در حوزه سیاست خارجی آمریکا را اصلاح کنم.
البته که در طرح این گزاره که نهادهای غیرنظامی دستگاه سیاست خارجی آمریکا تا حد زیادی از قدرت افتادهاند و کاربردی ندارند، من تنها نیستم. عجیب است که وزارت خارجه آمریکا بر تداوم ناکارآمدی خود اصرار دارد و می بینیم که در برابر هرگونه تلاش اصلاحی نیز مقاومت میکند و آنها را به مثابه رویههایی نادرست ارزیابی میکند.
شاید یکی از عینیترین نمودهای شلختگی و ناکارآمدی وزارت خارجه آمریکا را به تازگی و به واسطه بازخوانی اسنادی که با محوریت عقبنشینی آمریکا از افغانستان در ماههای آگوست و سپتامبر سال 2021 منتشر شده، میتوان مشاهده کرد.
نکته روشن در قالب گزارشی که به تازگی منتشر شده این است که دستگاه سیاست خارجی آمریکا تا حد زیادی بر پایه گزارشهای غلط چندساله خود در رابطه با افغانستان به جلو حرکت کرده است. بدتر از همه اینکه گزارش مذکور از یکی از عمیقترین مشکلات دولت آمریکا رونمایی میکند. به مدت چندین دهه، دولتهای جدید در آمریکا عملا به ساختارهای قدیمی چنگ زدهاند و رقابتهای بیجایی را در درون سازوکارهای حکمرانی این کشور تحریک کرده و سعی داشتهاند تا واقعیتهای آمریکا را لاپوشانی کنند.
مسألهای که نمودهای عینی آن را در رابطه با کُره در دهه 1990 و همچنین منطقه بالکان نیز زمانی که خودِ من در کاخ سفید بودم، می توان مشاهده کرد. اجازه بدهید با جزئیات بیشتر، کمی ذهن شما را آزار بدهم.
گزارش اخیر دولت آمریکا در مورد عقب نشینی آمریکا از افغانستان میگوید که وقتی نوبت به خارج کردن بحرانی شمار زیادی از آمریکاییها و یا هر کس دیگری از کشوری دیگر میرسد، مرکز عملیاتهای وزارت خارجه آمریکا(که اساسا یک اداره ارتباطات مرکزی است) بایستی مسؤولیت را به دست بگیرد. به جز آن، دفتر دیگری با نام معاونت مدیریت وزارت خارجه آمریکا نیز سهمی قابل توجه دارد و آن هم مسؤول است.
البته که یک مقام ارشد در وزارت خارجه آمریکا نیز بایستی مسؤولیت بپذیرد و بر روند این فعالیتها نظارت کند. در این میان وزارت دفاع آمریکا نیز باید در روند انجام اقدامات با وزارت خارجه هماهنگ باشد. بخش کنسولی وزارت خارجه آمریکا که در مقام صدور ویزا برای افراد است نیز در شرایط بحرانی از اهمیت قابل ملاحظه ای برخوردار میشود. با این همه عجیب است که در نهایت هرکدام از نهادها حرف خود را میزنند و کار خود را میکنند.
به بیان سادهتر، تعداد رؤسا در منظومه دستگاه دیپلماسی آمریکا زیاد است و آنها جمعا شبیه به یک گروه موسیقی هستند که هر یک کار خود را میکنند و به دنبال منافع سازمانی خودشان هستند. مسألهای که در گزارش اخیر وزارت خارجه آمریکا با محوریت عقبنشینی از افغانستان نیز به وضوح قابل مشاهده است.
از این رو، عجیب نیست که میبینیم آمریکا در شرایط بحرانی، مدام فاجعه خلق میکند. در بحبوحه بحران، همه در قالب دستگاه دیپلماسی آمریکا فعال میشوند اما در میدان عمل هیچ اتفاق جدی رخ نمیدهد.
البته که مشکلات و چالشهای وزارت خارجه آمریکا به مراتب بیشتر از آن چیزی هستند که در گزارش اخیر این وزارتخانه با محوریت خروج آمریکا از افغانستان منتشر شده است. تا زمانی که ناهماهنگیها در وزارت خارجه آمریکا رفع نشوند، انتشار گزارشهایی از این دست فقط ابعاد فاجعه بار موضوع را بیش از پیش آشکار میسازند.
چندین دهه است که سیاست خارجی آمریکا به جای آنکه توسط وزارت خارجه این کشور راهبردی شود، توسط وزارت دفاع آمریکا و نهادهای مهم وابسته به آن به پیش میرود. موضوعی که خود یک بحران و چالش جدی برای دولت آمریکا است.
از منظر بنیادین، وزارت خارجه آمریکا هیچ احترامی را برای مؤلفه "برنامهریزی" قائل نیست و البته که هیچ نمیداند که چگونه بایستی در این زمینه کنشگری داشته باشد. البته که پولِ بیشتر و دیپلماتهای بیشتر نیز که در طی 20 سال گذشته به دستگاه سیاست خارجی آمریکا تزریق شدهاند نیز نمیتوانند مشکلات و بحرانهای آن را رفع کنند.
تا زمانی که سیاست خارجی آمریکا تکیه اصلی خود را به جای دیپلماسی بر زور و مداخلات نظامی قرار دهد، امیدی به ایجاد بهبود در آن نیست. عجیب آن که در یک چنین شرایطی هیچکس نیز این سؤال را نمیپرسد که چرا این وضعیت نامساعد در عرصه سیاست خارجی آمریکا برقرار است.»
پایان پیام/ت
*لینک:
https://responsiblestatecraft.org/2023/07/19/why-the-state-departments-afghanistan-report-was-a-mess