نیوز سیتی!
23 مهر 1401 - 13:13

نیم قرن قلم‌زنی برای تحقق یک آرزو/ «سید محسن» از افراد خاصی سفارش کار می‌گیرد

صدای چَکش‌هایی که از ارتفاع بر سر قلم‌ها فرود می‌آمدند تنها صدایی بود که سیدمحسن می‌شنید، با هر ضربه نقطه‌ای بر روی فلز ایجاد می‌شد که جمع این نقاط قرار بود نقشی شود ماندگار. خبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری؛ مریم رضی‌پور|طرح و نقوش روی دَر نظر هر بیننده‌ای را جلب می‌کرد آن قدر زیبا و ظریف بودند که می‌توانستی ساعت‌ها سرپا بایستی و محو تماشایشان شوی. خبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری؛ مریم رضی‌پور|خبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری؛ مریم رضی‌پور|هر نقشی به وسیله قلمی و با ضربه چکشی شکل گرفته بود اما این نقوش انگار اینجا و در این مکان روح داشتند. دستانش را روی درب ورودی حرم گذاشته و نقوش را لمس می‌کند، گوشه پایین دَر خیلی ظریف و کوچک نوشته شده بود اثری از سید محسن احمدی، دستی روی اسم می‌کشد چند دقیقه‌ای می‌شود که آن‌جا ایستاده و محو تماشاست، به قیافه‌اش که می‌خورد ۶۰ سالی سن داشته باشد حالا کمی بیشتر یا کمتر، به نظر خوش‌رو و مهربان بود انگار همین دیروز بود که دست به قلم و چکش شد. صدای چَکش‌هایی که از ارتفاع بر سر قلم‌ها فرود می‌آمدند تنها صدای محیط بود صدای چَکش‌هایی که از ارتفاع بر سر قلم‌ها فرود می‌آمدند تنها صدای محیط بودصدای چَکش‌هایی که از ارتفاع بر سر قلم‌ها فرود می‌آمدند تنها صدای محیط بودآفتاب پاییزی به قرمزی می‌زد، سید محسن عرق پیشانیش را گرفت، خیابان‌های شهر شلوغ بود اما صدای مردم در میان صدای چَکش‌ها گُم شده بود، محسن تازه وارد این کارگاه شده بود. آفتاب پاییزی به قرمزی می‌زد، سید محسن عرق پیشانیش را گرفت، خیابان‌های شهر شلوغ بود اما صدای مردم در میان صدای چَکش‌ها گُم شده بود، محسن تازه وارد این کارگاه شده بود.صدای چَکش‌هایی که از ارتفاع بر سر قلم‌ها فرود می‌آمدند تنها صدایی بود که برای محسن شنیده می‌شد، با هر ضربه نقطه‌ای بر روی فلز ایجاد می‌شد که جمع این نقاط قرار بود نقشی شود ماندگار، اما محسن هنوز اول راه است. سید محسن ۱۶ یا ۱۷ ساله بود که با تمام دلشوره‌هایش دل از دیار پدری می‌کَند و برای پیدا کردن کار راهی شهر غُربت می‌شود، آن روزها هیچ‌کس نمی‌دانست که قرار است همین دل بریدن سرآغاز دل بستن به مسلکی شود که مرامش عطوفت است و بخشش. چند وقتی را در مزارع کِشت صیفی‌جات مشغول کار می‌شود اما بعد از مدتی این کار را رها می‌کند انگار بازی روزگار سرنوشت دیگری را برایش رقم زده است. نسبت فامیلی سبب می‌شود توسط پسرعمه‌هایش به کارگاهی کشیده شود که صدای چَکش و قلم در آن گوش فلک را کَر می‌کرد. با تعریف‌هایی که پسرعمه‌هایش از این حرفه می‌کنند سید محسن را وسوسه می‌کنند تا برای نخستین‌بار پشت میز کار بنشیند. با تعریف‌هایی که پسرعمه‌هایش از این حرفه می‌کنند سید محسن را وسوسه می‌کنند تا برای نخستین‌بار پشت میز کار بنشیند.دستانی که تا دیروز در مزارع مشغول چیدن صیفی‌جات بودند حالا قرار است آثاری خلق کنند که زبان‌زد خاص و عام باشد و در آن روز هیچ‌کس از امروز سید محسن خبری نداشت. برای اولین بار چَکش و قلم در دست می‌گیرد... برای اولین بار چَکش و قلم در دست می‌گیرد...برای اولین بار چَکش و قلم در دست می‌گیرد...برای اولین بار چَکش و قلم در دست می‌گیرد به مانند کودکی که تازه راه رفتن را آموخته است گاهی دلگرم می‌شود و شوقش اوج می‌گیرد و گاهی از کُندی کار دلسرد می‌شود. اولین ضربه را که می‌زند دستانش شروع به لرزیدن می‌کند، لرزه بر وجودش میفتد و شکی بر دلش که اینجا هم به مانند همان مزارع جایش نیست و شاید از پَس کار برنیاید اما استاد کاربلد و مهربانش که با این حالات شاگردانش آشناست به سید محسن دلگرمی می‌دهد و کار ادامه پیدا می‌کند. ضربه پشت ضربه به فلزی بی‌جان و بی‌روح می‌خورد و چَکش‌ها گاهی محکم گاهی آهسته بر سَر قلم فرود می‌آید نقطه‌هایی بر روی فلز ایجاد می‌شود اما هنوز خبری از نقوش نیست، آن روز و روزهای بعد و بعدترش تبدیل به خاطراتی شیرین می‌شود برای این روزهای سید محسن. اولین ضربه را که می‌زند دستانش شروع به لرزیدن می‌کند، لرزه بر وجودش میفتد و شکی بر دلش که اینجا هم به مانند همان مزارع جایش نیست و شاید از پَس کار برنیاید اما استاد کاربلد و مهربانش که با این حالات شاگردانش آشناست به سید محسن دلگرمی می‌دهد و کار ادامه پیدا می‌کند. ضربه پشت ضربه به فلزی بی‌جان و بی‌روح می‌خورد و چَکش‌ها گاهی محکم گاهی آهسته بر سَر قلم فرود می‌آید نقطه‌هایی بر روی فلز ایجاد می‌شود اما هنوز خبری از نقوش نیست، آن روز و روزهای بعد و بعدترش تبدیل به خاطراتی شیرین می‌شود برای این روزهای سید محسن.کاربلدسید محسن بعد از خدمت سربازی بار دیگر به کارگاه باز می‌گردد اما این بار به همراه کوله‌باری از تجربه، آن روزها به خاطر انقلاب و بعدش هم جنگ بازار کسب و کار از رونق افتاده بود و مشکلات مالی زیاد بود اما این‌ها سید محسن را ناامید نکرد چرا که امیدوار به روزهای سپیدی بود که در راه است. سید محسن بعد از خدمت سربازی بار دیگر به کارگاه باز می‌گردد اما این بار به همراه کوله‌باری از تجربه، آن روزها به خاطر انقلاب و بعدش هم جنگ بازار کسب و کار از رونق افتاده بود و مشکلات مالی زیاد بود اما این‌ها سید محسن را ناامید نکرد چرا که امیدوار به روزهای سپیدی بود که در راه است.دمیدن روح در جسم فلزات حرفه سید محسن شده دمیدن روح در جسم فلزات حرفه سید محسن شدهدمیدن روح در جسم فلزات حرفه سید محسن شدهدمیدن روح در جسم فلزات حرفه سید محسن شدهدمیدن روح در جسم فلزات و شکل‌دادن به آن دیگر کار هر شب و هر روزش شده بود، قفل مغازه را با بسم‌الله بلندی می‌گشودند و کرکره را به امید روزی پُررونق بالا می‌دادند. روزها از پی هم می‌گذشت و حالا دیگر سید محسن برای خودش استادکاری شده بود و کارش رونق گرفته بود. آن روزی که اولین سفارش ضریح امامزاده‌ای را در شیخ‌شبان گرفت هیچگاه فراموش نخواهد کرد همین کار شد برکت زندگی‌اش و راهی باز شد برای سفارشات بعدی و بعدی. ضریح امامزاده‌ای در شیخ‌شبان چهارمحال و بختیاری و نقاط مختلف اصفهان. بعد از سرنگونی صدام سفارش قلم‌زنی کتابخانه‌ای از حرم امام حسین(ع) برایش می‌رسد. بعد از سرنگونی صدام سفارش قلم‌زنی کتابخانه‌ای از حرم امام حسین(ع) برایش می‌رسد.حائل حرم بی بی رقیه(س) و ۲ ضریح دیگر در سوریه که بعدها توسط داعش منهدم می‌شود شروع سفارشات سید محسن است. سوریهکارش روز به روز به مدد همین امام‌زادگان برکت می‌گیرد کارش روز به روز به مدد همین امام‌زادگان برکت می‌گیردکارش روز به روز به مدد همین امام‌زادگان برکت می‌گیردشهرت قلمش در کشورهای مختلف می‌پیچد تا اینکه از کشور آذربایجان سفارش ساخت و قلم‌زنی ضریحی برایش می‌رسد که گفته می‌شود صاحب این ضریح خواهر امام رضا(ع) است. در همین حین شاگردان زیادی تربیت می‌کند که حالا برای خودشان استادکاری شده‌اند. زندگی برایش پستی و بلندی‌های زیادی به ارمغان می‌آورد و سرنوشت آن‌گونه هم که باید برایش ساز خوشبختی کوک نمی‌کند اما برکت از روزی که ساخت درهای باب‌القبله حضرت ابوالفضل(ع) را شروع به ساختن می‌کند وارد زندگیش می‌شود. زندگی برایش پستی و بلندی‌های زیادی به ارمغان می‌آورد و سرنوشت آن‌گونه هم که باید برایش ساز خوشبختی کوک نمی‌کند اما برکت از روزی که ساخت درهای باب‌القبله حضرت ابوالفضل(ع) را شروع به ساختن می‌کند وارد زندگیش می‌شود.زندگیش را مدیون کرامات ائمه است زندگیش را مدیون کرامات ائمه استزندگیش را مدیون کرامات ائمه استسید محسن رزق و روزی را فقط پول نمی‌داند گاهی سفارشاتی به دستش می‌رسد که معلوم نیست چه کسی قرار است آخر کار حسابش کند اما دلش قرص است به آن کسی که از کیلومترها فاصله برایش سفارش کار می‌فرستد تا چندین کارگر از نان خوردن نیفتند و سفره‌ای بی‌نان نباشد ایمان دارد که صاحب کار واقعی خودش هم رزق و روزی را می‌فرستد. سید محسن رزق و روزی را فقط پول نمی‌داند گاهی سفارشاتی به دستش می‌رسد که معلوم نیست چه کسی قرار است آخر کار حسابش کند اما دلش قرص است به آن کسی که از کیلومترها فاصله برایش سفارش کار می‌فرستد تا چندین کارگر از نان خوردن نیفتند و سفره‌ای بی‌نان نباشد ایمان دارد که صاحب کار واقعی خودش هم رزق و روزی را می‌فرستد.توسعه کارگاهش و خرید مغازه‌ای در بازار مسگرهای میدان امام اصفهان را از کرامات همین ائمه می‌داند. این روزها کارگاهش حسابی شلوغ است کار ساخت ضریحی دیگر را شروع کرده‌اند ضریحی برای امام‌زاده جعفر از فرزندان حضرت ابوالفضل(ع). آرزویش ساخت ضریحی برای اربابش حسین(ع) است آرزویش ساخت ضریحی برای اربابش حسین(ع) استآرزویش ساخت ضریحی برای اربابش حسین(ع) استآرزویش این است که بتواند کارگاهش را توسعه دهد و سفارش ساخت ضریح امام حسین(ع) به او داده شود. آرزویش این است که بتواند کارگاهش را توسعه دهد و سفارش ساخت ضریح امام حسین(ع) به او داده شود.خودش که معتقد است این گونه سفارشات مستقیم از طرف خود صاحبان امامزاده‌ها می‌رسند و کار باید دلی باشد خودشان انتخاب می‌کنند چه کسی ضریح را بسازد و قلم به دست بگیرد و نقوش بارگاهش را بسازد. ساخت ده‌ها ضریح، در و کتابخانه برای امامزاده‌های داخل و خارج کشور و صدها صنایع‌دستی از کارهای سید محسن احمدی اهل استان چهارمحال و بختیاری زاده سودجان است. پایان پیام/ 68024/ی
منبع: فارس
شناسه خبر: 785870

مهمترین اخبار ایران و جهان: