روایت یک کربلاندیده از طریقالحسین/ تا یار که را خواهد
مردم یکی یکی کولهها را کنار خیابان رها میکردند و میدویدند و اشک میریختند و لبیک یا حسین(ع) و لبیک یا عباس(ع) از زبانشان نمیافتاد. اشکها با عرق صورت در هم آمیخته بود و جنون رسیدن به یار همه را مست کرده بود.
خبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری؛ نرجس سادات موسوی|صدای استارت اتوبوس و صلوات مسافران را که شنیدم اشک چشمانم جاری شد و تازه فهمیدم واقعا راهی شدم و خواب نمیدیدم.
خبرگزاری فارس چهارمحال و ...