داستان آدمهای خاصی که دستهایشان بوی نان میدهد
کاپشن کرم رنگِ رنگ و رو رفتهای تنش بود که معلوم بود خیلی ساله که همراهش هست. نگاهم رفت پی دستهایی که پر از چروک بود چروکهایی که هر کدام داستانی داشتند و من هم عاشق شنیدن. گفتم خبرنگارم و نشستم تا داستان بشنوم از یک پدر خاص.
خبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری| تا دلتان بخواهد همه کوه دیدهایم پرصلابت و استوار. خدا خودش گفته: وَأَلْقَى فِى الاَْرْضِ رَوَاسِىَ أَنْ تَمِیدَ بِ ...