نیوز سیتی!
18 مرداد 1401 - 10:44

خبرنگاری که پرچمدار ولایت بود

۱۷ مرداد که روز خبرنگار نام دارد، فرصتی است برای دلجویی از کسانی که نامشان خبرنگار، کارشان ثبت و نگارش عینی وقایع و مزدشان هم چند هزار تومان در ماه است. هفدهم مرداد ماه سال ۱۳۷۷، محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی، به همراه هشت نفر از اعضای کنسولگری ایران در مزار شریف افغانستان به دست گروهک تروریستی طالبان به شهادت رسید. به همین مناسبت، شورای فرهنگ عمومی، هفدهم مرداد ماه هر سال را به عنوان «روز خبرنگار» نامگذاری کرد. کار خبرنگار، انعکاس رخدادهایی است که قابلیت خبرشدن و اطلاع رسانی به جامعه را دارد. لازمه خبرنگار خوب بودن، داشتن علم و دانش، تجربه و جسارت است تا در کنار آن با سرعت، دقت و صحت، که سه اصل مهم در کار خبری است بتواند موفق عمل کند. خبرنگار انقلابی خبرنگار انقلابیشهید محمدرضا امانی، متولد ۱۳۴۷ در شهرستان شیروان است. او از کودکی رفتاری متفاوت با دیگر بچه‌ها داشت، عشق و علاقه به اسلام از او، نوجوانی انقلابی بار آورده بود چنانکه هنوز ۱۲ سال بیشتر نداشت به عضویت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. در ۱۴ سالگی، قدم در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل گذاشت و با حضور مستمر در جبهه ابتدا به صورت رزمنده بسیجی و از ۱۶ سالگی تحت عنوان خبرنگار و گزارشگر به حماسه آفرینی و ثبت تصاویر و لحظه‌های تاریخی و ماندگار از دفاع مقدس پرداخت.امانی در سن نوجوانی کارگردانی نمایشنامه‌های پرمحتوایی را برعهده داشت و در حالی که سن کمی داشت مقالات، خبر و آثار متعددی از او در روز نامه‌های کشور چاپ می‌شد. او به طورهمزمان به عنوان گزارشگر و خبرنگار با صداو سیما کشوری همکاری داشت و سخنرانی‌هایی را در شهر‌های مختلف انجام داد.شهید امانی خوش گفتار و سخنور بود، در بسیج چهره‌ای شناخته شده داشت و ارتباط بسیار خوبی با مردم و مسوولان شهر برقرار می‌کرد، او همچنین تاثیر خوبی بر روی نسل جوان شهرستان گذاشته بود. محمدرضا مثل بیشتر بچه‌های شمال خراسان ساده و بی ریا بود. اخبار و دغدغه‌های مردم شهرش را به خوبی انعکاس می‌داد، هر روز صفحات روزنامه با قلم او خواسته‌های مردم شیروان را بیان می‌کرد و همین احساس مسوولیت بود که از او یک خبرنگار شجاع و بسیجی هنرمند ساخته بود. زنده‌یاد شهید امانی درس اخلاق، وفاداری و خرد جمعی را به همکارانش آموخت، هیچ‌گاه خوبی‌هایش فراموش نخواهد شد. او در طول دوران فعالیتش در رسانه صداوسیما و روزنامه‌های خراسان و جمهوری اسلامی به‌عنوان خبرنگار و گزارشگر باصداقت و پاکی چنان در دل مدیران و خبرنگاران و همکاران جای گرفت که کسی رفتنش را باور نداشت. شهید امانی در دو جبهه قلم و جنگ یکی از بهترین رزمندگان اسلام در شیروان بود. او هم هنرمند بود و هم رزمنده، در طول فعالیت رسانه‌ای خود سعی کرد تا بتواند در حوزه کاری‌اش همواره تنوع و ابداع داشته باشد؛ و با پیگیری مداوم سوژه‌های خبری بهترین عملکرد را برای خود و مجموعه مطبوعات رسانه‌ای رقم بزند. محمدرضا، نامی آشنا در میان اصحاب رسانه و هنر داشت، بی قرار بود و شب و روز نمی‌شناخت، در مدت کوتاه زندگی اش بسیار بزرگ زیست، هجده سال بیشتر نداشت و در ۲۵ دی ماه سال ۶۵ در کربلای شلمچه به کاروان شهیدان پیوست. پرچمدار ولایتشهید امانی، جوانی که در مکتب خمینی رویید و عاشق شهادت و پرچمدار ولایت بود. خبرنگار جوان و پرتلاش - حسین امینی فرماندار وقت شیروانسال ۶۵-۶۴ که فرماندار شیروان بودم، شهید امانی خبرنگار بود. فعال و پرتلاش عمل می‌کرد. در همه‌ی جلسات شورای اداری شهر دعوت می‌شد و خیلی وقت‌ها حرف‌های زیبا، پخته و سنجیده‌ای را مطرح می‌کرد که نشان از تفکر و سطح فکر بالای او داشت. برایم جالب بود که چگونه این خبرنگار جوان از چنین استعداد و توانایی بالا برخوردار است. از این رو خیلی برایش ارزش قایل بودم. او علاوه بر استعداد، خون گرم و صمیمی بود. خبرنگار جوان و پرتلاش - حسین امینی فرماندار وقت شیروانیک روز به دفتر آمد. پسرم که کلاس اول دبستان بود، همراهم به فرمانداری آمده بود. یک پیشانی بند یا ابوالفضل (ع) را از جیبش درآورد و به پیشانی پسرم بست و از او عکس گرفت و عکس را در ستون بچه‌های انقلاب «مجله‌ی کودکان» چاپ کردند. هنوز هر وقت به آن عکس می‌نگرم به یاد علاقه‌ی او به ترویج فرهنگ جنگ می‌افتم که خودش واقعاً برای همه‌ی ما الگو بود. خبرنگار هوشیار – حجت الاسلام حسینی امام جمعه وقت شیروانعناصر فرصت طلب خیلی مایل بودند با نخبه‌های فرهنگی یا سیاسی شهر رفاقت کنند؛ به خصوص ضد انقلاب و عناصر متظاهر نقشه داشتند تا شهید امانی را در گروه خود داشته باشند؛ اما شهید امانی خیلی هوشیار بود. با درایت عمل می‌کرد، و از بسیاری رفاقت‌ها پرهیز می‌نمود. همزمان که ایشان کار خبری انجام می‌داد، شهر شیروان دچار انشعابات فکری و جناح بندی‌های سیاسی شده بود. خبرنگار هوشیار – حجت الاسلام حسینی امام جمعه وقت شیروانبعضی گروه‌ها بر علیه شهید امانی توطئه چینی می‌کردند؛ تا وی را منزوی کنند، اما او هوشیار‌تر از آن‌ها بود و از آنجا که همیشه در خط امام و کنار روحانیت قرار داشت، به خوبی از بحران سیاسی گذر می‌کرد. این در حالی بود که خیلی از نیرو‌های اولیه‌ی انقلاب را که بزرگتر و با تجربه‌تر از شهید امانی هم بودند؛ بر اثر تبلیغ دشمن از دست دادیم، و یا با دلسردی خود را کنار کشیدند؛ اما شهید امانی، مظهر روحیه و تلاش صادقانه برای مردم به خصوص جوانان بود. جلوتر از زمان – آدینه محمد سویدانلوئی دوست شهیداز دوران کودکی و تحصیل، با شهید امانی آشنا بودم؛ به ویژه در مقطع راهنمایی، هر دو، دانش آموز یک مدرسه بودیم. محمدرضا علاوه بر تحصیل به کار‌های هنری و تبلیغی هم می‌پرداخت. هر وقت او را می‌دیدم، کتاب یا روزنامه در دست داشت. اهل مطالعه، تحقیق و نگارش بود، سال‌ها بعد که جوانتر شدیم، یکی دو بار همرزم بودیم. همان روحیه را در جبهه‌ها هم داشت. عکس می‌گرفت. یادداشت می‌کرد. یک بار هم با من برای روزنامه‌ی خراسان مصاحبه کرد. محمدرضا همیشه حرف‌های پر مغز و جذابی می‌زد که ما بعداً پی به صحبت او می‌بردیم. در واقع از زمان پیش‌تر و از هم ردیف هایش بسیار بالاتر بود. جلوتر از زمان – آدینه محمد سویدانلوئی دوست شهیدشب عملیات کربلای ۵، ما بسیجی گردان «قدر» بودیم. فرماندهی بر عهده‌ی برادر صانعی بود. محمدرضا هم آمد و در عملیات شرکت کرد. هنوز تا شروع عملیات، کمی مانده بود. در آماده باش و انتظار دستور حمله بودیم. مختصر صحبتی کردیم و از نقش و روحیه‌ی نیرو‌های بسیجی سخن می‌گفتیم. محمدرضا گفت: یادت باشد الان کسانی که در مرکز گرفته اند، خوابیده اند و بچه هایشان خارج از کشورند، فردا پس از جنگ دایه‌ی مهربان‌تر از مادر می‌شوند و همین بسیجی‌های زیر گلوله و توپ را تخریب می‌کنند! چیزی نگفتم. حالا با گذشت زمان می‌بینم که حرفی که او در آن شب، یعنی عملیات کربلای ۵ ساعت ۱۲:۳۰ شب زد، کاملاً درست است. تبسم در لحظه شهادت – کریم شورانی همرزم شهیدهمرزم شهید می‌گوید: در جزیره بوارین به سمت بصره در حال حرکت بودیم که شهید امانی و بچه‌های تبلیغات مشغول گرفتن عکس شدند. تبسم در لحظه شهادت – کریم شورانی همرزم شهیدشورانی افزود: دقایقی نگذشت که پاتک شدید دشمن شروع شد، خمپاره به ماشین ما اصابت کرد و برخی از رزمنده‌ها مجروح و تعدادی نیز شهید شدند. من دست و پایم قطع شد، امانی مجروح شد، خوب به یاد دارم با اینکه زخمی شده بود داد می‌زد کریم بگو اشهد ان لا اله الا الله مشغول شهادتین بودم که خمپاره بعدی باعث بیهوشی من و شهادت امانی شد. آن‌هایی که بعد از پاتک از پشت خط آمده بودند تا جنازه‌ها را به عقب ببرند می‌گفتند امانی غرق در خون بود، اما هنگام شهادت تبسم بر لب داشت و آن روز آخرین روز نبرد شهید امانی روایت گر شلمچه بود. هر وقت نام شلمچه را می‌شنوم یاد شهیدان عزیز به خصوص امانی و نعمتی نژاد برایم زنده می‌شود، چون که خودم از نزدیک شاهد ایثار و زحمات آن‌ها در ضبط تصاویر و ناگفته‌های آن مکان مقدس بودم. محمدرضا امانی در ۲۵ دی ماه ۱۳۶۵ در آغاز شور و نشاط جوانی و در حالی که بیش از ۱۸ بهار را ندیده بود در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه به شهادت رسید. صدا و سیمای خراسان شمالی و دیگر رسانه‌ها، خبرگزاری‌ها و مطبوعات خراسان شمالی آبروی خود را از وجود این شهید گرانقدر وام می‌گیرند. چقدر همکاران و همرزمان شهید دلتنگش هستند و اینروز‌ها با نزدیک شدن به روز خبرنگار جای خالی او را در کوچه پس کوچه‌های شهر جستجو می‌کنند. خبرنگاران نسل امروز باید او را بیشتر و بیشتر بشناسند چرا که تا آخرین لحظه زندگی اصالت قلم خود را حفظ کرد. مزارش تنها قوت قلب مادر و بهانه‌ای برای رفع دلتنگی همکارانش است. خبرنگاران با قلم خود مشق عشق می‌نویسند؛ گاه در جبهه هشت سال دفاع مقدس و روبروی دشمن، گاه در پشت جبهه و دوشادوش مردم و گاه در خارج از مرز‌های کشور و در جبهه مدافعان حرم حسینی و زینبی. اینچنین خبرنگارانی درد اسلام و جامعه اسلامی را می‌دانند و تا پای جان قلم خود را  بر زمین نمی‌گذارند. و این راه همچنان ادامه دارد.. باشگاه خبرنگاران جوانخراسان شمالیبجنورد
شناسه خبر: 552656

مهمترین اخبار ایران و جهان: