شعر نشسته ام به در نگاه میکنم از هوشنگ ابتهاج حکایت غمگین انتظار و درد عاشق است.
شعر نشسته ام به در نگاه میکنم از هوشنگ ابتهاج حکایت غمگینِ انتظار و درد عاشق است. داستان خیره شدن یک عاشق به در وانتظار برای دیدار روی محبوب، انتظاری که آنقدر بهطول میانجامد تا دریچه نیز آه کشیده و همدرد عاشق میشود. اما در آخر هم نیزمعشوق نیامده و عاشق عمر و جوانیاش را در این راه هدر داده، امیدش ناامید شده و پیر میشود.
شعرنشستهامبهدرنگاهمیکنمازهوشنگابتهاجحکایتغمگینِانتظارودردعاشقاست.داستانخیرهشدنیکعاشقبهدروانتظاربرایدیداررویمحبوب،انتظاریکهآنقدربهطولمیانجامدتادریچهنیزآهکشیدهوهمدردعاشقمیشود.امادرآخرهمنیزمعشوقنیامدهوعاشقعمروجوانیاشرادراینراههدرداده،امیدشناامیدشدهوپیرمیشود.نشسته ام به در نگاه می کنم
نشستهامبهدرنگاهمیکنمدریچه آه می کشد
دریچهآهمیکشدتو از کدام راه می رسی؟
توازکدامراهمیرسی؟خیال دیدنت چه دلپذیر بود
خیالدیدنتچهدلپذیربودجوانی ام در این امید پیر شد
جوانیامدراینامیدپیرشدنیامدی
نیامدیو دیر شد ...
ودیرشد...باشگاه خبرنگاران جوانفرهنگی هنریادبیات
شناسه خبر: 559378