نیوز سیتی!
03 فروردین 1402 - 13:13

تبدیل امید از یک امر موهوم به یک واقعیت ملموس

مردم حس امید را از کسی می‌گیرند که هم قدرت، هم دانش و هم تجربه لازم را داشته باشد. اگر مسأله ما حفظ امید مردم به نظام در برابر نشانه‌ها و عوامل یأس باشد، باید برای ایجاد انگیزه‌های حرکت در آنان، اهداف ملموس را نشان داد. هدف ملموس، همان چیز دسترس‌پذیر است.

خبرگزاری فارس؛ یادداشت- جعفر علیان‌نژادی: چگونه می‌توان امید را از یک امر موهوم به یک واقعیت ملموس تبدیل کرد؟ این سوال مهمی است که سعی می‌کنم در این یادداشت تا حدی برای پاسخ به آن بکوشم. شاید یکی از مهم‌ترین موانع نفوذ آگاهی و شناخت درست، وجود ذهنیتی در باور عمومی باشد که نوعا امیدواربودن و امیدوارساختن در شرایط نامطلوب اقتصادی را معادل خوش‌خیالی و خیال‌بافی بداند.

از نظر نگارنده این سطور، وجود این ذهنیت، صرف نظر از درست یا نادرست بودن آن، یک واقعیت اجتماعی است که توانایی آن از قدرت گفتار تبیینی موجود فراتر است. بر این اساس هر نوع واکنش یا اقدام تبیینی که با هدف تلقین امید صورت گیرد، بیشتر از آنکه منجر به اقناع و تایید شود، متهم به نوعی توجیه وضع موجود و یا گفتاردرمانی می‌شود.

حرف این یادداشت در خصوص برخی تبیین‌های نادرست و مبالغه‌آمیز نیست، که تکلیف این تبیین‌های خلاف واقع مشخص است. منظور همان حرف‌های درست و درمانی است که گفته و نوشته می‌شود اما کمتر باور و قبول می‌شود. گمان می‌کنم مسأله ما در عدم شناخت از مقوله‌ای به‌عنوان فهم‌ متعارف، یا فهم عمومی و یا عقل سلیم باشد. به نظر می‌آید ما دستورزبان و گرامر فهم عمومی را نمی‌دانیم. حرف‌های درستی و مطابق با واقعی زده می‌شود اما بدلیل عدم آشنایی با این دستورزبان به خوبی جامعه‌پذیر نمی‌شود.

در این یادداشت کوتاه به یک دسته مطالعاتی که در این خصوص صورت گرفته اشاره می‌کنم. امیدوارم بتوان از این مطالعات به بصیرت‌هایی در شناخت گرامر زبان عمومی دست یابیم. این دسته مطالعاتی مربوط می‌شود که تحت عنوان زبان‌شناسی شناختی قابل ردیابی است. به‌طور مشخص دو متفکر مهم این حوزه مارک‌جانسون و جورج لیکاف در کتاب‌های خود با مثال‌های زیاد به این موضوع پرداخته‌اند. مبنای حرف آنها این است که اساسا فرآیند شناخت مبتنی بر استعاره‌های زبانی است. خود این استعاره‌زبانی از نگاشت‌ها و عادات فرهنگی، رفتاری و بدنی ناشی می‌شود که شناخت آن‌ها کمک شایانی به ما می‌کند.

به عنوان مثال قرابت مفهومی «بالا و بهتر بودن» و یا «پایین و بدتربودن» کم‌کم‌ در یک روال عادت‌گونه رشد از کودکی با انسان ممزوج می‌شود. همین مثال را می‌توان در یادگیری مفهوم چپ و راست شناسایی کرد. در خصوص مثال اول، بشر به صورت ناخودآگاه در حالی‌که خداوند در همه‌جا و همه مکان‌ها حضور دارد، عادت دارد برای صدازدن‌ او بالا و آسمان را نشانه رود. استعاره بالاوبهتر در خصوص نجوا با خداوند در این‌جا معنادار می‌شود.

در خصوص مفهوم «چپ و راست» هم به نوعی تاثیرپذیری از فرهنگ دینی و میهنی قابل شناسایی است. نمی‌خواهم به این مثال‌ها ادامه دهم، اما بیایید در خصوص مفهوم امید مقداری تمرین و ممارست کنیم.‌ بر همین اساس می‌توان گرامر امید را شناخت و بر مبنای آن با زبان عمومی سخن گفت. امید به معنای داشتن نوعی انگیزه برای رسیدن به چیزی است که اکنون موجود نیست. داشتن به معنای مالکیت، انگیزه به معنای میل حرکت، و چیز ناموجود به معنای فقدان یا نیاز است. بنابراین مفهوم «امید» با «چیز دسترس‌پذیر» معنادار می‌شود.

به بیان دیگر می‌توان امید را نوعی داشتن میل حرکت برای رفع نیازی در زمان حال معنا کرد. میل حرکت ناشی از توانایی و قدرت رفع موانع است. امید بدون قدرت و توانایی حرکت، واهی است. قدرت و توانایی خود با تجربه، دانش و تمرین حاصل می‌شود. کسی می‌تواند امیدوار باشد، که هم تجربه خوب، هم دانش کافی و هم تمرین لازم را داشته باشد. بهتر بگوییم به کسی می‌توان امید داشت که این سه ویژگی را داشته باشد و در بیان او این سه خصوصیت نمایان باشد.

مردم حس امید را از کسی می‌گیرند که هم قدرت، هم دانش و هم تجربه لازم را داشته باشد. از طرف دیگر به چیزی می‌توانند امید داشته باشند که متناسب با قدرت، دانش و تجربه آنان باشد. اگر مسأله ما حفظ امید مردم به نظام در برابر نشانه‌ها و عوامل یأس باشد، باید برای ایجاد انگیزه‌های حرکت در آنان، اهداف ملموس را نشان داد. هدف ملموس، همان چیز دسترس‌پذیر است. امید را باید با چیزهای دسترس‌پذیر، نشان داد. 

اگر عنصر تبیین‌گر حرف از امید می‌زند باید از چیزی بگوید که در دسترس است یا قابل دست‌یابی است.‌‌ به نظرم مهم‌ترین تاکتیک عوامل ضدامید، ایجاد فاصله بین مردم با آن چیزی است که می‌توانند با امکانات موجود به آن برسند. بعد از ایجاد این فاصله، نوعی امید به چیزی را در مردم وعده می‌دهند که نه متناسب با قدرت، نه دانش و نه تجربه آنان است. یعنی یک امید دور را بجای یک امید نزدیک قالب می‌کنند. حتی آنان‌که عناصر دلسوز اما بدتبیین هستند، ناخواسته گفتارشان بازی در زمین دور کردن چیزهای ملموس و دسترس پذیر است.

گفتار رهبری در روز اول فروردین، یکی از مثال‌های خوب در ایجاد امید ملموس است. هم اشارات ایشان به واقعیت‌های در دسترس و هم ذکر عیوب و موانع نشان می‌دهد بیان رهبری بیشترین میزان مخاطب را درگیر خود ساخته و محل بحث و گفتگو قرار گرفته است. استعانت ایشان از عناصر تبیین‌گر برای ملموس سازی واقعیت انقلاب اسلامی یقیناً با چنین انتظاری همراه است. این انتظار که امیدآفرینی بر مبنای استعاره کوتاه سازی و ازاله فاصله مردم برای رسیدن به اهداف همراه شود، نه دورساختن و امیدواهی دادن.

پایان پیام/غ

منبع: فارس
شناسه خبر: 1106031

مهمترین اخبار ایران و جهان: